یادداشت خود را با ذکر یک خاطره از دوران دفاع مقدس آغاز میکنم. بیست و پنج سال از پایان جنگ ایران و عراق میگذرد. در این مدت، حوادث مهمی برای ملت ایران اتفاق افتاده که پیش از وقوع، پیشبینی شده بود. مسائل اقتصادی و تحریمهای غرب علیه ایران، حوادث و فتنههای داخلی و ایران هراسی و رودرروسازی اعراب با ایران یا اختلاف سنی وشیعه در منطقه، نمونههایی هستند که قبلا پیش بینی شده بود.
شهید حسن باقری در زمستان ۱۳۶۰در خاطرات روزانه خود نقل میکند که برادر محسن در جلسه فرماندهان تیپها به تحلیل روابط ایران و آمریکا پرداخت و گفت، آمریکا از مسأله بنیصدر و منافقین و کردستان به نتیجه نرسید، از جنگ هم به نتیجه نمیرسد، ولی بعدا به چند کار دست خواهد زد؛ یکی اینکه ایران را به انزوای سیاسی میکشاند و با محاصره شدید اقتصادی روبهرو میسازد. دوم اتحاد کشورهای عربی است، با این تفاوت که دیگر اسرائیل، دشمن اعراب نیست، بلکه ایران، دشمن اعراب است و تعویض اسرائیل با ایران. از سوی دیگر، بلواهای سیاسی هم در کشور به وجود میآورند. قدرتها و دولتها توان جمع کردن هر مقدار نیروی نظامی را ندارند و لازم است، تسلط حزبی و سیاسی روی نیرو داشته باشند. (پینوشت سردبیر: تصاویر دست خط شهیدباقری در پایان متن).
در این مدت، تلاش امریکا و غرب برای انزوای سیاسی ایران و به ویژه محاصره شدید اقتصادی، که همان تحریمهای شدید سالهای اخیر بوده، کاملا آشکار است. بلواسازیهای سیاسی در سالهای ۷۸ و ۸۸ در تهران، نمونه عینی این مدعاست و آخرین تلاش غرب، درگیر ساختن اعراب با ایران که از سوریه شروع شده و امروز در عراق در حال اوجگیری است و در آینده میتواند تشدید شود. به نظر میرسد، این حوادث، حداقل ده سال طول خواهد کشید و شاید در پی آن باشند که این حوادث را به ایران نیز بکشانند که در این صورت انشاءالله با آمادگی و توانایی فرزندان انقلاب سرکوب خواهند شد.
محاصره اقتصادی
بیگمان اگر توسط دولتمردان و مجریان سیاستهای اقتصادی نظام، عملیاتی، اجرایی و پیاده شده بود یا تحریم، صورت نمیپذیرفت و یا اگر تحریمی صورت میگرفت، هیچ اثری بر زندگی مردم نمیگذاشت. امروز هم اگر دولتمردان اقتصاد مقاومتی را بتوانند اجرایی و عملیاتی کنند از فشارهای بینالمللی با سرعت خوبی خارج میشویم. در غیر این صورت همان مسیر اشتباه گذشته را ادامه خواهند داد. مذاکرات سیاسی اگر هم موفق شود، تنها رفع یکی از موانع است، ولی تحرک اقتصادی و رونق و پیشرفت کشور، برنامه ریزی و رفع خود تحریمیهای داخلی موانعی است که باید هر چه زودتر برطرف شود، وگرنه دوباره ایران را تحریم خواهند کرد.
زلزله بزرگ خاورمیانه
همواره با بر هم خوردن توازن قدرتهای بینالمللی، یک زلزله بزرگ شروع میشود. فروپاشی شوروی زلزله بزرگی را به دنبال خود داشت. چندین حادثه بزرگ در اثر آن در اروپا و خاورمیانه و خلیج فارس شکل گرفت. حمله عراق به کویت و حوادث بالکان در اروپا و پس از آن حمله امریکا به افغانستان و عراق، ناشی از همان زلزله فروپاشی شوروی بود. چند سالی است که گسلهای بینالمللی دوباره فعال شده و زلزله جدیدی شروع شده است. هرچند برخی آن را به ناتوانی و یا بیعرضگی آقای اوباما نسبت میدهند، مسأله فراتر از ضعف مدیریت آقای اوباماست.
آمریکا در شکستهای سریالی خود در عراق، افغانستان، لبنان وسوریه، نوعی ضعف بیسابقه از خود نشان داد. عدم حمله آمریکا به سوریه (با وجود آنکه تا لحظه شلیک هم پیش رفته بود)، حاکی از همین وضعیت رو به ضعف است. مشغول شدن غرب و امریکا در حادثه اکراین و شروع جنگ سرد جدید بین روسیه و آمریکا، موجب بهم خوردن بیشتر موازنه قدرت آمریکا در خاورمیانه شده، در نتیجه یک خلأ قدرت در اروپا و خاورمیانه پیش آمده است. این خلأ قدرت در حال تبدیل شدن به یک زلزله سیاسی بزرگ در منطقه است. بیداری اسلامی و شکست آن در مصر و حمله به سوریه و پدیده تروریستهای تکفیری در سوریه و عراق و حمله اسرائیل به غزه شروع این زلزله سیاسی است. این چنین وضعیتی فرصت مناسبی را برای فرصتطلبی اسرائیل و برخی کشورهای منطقه پدید آورده است که آنها در مقابل پر کردن خلأ قدرت غرب در منطقه خاورمیانه و یا به تعبیری رفوکردن شلوار ارباب، سوءاستفادههای خود را هم داشته باشند و این خود خبر از آن میدهد که در سالهای آینده حوادث دیگری در منطقه ما رخ خواهد داد.
اظهارات اوباما و نتانیاهو در این خصوص قابل توجه است: اوباما چندی پیش درباره اوضاع عراق گفت: این یک چالش جهانی است و چالشی است که ایالات متحده باید به آن بپردازد؛ اما ما نخواهیم توانست به تنهایی به آن بپردازیم. او گفت: ما باید راهبردی متمرکزتر و هدفمندتر داشته باشیم و نیروهای نظامی و انتظامی منطقه را آموزش دهیم تا کارشان را به خوبی انجام دهند.
نتانیاهو اظهار داشت: «آنچه امروز در خاورمیانه در عراق و سوریه شاهد آن هستید، دشمنی شدید میان شیعیان افراطی ـ که در این مورد از سوی ایران هدایت میشوند ـ و سنیهای تندروست که رهبری آنها را القاعده، داعش و دیگران بر عهده دارند. هر دو را تضعیف کنید»… و دوم آنکه به ایران اجازه ندهید آن گونه که بر لبنان و سوریه مسلط شد، بر عراق مسلط شود».
جالب اینکه روزنامه «جروزالم پست»، پیشنهاد نتانیاهو به آمریکاییها را «استفاده از داعش برای ضربه زدن به ایران» دانسته است. در اظهارنظرهای رئیس جمهور آمریکا و نتانیاهو، ضعیف شدن امریکا در منطقه و سوءاستفاده اسرائیل کاملا آشکار است.
به نظر میرسد روبهرو کردن اعراب با ایران و یا جنگ شیعه و سنی، فتنهای بزرگ است که با برنامه ریزی مشترک اسرائیل و برخی کشورهای منطقه و آمریکا در اثر همین خلأ قدرت، شروع شده است. آنان به طراحی یک فتنه جدید که نام آن را «فرار به جلو» میگذارم، دست زدهاند. این فتنه از مصر گرفته تا فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و تا افغانستان و بحرین و یمن ادامه دارد. هدف اصلی طراحان این برنامه، عقب انداختن جریان دموکراسی و تشکیل دولتهای مستقل و همچنین بحران سازی علیه جمهوری اسلامی با استفاده از ضعیف شدن آمریکا و هژمونی کاخ سفید در منطقه است.
فرصت طلبی اسرائیل و برخی از کشورهای منطقه
سرنگونی مرسی و نادیده گرفتن انتخابات فلسطین و دولت حماس و محاصره غزه و حمله به دولت قانونی نوری مالکی و دخالت در انتخابات افغانستان، همه تکههای پازلی هستند که در حال تکمیل و از یک چهارچوب راهبردی حکایت میکند.
وظیفه عمده آنان تشکیل دو جبهه هماهنگ در منطقه است؛
۱ ـ جبهه سنی، شیعه ویا اعراب، ایران
۲ ـ جبهه اسرائیل با فلسطین
کاملا پیداست که جبهه اول به عنوان پشتیبانی از جبهه دوم تشکیل میشود. اسرائیل برای موفقیت خود در سرکوب فلسطینیها، باید ایران و اعراب را به تقابل با یکدیگر بکشاند. البته این نخستین بار نیست. حمله عراق به ایران با شعار قادسیه و حمایت کشورهای عربی از صدام در همین رابطه بوده است. امروزه بهترین راه را استفاده از تعصبات و احساسات غلط تکفیریها و تشدید آن علیه ایران و شیعه یافتهاند. شعار دولت اموی علیه دولت صفویه تکرار همان نقشه با ادبیات جدید است.
نتایج زلزله
این نقشه اگر هیچ دستاورد دیگری نداشته باشد، دستکم به مدت ده سال، اسرائیل را در امان نگاه میدارد، جهان اسلام را با تفرقه شدید مواجه میسازد و امنیت ایران را تهدید خواهد کرد. در پی این حادثه بزرگ و جدید که در حال وقوع است، فرصتها و تهدیدات قابل توجهی برای کشور، ملت و نظام جمهوری اسلامی وجود دارد. اقتصاد و فرهنگ همچنان مهم است، ولی تغییر نقشه ژئوپلتیک منطقه از اهمیت بیشتری برخوردار است.
برخی از روی بیاطلاعی میگویند حوادث سوریه وعراق به ما چه ارتباطی دارد؟ در حالی که این حوادث، پیش مقدمه فشارهای بعدی به ایران است. از همه دلسوزان به نظام و حتی ایران، انتظار میرود مسائل جاری منطقه را جدی بگیرند. به نظر میرسد این وظیفه نخبگان کشور است که با آگاهی بخشی به جامعه، آمادگیهای لازم را فراهم سازند. اگر مسائل اقتصادی، از بیست سال پیش جدی تلقی میشد و افراد توانمند و کارشناس در مدیریت کشور، نقش آفرین بودند، نباید مشکلات اقتصادی به وجود میآمد. اگر امروز هم برنامه تغییر ژئوپلتیک منطقه جدی گرفته نشود، دامنهٔ آن وارد ایران میشود. ما به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید قویتر شویم. در آن صورت است که امنیت و منافع ملی ایران در داخل و خارج کشور پایدار خواهد شد و از فرصتهای این حوادث که بیشتر از تهدیدات آن برای ملت ماست بهرهمند خواهیم شد.
تابناک/بنابراین ما هم با یک فرصت بزرگ و هم با یک خطر بزرگ، مواجه هستیم. اینکه حاصل چه خواهد بود، به نوع برخورد و عمل ما بستگی دارد. تاکنون کشور ما از این هنر و مهارت برخوردار بوده که تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده است. در این حادثه مهم هم لازم است همه نخبگان و آحاد مردم دست همکاری به یکدیگر دهند و این فتنهای که جهان اسلام را به سوی پرتگاه میبرد، خنثی سازند. وحدت برادران شیعه و سنی و تمرکز روی نقاط وحدت خویش، یکی از مهمترین روشهای باطل کردن این فتنه است.