نفت از جمله کالاهایی است که نوسان قیمت شدیدی دارد. برای مثال در عرض چندماه گذشته قیمت این کالا حدود ۴۰ درصد کاهش یافته است. متاسفانه از دهههای گذشته تاکنون بخش اعظم صادرات کشور ما را این ماده خام تشکیل میداده، اما برای خلق ثروت و رشد ماندگار اقتصادی نیاز است بهسمت تولید و صادرات محصولات پیچیدهتر حرکت کنیم. اگر واقعا قصد داریم به قدرت نخست منطقه تبدیل شویم و در ردیف کشورهای ثروتمند جای گیریم، باید صدور مواد خام و معدنی (به اصطلاح خامفروشی) را متوقف ساخته و تمرکز خود را بر تولید محصولات با ارزش افزوده بالا بگذاریم. برخی افکار و اندیشههای نادرست باعث میشوند جهان را بهگونهای تفسیر کنیم که مانع توسعهیافتگی میشود.
برای مثال اینکه تصور کردهایم ایران کشور ثروتمندی است چون منابع طبیعی و مواد خام فراوانی دارد و در نتیجه چشمان خود را به روی بسیاری از فرصتهای سودآورتری که در جاهای دیگر موجود است، بستهایم.
برای روشنتر شدن مساله کشور کوچک فنلاند را در نظر بگیریم که در شمال اروپا قرار داشته و پوشیده از جنگل است. اگر قرار بود این کشور تنها به مزیتهای نسبی که در اقتصاد سنتی اشاره میشود توجه میکرد اکنون باید فقط چوب و الوار و نهایتا کاغذ و اثاثیه چوبی منزل صادر میکرد، اما جالب است بدانیم که چوب و محصولات چوبی کمتر از ۲۰ درصد کل صادرات این کشور را تشکیل میدهد.
برنامهریزان و سیاستگذاران فنلاندی میدانستند برای بریدن و تکهتکهکردن چوبها نیاز به اره و تبر است پس شروع به تولید این کالاها و همچنین ماشینآلاتی کردند که این کالاها را تولید میکرد. پس از آن اقدام به بازاریابی و فروش این ماشینآلات در بازارهای جهانی کردند. مدتی بعد دستگاههای برش سایر کالاها را نیز تولید کردند و آنها را بهتدریج مکانیزه و اتوماسیون کردند. آنها آنقدر مسیر اتوماسیون و ارتقای تکنولوژی را ادامه دادند و در آن پیشرفت کردند که توانستند به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گوشی تلفن همراه (شرکت نوکیا) تبدیل شوند. امروزه ماشینآلات گوناگون بیش از ۴۰ درصد کالاهای صادراتی فنلاند را تشکیل میدهد.
کشور امارات متحده عربی و بهویژه امیرنشین دبی در حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز از جمله کشورهایی است که توانست خلاقیت به خرج داده و با بهرهگیری از موقعیت ممتاز جغرافیایی خود، درآمد نفت را صرف سرمایهگذاری در زیرساختهای مختلف حملونقل، اقامتی و امکانات رفاهی و پذیرایی کند؛ بنابراین دبی به قطب موفق گردشگری و بازار مهم خرید و کسبوکار در منطقه خلیجفارس تبدیل شد.
نتیجه اخلاقی این بحث این است که افزودن ارزش به مواد خام یک مسیر برای متنوعساختن فرآیند تولید است، اما لزوما تنها مسیر سودمند نیست. ایران باید به توانمندیها و قابلیتهای گوناگونی که دارد توجه کند و آنها را مرتب افزونتر سازد. برای مثال ایران میتوانست مهندسان، مدیران و کارشناسانی در حوزههای بالادستی و پاییندستی نفت و گاز تربیت کند که از مزیت وجود منابع و میادین نفتی در ایران استفاده کرده و ارتقای کمی و کیفی بیابند؛ بهطوریکه پس از مدتی شرکت ملی نفت ایران یک شرکت معتبر برنددار در سطح جهانی میشد و بهتدریج مانند کشور فنلاند وارد بازارهای کاملا متفاوت و دارای ارزش افزوده بسیار بالاتر میشد.
پس چه خوب بود که میدانستیم مزیت ایران به داشتن نفت و گاز و سایر مواد خام و اولیه نیست؛ چون برای تولید هر محصول به انواع نهادهها و تواناییها نیاز است و داشتن یک ماده خام برتری خاصی برای یک کشور ایجاد نمیکند و با توجه به هزینه اندک حملونقل بهسادگی میتوان آن را از خارج وارد کرد.
صنعت نفت ایران میتوانست سنگ بنا و وسیله پیشرفت کشور شود و بهدنبال آن از بازارهای وسیع داخلی و کشورهای همجوار استفاده کرده و محصولات باارزش افزوده بالاتری را تولید و صادر کند؛ اتفاقی که تاکنون نیفتاده و ایران گرفتار خامفروشی و وابسته به فناوری خارجی برای اکتشاف و تولید نفت است.