۲۹آذر ماه که به روز وقف نامگذاری گردیده است آیت الله جوادی آملی وقف را صدقۀ جاریه معرفی کرده است که باید آنرا نصب العین زندگی خود قراردهیم چنانکه خود در وقف نامه الصاق یک قطعه زمین به حوزه علمیه امام حسن عسکری(ع) شهرستان آمل جهت بهره برداری علمی و دینی از آن، وقف را از برجستهترین آموزههای دینی دانستند.
آیت الله جوادی آملی در این وقف نامه تاکید کرد: وجود مبارک پیامبر اسلام(ص) صحابه را پروراند و پیامبر «یعلمهم الکتاب والحکمه» بودند که این صحابه را عالم کردند و اینها نیز فهمیدند که سنت حسنه وقف ماندگار است، بنابراین هر صحابه ای که تمکن مختصری داشت، بخشی از آن را وقف می کرد برای اینکه فهمیده بود که وقف صدقه نیست بلکه صدقه جاریه است.
وی در فرازهایی ازاین وقف نامه مرقوم داشت: وقف صدقه جاریه و پویاست نه جامد و ایستا. تعبیر «جریان» همانند فصل مقوّم وقف است که آن را از سایر صدقات جدا میکند همانند کلمه «ناطق» که انسان را از سایر موجودات زنده امتیاز میدهد. واقفان محترم کوشا باشند که آنچه قوام وقف به آن است که همان جریان و پویایی باشد محفوظ بماند و در انشای صیغه وقف کاربری خاصی را در نظر نگیرند که متولیان بعدی مجبور شوند در مدار بسته و جامد حرکت کنند بلکه نحوه بهرهبرداری از آن را مطلق و آزاد قرار دهند چون آنچه باید از طلق بودن به در آید و مقید و بسته شود خود عین است نه بیش از آن؛ مثلاً اگر کسی خواست زمینی را وقف بهداشت و درمان جامعه کند چنین انشا نماید:
۱ـ این زمین مشخص، وقف بهداشت و درمان است
۲ـ تمام منافع و درآمدِ متطوّر آن در هر عصر و نسلی در مصرف یادشده صرف شود
۳ـ اگر غبطه وقف و مصلحت جامعه در این است که در این زمین بیمارستان، درمانگاه و سایر مراکز درمانی ساخته شود با کارشناسی اهل خبره، متولّی به احداث بناهای مذکور اقدام کند و اگر تغییر کاربری سودآورتر است و غبطه وقف و مصلحت امت بهتر تأمین میشود تغییر یادشده صورت پذیرد.
غرض آنکه جوهر وقف، حبس اصل زمین است نه حبس آن و حبس صورت ساختاری معین (عرصه)، چنانکه جوهر دیگر وقف صرف درآمد آن در کار خیر است نه خیر معین. خلاصه آنکه؛
۱ـ وقف عبادت ویژهای است که مایه تصدیق ایمان واقف است لذا از آن به صدقه یاد میشود
۲ـ وقف، جاری است نه جامد لذا تحبیس اصل (عین)، کافی است و تحبیس عرصه لازم نیست
۳ـ مصرف آن، خیرِ مطلق است نه معین، هر چند تعیین آن صحیح است.
وی در بیان برخی از عناصر محوری اهمیت مال و تأثیر انفاق صحیح آن، مرقوم فرمود:
مال در اسلام، نماد اقتصاد است و تأثیر آن در حریت یک امت و استقلال یک ملت به قدری است که خدای سبحان از آن به قیام (ایستادگی و مقاومت در برابر حوادث) یاد کرد: ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً﴾ و فرد یا جامعه فاقد مال را از آن جهت فقیر میگویند که ستون فقرات آنها شکسته و توان قیام در برابر نظام سلطه و استکبار یا طغوای محروم از تقوا را ندارند لذا نباید زمام آن به دست سفیهان اقتصادی باشد چون سَفَه مالی در اثر خطای فکری یا خطیئه عملی سبب هدر رفتن آن میشود چنانکه نباید تعاملات اقتصادی بر مدار ربا بگردد چون ربا و زیادهخواهی نه نموّ و فربهی سالم است و نه سِمَن و چاقی که اگر زیانبار نباشد سودمند نیز نخواهد بود بلکه همانند آماسی است که در اثر زنبورزدگی برمیآید و جز ضرر اثر دیگری ندارد لذا قرآن حکیم ربامحوران را مبتلا به خَبْط اقتصادی میداند و قیام آنها را (در دنیا و آخرت) خردمندانه نمیداند: ﴿الَّذِینَ یأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا﴾ راز سَفه ربامحوران را باید در محتوای حدیث نورانی که عقل را «ما عُبِدَ به الرّحمن و اکتسب به الجِنان» میداند دانست، زیرا هر چه مخالف با این مبناست نابخردی است. خلاصه آنکه ۱ـ مال، ستون فقرات اقتصاد یک ملت است. ۲ـ نگهبانان این عمود، خردمندانیاند که از آسیب سفاهت و از گزند افزونخواهی ناروا مصوناند.
وی قصد قربت را مایه پایداری وقف دانسته و متذکر شد:
انسان که کرامت خود را به استناد خلافت خویش از آفریدگار نظام هستی دارد، گذشته از جاودانگی در آخرت میتواند چهرهای ماندگار از خود در دنیا ترسیم نماید. بر اثر تکوینی یا تدوینی که مورد قبول خدا باشد سهمی از عنداللّهی شدن دارد و طبق آیه ﴿مَا عِندَکُمْ ینفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ باقی خواهد ماند. اسلام که رهاورد فراوانی را به همراه داشت و دارد، طرح جاودانه شدنِ نِسبی را به جامعه بشری آموخت. وقف که نموداری از این رهنمود حیات مستمرّ است، راز تداوم آن تنها این نیست که اصل آن ثابت و درآمد آن سیال است بلکه قصد قربتی که در آن معتبر و اِعمال میشود و از این منظر در بخش عبادتهای مالی فقه امامیه قرار دارد مایه پایداری آن خواهد بود. نهاد وقف همانند به بار آوردن فرزند صالحِ سالک و داعی، محبوب و ماناست چنانکه همسان سنّت صحیح و ماندگار است لذا این امور در کنار هم قرار گرفتهاند.
محمد بن یعقوب کلینی و نیز محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به صدوق از حضرت امام جعفر صادق(ع) نقل کردهاند که: «ستّهٌ تَلْحَقُ المؤمنَ بَعْد وَفاتِهِ: ولدٌ یستغفِرُ له و مُصحَفٌ یخَلِّفُهُ و غرسٌ یغْرسُهُ و قلیبٌ یحفِرُه و صَدَقهٌ یجرِیها و سنّهٌ یؤخَذُ بها مِن بعده» ;آثار شش چیز بعد از مرگ مؤمن به او میرسد:
۱ـ فرزندی که برای او استغفار کند
۲ـ کتابی که اثر تألیفی او باشد
۳ـ درختی که غرس کرده باشد
۴ـ چاه آبی که حفر کرده باشد
۵ـ صدقهای که جریان داشته باشد (یعنی وقف)
۶ـ سنّتی که بعد از او مورد عمل قرار گیرد.
روشن است که ذکر امور ششگانه از باب تمثیل است نه تعیین، چون هر کار خیری که بماند تا آثار مثبت آن در جامعه وجود دارد، صاحب آن مأجور خواهد بود.
استاد برجستۀ حوزه علمیه، مهمترین سنّت قرن در جهان معاصررا تأسیس حکیمانه و فقیهانه حضرت امام خمینی(ره) برشمرده ومرقوم داشت:
مهمترین سنّت قرن در جهان معاصر تأسیس حکیمانه و فقیهانه حضرت امام خمینی(ره) بود که سنّت سیئه سلطنت را به سنّت حسنه جمهوری اسلامی، بدون کاهش و افزایش تبدیل کرد و از هر اثر مثبت آن سهمی برای بنیانگذار نظام که هماکنون در روضهای از ریاض جنّت به سر میبرد خواهد بود، چنانکه شهدا و جانبازان و اهل نثار و ایثار طرْفی خواهند بست.