آینده نوشت: دربی هفتاد و یکم هم مملو از پرسپولیسی هایی بود که ۹۰۰ کیلومتر درنوردیده بودند تا تیمشان را در صدهزار نفری آزادی تشویق کنند و پس از یک شب خوابیدن روی چمن های خارج از ورزشگاه و سپری کردن سخت ترین شرایط، یک نفس فریاد بزنند: «پرسپولیس» و البته شاید هم «استقلال» اما حبیب کاشانی سرپرست پرطرفداترین تیم ایران کمرش درد می کرد و ترجیح داد از تلویزیون بازی را ببیند و روی سکوهای VIP لم ندهد و بعد از بازی مورد عنایت ویژه تماشاگرانی قرار نگیرد که امیدوار بودند، سرخها همچون روال معمول این فصل در شهرآورد افتضاح بازی نکنند.
به هر حال از مدیری که عمرش کمتر از عمر باشگاهی است و سابقه اش در فوتبال به مدیریت همین باشگاه خلاصه می شود، جز این رفتار انتظاری نمی رود. احتمالاً برایش قابل پیش بینی بوده که پس از چند فصل، به سرخها شکستی سخت تحمیل می شود؟ تیمی که ستاره کم ندارد، روز جمعه بار دیگر یک باخت غم انگیز نصیبش شد تا پرسپولیس در ۷ بازی تنها شش امتیاز به دست آورده باشد و با این هزینه سرسام آور، ۱۸ امتیاز از کیسه اش رفته باشد و از همه این امتیازها مهم تر برای هودارانش، همین سه امتیازی بود که جمعه از کفش رفت.
از حق نگذریم، حق استقلال بود که برنده بازی باشد و پرسپولیس اگرچه حملاتی روی دروازه استقلال داشت، اما عدم برخورداری از انسجام، چه در خطوط میانی و چه در خطوط دفاعی، این تیم را همچون سربازی کرده بود که نه زره محکمی دارد و نه سرنیزه اش بر تکه چوب محکمی استوار است و در واقع آنچه بار دیگر به پرسپولیس ضربه زد، کم کاری بازیکنان نبود. چرا که پرسپولیسی ها تا آنجا که در توان داشتند، فشار آوردند، اما وقتی برنامه کاربردی برای حمله وجود ندارد، خود بازیکنان که نمی توانند نقش مربی را هم برعهده بگیرند! حمید استیلی دیروز تنها خوب فریاد می کشید و حسرت فرصت های مفتی را می خورد که در اختیارش قرار داده اند و حالا در حال از دست دادن پیاپی شان است.
اگرچه بسیاری از پرسپولیسی ها دلشان شکست که چرا با این تیم چنین کرده اند و چرا به اهلش نمی سپارند، اما ته دل بسیاری از پرسپولیسی ها یک خنکی احساس شد و این شاید برای نخستین بار بود که آنها پارادوکس غم و شادی را تجربه می کردند و در عین حال که از نتیجه دلگیر بودند، اما در عین حال خوشحال بودند که عوامل این تیم، یک قدم به ترک این باشگاه مردمی نزدیک تر شدند و با این اوضاع خراب، چه بخواهند و چه نخواهند، باید تغییرشان دهند.
حبیب وضعیت بدتری نسبت به حمید دارد، چرا که به هر حال استیلی چیزی برای باختن ندارد و پیش از انتخاب مسئله دارش به عنوان سرمربی این فصل سرخ ها، کارنامه ای مملو از شکست و اخراج و استعفا را در دست چپش داشت. اما حبیب خان که خاطره یک قهرمانی لیگ و یک قهرمانی جام حذفی با قطبی و دایی در دوره مدیریتی اش ثبت شده و می توانست رای آوری قابل توجهی در انتخابات شورای شهر بعدی تهران برایش داشته باشد، حالا در وضعیتی قرار گرفته که با تبدیل محبوبیتش به منفوریت فاصله چندانی ندارد، به خصوص اگر اصرار بر ماندن کند و فحش های تماشاگران و نقدهای تند مطبوعاتی ها را به جان بخرد.
تا پایان ساعت اداری دیروز، همه منتظر بودند اتفاقی بیفتد و محض رضای خدا، حبیب کاشانی و یارش حمید استیلی حکم استعفایشان را برای رسانه ها بفرستند و یا در این مهلت چند روزه باقی مانده توسط AFC، هیات مدیره و مدیرعامل جدید باشگاه مشخص شود و آقای وزیر بالاخره اسامی هیات مدیره دو باشگاه را مشخص کنند تا پرسپولیسی ها قدری آرام بگیرند. اما انگار سنبه اینها پرزورتر از این حرف هاست و کاشانی همچون کفاشیان با هیچ شکست و ناکامی از جایش تکان نمی خورد؛ البته اشتباه نکنید این مدل رفتار بر اثر “شیفتگی قدرت” نیست، بر اثر “تشنگی خدمت” است!