3

سیر فعالیت و آسیب شناسی جنبش دانشجویی

  • کد خبر : 13703
  • ۲۶ شهریور ۱۳۹۰ - ۲۲:۱۹

مدیرعامل سابق خبرگزاری فارس با بیان اینکه انجمن های اسلامی در ابتدای انقلاب به عنوان تنها تشکل دانشجویی در فضای دانشگاه‌ها به فعالیت می‌پرداختند، گفت: این تشکل اجازه ظهور و بروز هیچ صدا و تشکلی غیر از خود را در دانشگاه نمی‌داد و انحصارطلبی برای خود قائل بود. جنبش دانشجویی در ایران طی سال های […]

مدیرعامل سابق خبرگزاری فارس با بیان اینکه انجمن های اسلامی در ابتدای انقلاب به عنوان تنها تشکل دانشجویی در فضای دانشگاه‌ها به فعالیت می‌پرداختند، گفت: این تشکل اجازه ظهور و بروز هیچ صدا و تشکلی غیر از خود را در دانشگاه نمی‌داد و انحصارطلبی برای خود قائل بود.

جنبش دانشجویی در ایران طی سال های فعالیت خود با فراز و فرودهایی مواجه بوده؛ آغاز، شکل گیری و حرکت این جنبش در محافل دانشگاهی از زوایای مختلفی قابل بررسی است.

«خبرگزاری دانشجو» سیر فعالیت و آسیب شناسی جنبش دانشجویی را از نگاه فعالان دانشجویی سابق طی چند گفت و گو بررسی کرده است.

آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفت و گوی این خبرگزاری با مهدی فضایلی، از فعالان دانشجویی دانشگاه در سال ۶۴ دانشگاه تهران و مدیرعامل سابق خبرگزاری فارس است:

فضای دانشگاه‌ها را در سال ۶۴ چگونه توصیف می‌کنید؟

در سال ۶۴ و پس از آن، فضای دانشگاه تحت تاثیر دو مسئله مهم قرار گرفته بود؛ یک فضای سیاسی کشور و دیگری مسئله دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی.

در آن زمان دو جریان چپ و راست به عنوان اصلی ترین رقیب در فضای سیاسی کشور فعالیت می کردند و همه اتفاقات سیاسی کشور حول محور این دو جریان سیاسی رخ می داد؛ به طوری که جریان موسوم به چپ در آن زمان، دولت را در اختیار داشت.

مثلا جامعه روحانیت مبارز به عنوان مجموعه ای جدی و تاثیرگذار در فضای سیاسی کشور مطرح بود و دو شاخه جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز شکل گرفت؛ مجلس سوم نیز در این زمان ایجاد شد و مسائلی حول و حوش آن رخ داد که فضای دانشگاه نیز تحت تاثیر تقسیم بندی‌های جریان‌های سیاسی کشور بود.

جریان تحکیم وحدت نیز به عنوان جریان غالب بر فضای دانشجویی تحت تاثیر گروه چپ قرار داشت؛ مسئله جنگ و دوران دفاع مقدس نیز از ویژگی‌های مهم آن ایام بود که فضای دانشگاه‌ها را به نوعی متفاوت کرده بود.

بسیاری از دانشجویان در آن زمان به دلیل اهمیت جبهه‌های جنگ و سخنان امام (ره) که مهمترین مسئله کشور را جنگ می دانستند، به جبهه‌ها می رفتند و کمتر در فضای دانشگاه‌ها حضور داشتند.

شرایط دفتر تحکیم وحدت در آن زمان چگونه بود؟

در آن زمان انجمن های اسلامی به عنوان تنها تشکل دانشجویی در فضای دانشگاه ها به فعالیت می پرداختند که در مرکزیت آن مجموعه دفتر تحکیم وحدت قرار داشت.

این تشکل اجازه ظهور و بروز هیچ صدا و تشکلی غیر از خود را در دانشگاه نمی داد و برای خود در این زمینه انحصارطلبی قائل بود؛ البته این مسئله فقط مختص دفتر تحکیم وحدت نبود و به طور کلی جریان چپ هر وقت و هر جایی انحصارطلبانه رفتار می کرد.

این جریان در حالی که مدعی آزادی و دموکراسی بود، اما در عمل چندان به این مسئله پایبند نبود؛ چیزی که در دوم خرداد نیز مشاهده کردیم.

شعار «زنده باد مخالف من» سرمی دادند، اما تحمل مخالفان خود را نداشتند؛ با روش های مختلف در صدد ساکت کردن جریان مخالف و یا حذف او بر می آمدند و از هر وسیله ممکن در این جهت استفاده می کردند؛ مسئله ای که برای بسیاری از دوستان و همدوره های ما پیش آمد و بخصوص در هنگام تشکیل جامعه اسلامی دانشجویان پدیدار شد.

لطفا به چند نمونه از این مسئله اشاره کنید و مصادیقی که در ذهنتان هست را بیان کنید؟

یکی از نمونه های آن برخورد یکی از اعضای این تشکل با دانشجوی مخالفش بود؛ در یک نشست که بعد از انتخابات مجلس سوم در دانشگاه تهران برگزار شده بود، اصغرزاده به عنوان نماینده اعضای دفتر تحکیم وحدت سخنرانی کرد و به اعضای شورای نگهبان اهانت هایی را روا داشت؛ یکی از دانشجویان نسبت به لحن و ادبیات اصغرزاده در خصوص شورای نگهبان اعتراض کرد و قصد داشت از تربیون مراسم برای بیان اعتراض خود استفاده کند که نه تنها اجازه صحبت به وی را ندادند، بلکه همین مسئله باعث برخورد فیزیکی در آن نشست شد.

یک نمونه دیگر در مورد خود بنده پیش آمد؛ ترم اول دانشگاه را به طور کامل در جبهه های جنگ بودم و حضور چندانی در دانشگاه نداشتم. در طول ترم دوم نماینده انجمن اسلامی من را به عضویت این تشکل درآورد و پس از یک ماه اعلام کرد عضویت من در این انجمن تایید شده است. همان روز جلسه ای در دانشگاه با حضور صفاریان از قدیمی ترین شخصیت های تحکیم برگزار شد. من اکثرا به عنوان قرآن خوان در نشست های آنها شرکت می کردم و آن روز به عنوان عضو رسمی این انجمن در نشست حاضر شدم. در آن زمان مرسوم بود که در نشست های دانشجویی تریبونی برای اظهارنظر دانشجویان تعبیه شود، اما در آن جلسه امکان چنین مسئله ای فراهم نشده بود. صفاریان در بخشی از صحبت های خود در دفاع از شهید بهشتی به روحانیت اهانت کرد و من که از قبل اطلاعات و کدهای زیادی در خصوص اظهارنظرهای این اشخاص نسبت به شهید بهشتی داشتم، این مسئله را تحمل نکردم و قصد انتقاد از وی را داشتم که آنها اجازه مطرح شدن آن را ندادند؛ در همان حال گفتم کسانی که امروز سنگ شهید بهشتی را به سینه می زنند و در دفاع از وی علیه روحانیت اعلام موضع می کنند، همان کسانی هستند که در دوران زندگی و حیات شهید بهشتی به او حمله می کردند. همین مسئله باعث شد صفاریان ۱۵دقیقه را صرف پاسخ دادن به سوال من کند؛ در واقع این موضوع نقطه پایانی همکاری من با دفتر تحکیم وحدت شد.

نمونه دیگری از انحصارطلبی جناح چپ در فضای سیاسی آن زمان در حوزه مطبوعات کشور بود؛ در حالی که روزنامه های پرتیتراژ آن زمان مانند کیهان و اطلاعات در اختیار جناح چپ بود، روزنامه رسالت که مشی معتدلتری داشت و بتازگی وارد عرصه مطبوعات شده بود، امکان حضور در فضاهای سیاسی و بخصوص دانشجویی را نداشت. ما در آن زمان به سختی توانستیم این روزنامه را در فضای دانشگاهی مطرح، و اجازه حضور آن در دانشگاه را دریافت کنیم.

با این وجود آیا تشکل و یا تشکیلات دیگری به غیر از دفتر تحکیم وحدت در فضای دانشگاه‌ها فعالیت سیاسی داشت یا نه؟

در آن زمان دو مجموعه دیگر در فضای دانشگاه وجود داشت که البته حضور خیلی پررنگی در متن و بطن دانشگاه ها نداشت؛ زیرا فضای دانشگاه کاملا در اختیار دفتر تحکیم وحدت بود.

این دو مجموعه، زمانی بخشی از دفتر تحکیم وحدت بودند که به واسطه اختلافی که با این جریان پیدا کرده بودند از آن جدا شدند؛ یک جریان، جریان آقای تبرزدی بود که از دانشجویان علم و صنعت تشکیل شده بود و با عنوان «اردوی شهدای ۷۲ تن» به فعالیت می پرداخت.

پاتوق آنها دانشگاه هنر بود و کلاس های عقیدتی و فرهنگی را با حضور شخصیت هایی چون حجت الاسلام فاطمیان برگزار می کردند، اما در فضای سیاسی دانشگاه خیلی مطرح نبودند.

یک جریان دیگر نیز که توسط آقای صدر که آن زمان دانشجوی علوم پزشکی دانشگاه تهران بود و امروز نماینده مردم در مجلس است و حسین احمدی از مسئولان دفتر بیت مقام معظم رهبری با حضور دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران به وجود آمد.

در واقع هیئت دانشجویی بود که پاتوق اصلی آنها مسجد جلیلی در میدان فردوسی بود؛ امام جماعت آن موقع مسجد آیت الله مهدوی کنی بود و آنها کلاس ها و فعالیت هایی را در خصوص ارتباط دانشجویان با علما و روحانیون ترتیب می دادند و بیشتر با محوریت هیئت دانشجویی به فعالیت می پرداختند.

این دو جریان برخلاف برخی از فعالیت های فرهنگی و عقیدتی، فعالیت چندان مهم سیاسی انجام نمی دادند؛ زیرا جریان سیاسی دانشگاه در انحصار دفتر تحکیم وحدت بود.

در آن سال‌ها وضعیت جریان منافقین در فضای دانشگاه ها چگونه بود؟ آیا همچنان فعالیتی در این فضا داشتند؟

نه، فعالیت گروه نفاق پس از درگیری های مسلحانه خرداد ۶۰ به طور کلی در صحنه دانشگاه و حتی فضای عمومی کشور متوقف شد.

با این تفاسیر، ظاهرا جریان راست تشکلی را در فضای دانشگاه نداشته، بنابراین اختلافات جناح چپ و راست در آن زمان چگونه در فضای سیاسی دانشگاه مطرح می شده و اصولا اختلاف آنها بر سر چه مسائلی بوده است؟

در آن زمان تفاوت ها و اختلافات گروه های سیاسی در ذیل نظام مطرح می شد؛ به طوری که رهبری و امامت در اختیار امام خمینی (ره) بود و هیچ کس مخالف ایشان و یا مسئله ولایت فقیه نبود.

یعنی اگر جریان جناح چپ در دانشگاه یا در فضای کلی تر سیاسی کشور جناح راست را به چیزی متهم می کرد به مسئله ای چون اسلام آمریکایی و مسائلی از این قبیل بود و کلیت و چارچوب نظام مورد قبول و وفاق هر دو گروه بود.

به عنوان نمونه در طی انتخابات مجلس سوم، آیت الله یزدی در منبری در تهران مورد اعتراض برخی قرار گرفت که وی را به اسلام آمریکایی متهم می کردند یا مسائلی که در خصوص مسئله فقه سنتی و پویا در این خصوص به وجود آمد، اما امام و نظام محوریت و اصل پذیرفته شده هر دو گروه سیاسی کشور بود.

حتی جریان چپ در این زمینه از راست نیز تندتر بود و عنوان اسلام آمریکایی را به عنوان پتکی بر سر مخالفان خود می دانست، در حالی که بعد از گذشت ایام و روزگاری خود همان هایی که مسئله ارتباط با آمریکا را جرم می دانستند یا جریان مخالف خود را به اقتصاد باز و لیبرالی متهم می کردند در دوران دولت آقای هاشمی طرفدار اقتصاد باز شدند و زمزمه هایی در خصوص ارتباط ایران با آمریکا مطرح کردند.

بسیاری از چهره های شاخص تحکیم وحدت در آن زمان تسخیر لانه جاسوسی را افتخار خود می دانستند؛ البته آنها این مسئله را نیز مصادره، و چنان وانمود کردند که فقط دفتر تحکیم وحدت در این قضیه شرکت کرده و آن را به جریان چپ نسبت می دادند، در حالی که گروه های دانشجویی دیگری نیز در این واقعه فعالیت داشتند، ولی حضور دفتر تحکیم وحدت پررنگ تر بود؛ از جمله آنها افرادی چون اصغرزاده بود که بعدها سخنگوی دفتر مشارکت شد و همچنین عباس عبدی که از چهره های آن زمان دفتر تحکیم وحدت و بعدها جزو نیروهای مشارکت گردید.

در واقع کسانی که زمانی از قبل تسخیر لانه جاسوسی و مبارزه با آمریکا نامی برای خود دست و پا می کردند، در دوره بعد سعی داشتند نان ارتباط با آمریکا را بچشند.

یعنی معتقدید این افراد دچار یک نوسان اعتقادی شدند؟

بله. کاملا این مسئله نشان دهنده نوسانات و فراز و فرودهای آنها در حوزه مباحث اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنهاست.

در آن زمان همین افراد در مسائل فرهنگی شدیدترین مواضع را اتخاذ می کردند؛ به طوری که با حضور در خیابان های تهران در مبارزه با بدحجابی، بدن جوان هایی را که لباس های آستین کوتاه به تن داشتند رنگ می کردند و یا کسانی را که موهای خود را طبق مدل های غربی درست کرده بودند کوتاه می نمودند.

همین افراد معتقد بودند در دانشگاه ها باید بین دانشجویان دختر و پسر دیوار کشیده شود و آنها کمتر با هم ارتباط داشته باشند؛ مسئله ای که با مخالفت صریح امام روبرو شد و با موضع گیری ها و سخنرانی مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بودند، در نماز جمعه برطرف شد.

جالب این جاست که همین افراد در سال های بعد از جمله حامیان برپایی اردوی مختلط دختر و پسر در کیش بودند.

شما علت اصلی این گونه نوسانات رفتاری و اعتقادی این افراد را چه می دانید؟

مسئله اصلی آنها و افراط و تفریطی که این جریان در خصوص مسائل مختلف سیاسی و فرهنگی در کشور به جا گذاشت، به مباحث اعتقادی و مبانی فکری آنها بر می گردد.

به نظر من این افراد در شناخت اصول و مبانی اعتقادی خود دچار مشکل شده اند؛ یا آن اعتقادات را به درستی درک نکرده اند و یا دچار کج فهمی شده اند؛ به طوری که این مبانی برای آنها به باور تبدیل نشده است و بر اساس همین کج فهمی دچار افراط و تفریط شده اند.

چون اصول مبانی آنها ریشه دار نیست در مواجهه با جریان ها و اقتضائات زمان با جریان های غالب همسو می شوند و یا عمدتا تحت تاثیر هوای نفس قرار گرفته و نمی توانند به درستی تشخیص دهند.

این افراد به درک درستی از اسلام ناب محمدی و آموزه های آن در حوزه های مختلف دست نیافتند و به دلیل همین نشناختن، در جهت گیری های کلان خود نیز دچار مشکل شدند؛ مسئله اقتصاد اسلامی و برخورد آنها با این مسئله، از جمله نمونه هاست.

طبق قوانین اقتصاد اسلامی چارچوب و اصولی مشخص برای اقتصاد در اسلام وجود دارد، اما چون آنها به درک درستی از آن نرسیده اند و به دلیل غالب بودن اقتصاد چپ در آن زمان – که بسیاری از انقلابیون جهان هم به آن پایبند بودند – وقتی این افراد در دولت حضور پیدا کردند تمایلات خود را به اقتصاد دولت و مارکسیستی در سیاست‌گذاری‌های خود نیز نشان دادند.

اما همین افراد در دوره‌های بعد که مسئله اقتصاد لیبرالی در فضای جهان غالب شد، به دنبال ارائه تحلیل‌ها و سیاست‌های اقتصادی کشور در این زمینه بودند.

از عناصر شاخص تحکیم وحدت آن زمان می‌توانید به چند نفر اشاره کنید؟

دکتر شکوری که بعدها عضو هیئت مشارکت شد، آقای عبدی و اصغرزاده نیز جزو فعالان سابق این دفتر در آن زمان بودند، آقای فاطمی که از همدوره‌های بنده به شمار می رفت و آقای سعیدی که جزو نمایندگان مجلس ششم شد.

با توجه به اینکه انتخابات مجلس سوم در دوران دانشگاهی شما رقم خورد، فضای دانشگاه‌ها در شرایط انتخابات مجلس سوم و همچنین قبول قطعنامه ۵۹۸ چگونه بود؟

جریان تحکیم وحدت در تهران و سایر دانشگاه‌های کشور یکی از موثرترین گروه‌های تاثیرگذار در انتخابات مجلس سوم بود و به عنوان یک اهرم موثر در اختیار جریان چپ کشور قرار داشت.

به دلیل جایگاه پیشتازانه‌ای که این جریان در فضای دانشگاه‌های کشور داشت، یکی از تاثیرگذارترین و پررنگترین جریان‌های سیاسی کشور در انتخابات مجلس ششم بود و به عنوان ابزاری در دست گروه چپ، از تبلیغات و پوسترهای تبلیغاتی گرفته تا برگزاری نشست‌های مختلف در دانشگاه‌های سراسر کشور را انجام داد.

این جریان در سطح تهران نه تنها در فضای دانشگاه، بلکه در فضای عمومی تبلیغات انتخابات مجلس نیز تحرکات زیادی داشت؛ دفتر تحکیم وحدت تبلیغات خود را برای جریان چپ براساس سخنرانی امام(ره) در خصوص اسلام آمریکایی، اسلام ناب و اسلام پابرهنگان انجام می داد و طرف مقابل یعنی جناح راست را متهم به اسلام آمریکایی می کرد.

به قدری این فعالیت‌ها و تبلیغات پررنگ بود که امام(ره) به طرق مختلف برداشت نادرستی را که از سخنان وی شده بود را متذکر شدند؛ به عنوان مثال در سخنی – نقل به مضمون از امام(ره) – در معرفی جامعه مدرسین عنوان کردند: به فرزندانم توصیه می کنم اگر دست از دامان روحانیت بردارند به دامان اسلام آمریکایی کشانده می شوند.

همچنین مسائلی که در انتصابات شورای نگهبان پیش آمد و امام(ره) شخصاً آیت الله یزدی که مورد هجمه تبلیغاتی این افراد قرار گرفته بود را به عنوان عضو شورا در این شورا انتصاب کردند.

در خصوص مسئله قطعنامه نیز به دلیل اینکه حضور پررنگی در آن زمان در دانشگاه‌ها نداشتم و بیشتر در جبهه بسر می بردم، از فضای کلی دانشگاه بی خبر هستم، اما فضای حاکم بر کشور در آن زمان فضای بسیار تلخ و سنگین بود و همه از این مسئله بسیار ناراحت بودند.

حتی طیف چپ هم نسبت به پذیرش قطعنامه ناراحت بودند؟ و آیا اظهارنظری به این مضمون که جنگ باید در سال ۶۱ تمام می‌شد از جانب آنها را قبول ندارید؟
این مسئله را در آن زمان بیشتر نهضت آزادی مطرح می کرد؛ اداره جنگ در آن زمان تنها در اختیار دولت بود و بخشی هم در اختیار سپاه که هر دو در خصوص پایان جنگ با همدیگر همسو بودند. حتی در آن زمان ارتباط محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه پاسداران با میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر که مسئله جنگ را باید پیگیری می کرد، بهتر و نزدیکتر از ارتباط با آیت الله خامنه ای که در آن زمان رئیس جمهور بودند، بود.

اصلاً یکی از دلایل حضور میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر دوره دوم ریاست جمهوری مقام معظم رهبری، محسن رضایی بود تا جایی که آیت الله خامنه ای قصد شرکت در انتخابات دوم ریاست جمهوری را نداشتند، اما به دلیل فشار گروه‌های مختلف در این انتخابات شرکت کردند و تغییر نخست وزیر را از جمله شروط خود اعلام نمودند؛ امام(ره) نیز این شرط را پذیرفتند و قرار شد نخست وزیر جدیدی را معرفی کنند.

اما محسن رضایی در این زمان به دیدار امام(ره) رفتند و عنوان کردند که تغییر نخست وزیر در شرایط فعلی کشور که در جنگ قرار داریم به نفع کشور نخواهد بود و چون مسئله جنگ برای امام(ره) اصلی ترین مسئله بود، امام نیز این مسئله را پذیرفتند و مقام معظم رهبری نیز با این مسئله کنار آمدند و به نظر امام(ره) تمکین کردند و هنوز هم با گذشت سال‌ها، سخنی در این مورد نفرموده اند و هیچ جا ابراز گله‌ای در این خصوص از ایشان نشنیده ایم.

اینکه گفته می شود جریان چپ مخالف قطعنامه بود حرف درستی نیست؛ چون مسئله قطعنامه توسط خود آنها به وجود آمد.

نامه‌های میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر جنگ مبنی بر در زیر خط فقر قرار داشتن کشور و همچنین محسن رضایی به عنوان وزیر جنگ و سپس نامه هاشمی رفسنجانی و جلسه‌ وی با امام(ره) گویای همین مسئله است.

این گروه هرگز نمی تواند مدعی شود که جریان راست جام زهر را به امام(ره) تحمیل کرده‌ است، اگر قرار باشد پذیرش قطعنامه به پای کسی نوشته شود این مسئله جزو ناکارآمدی‌های جریان چپ است؛ زیرا دولت در آن زمان در اختیار گروه چپ و اداره کننده جنگ بود و سپاه هم نقش فرماندهی جنگ را بر عهده داشت؛ به این ترتیب جریان راست هیچ نقشی در آن نداشت.

در آن زمان روزنامه رسالت سرمقاله تندی نسبت به بحث قطعنامه نوشت؛ هر چند که عبارات آن در ذهنم نمانده است، اما در گزارشی به درآمدهای نفتی کشور در سال ۶۶ و ۶۷ اشاره، و با ارائه آماری اعلام کرده بود که با این همه درآمدهای نفتی چه کاری انجام شده است؛ بخشی صرف جنگ شده و بقیه یا حیف شده است یا میل!

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=13703

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]