خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: بازیگران از جمله گروهی هستند که همواره زیر ذرهبین مردم زندگی میکنند و حتی در خصوصیترین بخشهای زندگیشان نیز چشم شاهدان به آنهاست.
اما این بار دایره این اظهارنظرها به «بهاره رهنما» رسیده است تا به خاطر عشق به امام حسین(ع) آن هم در یک کشور شیعه مورد شماتت قرار بگیرد.
ماجرا از جایی شروع شد که برج میلاد تهران ۱۰ خیمه برای اجرای نمایش و مراسمهای آیینی-عاشورایی برپا کرد و بازیگران نیز هر شب با حضور در این خیمهها و مقتلخوانی، میزبان مخاطبانی بودند که به عشق حسین علیهالسلام و یارانش آمده بودند.
یکی از افرادی که به این مجلس دعوت شده بود، «بهاره رهنما» بود که خوشحالی خود از حضور در این مراسم را در صفحه مجازی خود به شرح زیر توضیح داده بود:
«دیشب اجازه گرفتم و رورانس نموندم دقیقه نود رسیدم اما بالاخره رسیدم میان خیمه هایی که به تبرک نام حسین (ع)بر پاشده بود دعوت بودم به عنوان سفیر انجمن حمایت از کودک به خوانش مقتل خوانی حضرت رقیه (س) تمام طول راه گفتم اگر نرسم لابد لیاقت نداشتم اما بالاخره شکر رسیدم رسول نجفیان عزیز با ساز دیوان همراهی ام کرد و اشک اما مکث های طولانی انداخت میان کلمات مقتل خوانی ام ، حس میکردم موج قضاوت ها و نیز محیت ها را اما خواندم بی ترس از اینکه چقدر برچسب بخورم یا نخورم از عزیزترین و پر لذت ترین اجراهای عمرم بود این برنامه مقتل خوانی تا شنبه در محوطه برج میلاد ادامه دارد با برنامه های متنوع از دستش ندهید ! و قسمتی از این مقتل خوانی که أمامک وا برید یاد کودکان غزه را زنده کرد این بود: مرز یک کودک ا ست ،اگر کودکی را دوست نداری از سپاه محمد نیستی که از یاد برده ای مصطفی افرینش نمار جماعت را در گرو کودکانگی کودکی کرده بود بر شامه هایش به وقت سجده…».
این حضور و این نوشته منجر به واکنش یک روشنفکرنما به نام (ن-ف) شد و او در مطلبی رهنما را به خاطر این حضور میانمایه خواند و با ابراز سلایق شخصی سعی در تخریب این هنرمند کرد. تخریبی که منشاء آن چیزی جز همان حضور در مقتلخوانی نداشت و منجر شد تا هواداران (ن-ف) نیز بر این هنرمند که خود جزو داعیهداران روشنفکری است، بتازند.
در نهایت نیز بهاره رهنما در آخرین پست خود اعلام کرد:
به احترام صاحب مجلسی که بخاطرش به من هتاکی شد به احترام ارامش خانواده و دوستانم و اینهمه طرفدار بزرگوار از طیف های مختلف جامعه اخرین پست را در مورد این جنگ سایبری سازماندهی شده مینویسم اول اینکه خدا را شکر میکنم که دست دشمنم و قصدش را خواندم و روشن شدم دوم اینکه حسین معززی نیا سردبیر بیست و چهار که متاسفانه این روزها سرطان خون دارد دیروز خواندم که نوشته بود این روزهای بیماری چشم من را بر محبت ادم های بسیاری گشود که اگر این فرضت نبود شاید حسش نمیکردم منهم بخداوندی خدا از این دشمن هدفمند ممنونم که خَیل عظیم طرفداران بزرگوار مرا با طیف گسترده شان به من نشان داد، دوم اینکه به حکم پیامبر مهربانی إیمان داٌرم که گفت بخدا قسم اخر همه أدمها جمع شوند تا کسی را به زمین بزنند و خدا نخواهد چنین نمیشود و اگر همه أدمها جمع شوند و بخواهند کسی را بالا بیرند و خدا نخواهد باز هم این امر غیر ممکن است پس تلاش من و ما هیاهوی بسیار است برای هیچ ، در این مدت منی که چون انان ادعای روشنفکر ی ندارم جز یک تنوره چی چیزی نگفتم نه با بدنش و قدش و نه با کم مویی و دماغش من تنوره چی خواندمش چون فریاد های قلمش من را یاد تنوره کشیدن دیو های داستان های بچگی می انداخت که هرگز باورم نمیشد روزی واقعی باشند اخر از همه اینکه من مظلوم نما نیستم اما ظلم ستیز چرا به شدت هستم تا الان حکم بر من به روشن سازی و دادن جواب بود و از این چالش لذت هم بردم و بسیار أموختم اما خوب میزانک که من بعد اگر ادامه دهم به نازنینمممم و اینهمه مردم بزرگواری که دوستم دارند طلم کرده ام پس می سپارمش او و سازندگان این موج را به گلوی تیر خورده سه ساله امام حسین(ع) که تا به امروز هرگز چنین نکرده بودم و بخاطر عزیزانم و خانواده ام هر چقدر هم این جنگ سازماندهی شده روانی تان را ادامه دهید نه میخوانم، نه جواب میدهم گاهی واقعا اخرین سنگین سکوت است ،پیگیری قانونی هم اگر بجایی رسید که رسید و اگر نرسید حتما دلایلش را اگر زنده ماندم خواهم گفت و خواهم نوشت به سوالات و اطلاعات غلط یا حتی درست هم در این مورد جوابی نخواهم داد به جای خوبی سپردم تنوره چی و یارانش را حالا انچه بین ما حکم میکند حقانیت اعتقادات من است و بس مادر بزرگم را خدا بیامرزد همیشه میگفت در أوج خشم دست را به علامت الله اکبر بالا بیر و بگو الله اکبر و همه چیز را به بسپار و باقی را پشت سر بیانداز این اخرین جواب بود و …الله اکبر.
در حقیقت این گروه از بهاره رهنما دلگیر شدهاند چون آن چیزی نبوده که اینها می خواستهاند. روشنفکرانی که اعتقاد دارند اگر کسی ادعای روشنفکری میکند، باید تمام و کمال از آنها پیروی کند. آنها حتی به اعتقادات شخصی افراد هم رحم نمیکنند و به خصوصیترین بخش زندگی آنها به قصد تخریب پیش میروند.
این اولین بار نیست که گروه مدعی روشنفکری به افرادی که تمام قد در قالب آنها درنیامدهاند، تاختهاند و با استفاده از الفاظ روشنفکرانه و گرفتن تیپ این قشر به خود هرچه خواستهاند، نثار دیگران کردهاند و آنها را به بهانههای مختلف از ظاهر گرفته تا عملکرد تخریب کردهاند. البته این گروه آن قدر هم شهامت نداشتهاند که دلیل اصلی این تخریبها (که تطبیق فرد با تمام خواستههای آنها و مشیفکریشان است) را عنوان کنند و هربار حملهشان را مزین به کلامی تزئین شده میکنند و تخریبها آغاز میشود.
تخریبهایی که با نسبت دادن فرد به حکومت همراه است و چون رگههایی از دین و مذهب هم در آن بوده، قطعا تمام عملکرد فرد پیش از این سطحی بوده و طرف به خاطر خودنمایی آنها را انجام داده است. و آن چیزی جز استبداد روشنفکرها در قالب دموکراسی نیست. شعاری که از آن هم برای اعمال فشار استفاده میکنند و واژه دموکراسی در دستگاهشان چیزی جز برای تزئین نیست!