به گزارش خبرنگار ما، ماموران پلیس جسد مردی را که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود یکسال قبل در شرق تهران پیدا کردند. آنها متوجه شدند مقتول که حمید نام دارد از مدتی قبل با مردی طلافروش به نام سعید اختلاف داشت و آنها چندمرتبه با هم درگیر شده بودند. همچنین مشخص شد اختلاف آنها فقط بهدلیل مسایل مالی نبود.
بررسی تماسهای تلفنی آنها نشان داد درگیری این دو بهخاطر دختری جوان شدت گرفت و آنها روز حادثه چندینبار با هم تلفنی صحبت کرده بودند. به این ترتیب سعید برای پاسخ به سوالات ماموران به اداره آگاهی احضار شد. متهم ابتدا همهچیز را انکار کرد اما وقتی با مدارک ماموران مواجه شد به قتل دوستش اعتراف کرد و گفت: «چندی قبل مغازهام مورد دستبرد قرار گرفت من میدانستم حمید هم در آن سرقت دست داشته و سر این مساله با هم درگیر بودیم.
برای دستگیری او تلاش زیادی کردم و ماموران هم پیگیر پرونده بودند اما هنوز نتوانسته بودم ثابت کنم حمید هم در آن سرقت نقش داشته. حمید از من ناراحت بود چون در برابر سارقان مقاومت کرده و اجازه نداده بودم سرقت کلانی از مغازه انجام گیرد و از طرفی او را هم متهم کرده بودم.»
متهم در ادامه گفت: «حمید میدانست مدتی است با دختری ارتباط دارم. روز حادثه به من تلفن زد و گفت با کیمیا دختر موردعلاقه من رابطه دارد و من هم نمیتوانم کاری بکنم. حمید مدعی شد بهخاطر اینکه از من انتقام بگیرد این کار را کرده است. او مدام به من میگفت حتی نمیتوانی از کسی که دوستش داری محافظت کنی و نهتنها به مغازهات دستبرد زدم بلکه عشقت را هم دزدیدم.
خیلی عصبانی شدم و گفتم تلافی میکنم. جواب داد اگر میتوانی تلافی کن. من در خانه هستم. به خانهاش رفتم و آنجا با هم درگیر شدیم حمید به سمتم حمله کرد و من هم او را با ضربات چاقو به قتل رساندم و بعد از خانه بیرون رفتم. نمیخواستم او را بکشم فقط میخواستم کتکش بزنم و اگر او به سمتم حمله نمیکرد این اتفاق نمیافتاد. حمید مدام مرا تحریک میکرد. با اینکه رابطه خوبی با هم نداشتیم اما راضی به مرگش نبودم و از خانوادهاش بهخاطر اتفاقی که افتاده است عذرخواهی میکنم و درخواست بخشش دارم.»
پرونده با شکایت اولیایدم، درخواست قصاص و صدور کیفرخواست علیه متهم برای رسیدگی به شعبه۷۱ دادگاه کیفریاستان تهران ارسال شد. اما از آنجایی که پدر مقتول بعد از مرگ پسرش فوت شده و فرزندان او که از ورثه بودند همگی در دادگاه حضور نداشتند دیروز جلسه محاکمه تشکیل نشد و دستور داده شد یکبار دیگر همه اولیایدم احضار شوند تا در دادگاه خواسته خود را به صراحت بیان کنند.