برای دردناکترین روزهای تاریخ پرسپولیس، هیچ خبری بدتر از خبر درگذشت کاپیتان این تیم نیست و برای تکمیلِ غمگین شدن مردم ایران در این روزها، هیچ خبری کاملتر از مرگ یک فوتبالیست جوان و دوستداشتنی در خواب نیست؛ اما همه اینها صبح دیروز در قالب پیامهای کوتاهی روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت و بین مردم دست به دست شد تا همه صبح پنجشنبه را با یک خبر بهتآور آغاز کنند؛ «هادی نوروزی، کاپیتان تیم پرسپولیس درگذشت».
همانطور که گاهی اخبار فتح و پیروزی و شادی پشت هم میآیند و همه را خوشحال میکنند، غم هم یکباره بر همه جا خیمه میزند و همین موجب میشود تا شادترینِ ایام برای مردم، طعمی از غم داشته باشد، وگرنه چه کسی است که نداند فاصله میان قربان تا غدیر، دو عید بزرگ مسلمین، بهترین فرصت برای شادی و خوشحالی یک کشورِ مسلمانِ شعیه است. هنوز شوک و بهت و عزای فاجعه منا پایان نیافته، چه اینکه اجساد قربانیان تازه در حال ورود به کشور است، که خبر بهتآور دیگری غم را همنشین سفرهامان کرد. اصلا مهم نیست که شما فوتبالی باشید یا پرسپولیسی باشید یا چه. هرکس از دیروز ضجههای همسر هادی نوروزی یا اشکهای دو فرزند او را دیده، دیگر آدم سابق نیست. غم گاهی همینجور یکباره بر سر یک ملت آوار میشود. بی آنکه سیل یا زلزله شهری را درنوردد یا هواپیمایی در قعر اقیانوس بلعیده شود.
برای کاپیتانی که با رفتنش پرسپولیس واقعا ده نفره شد
حالا تصویر هادی نوروزی رفته کنار تصاویری از ناصر حجازی و غلامحسین مظلومی؛ دو بازیکن بزرگ دیگری که در چند سال اخیر درگذشتهاند؛ هرچند هنوز هم باور مرگ کسی مثل ناصر حجازی سخت است، یک تفاوت بزرگ میان مرگ نوروزی با حجازی و مظلومی هست. تفاوتی که شاید موجب شود تا این مسأله هیچگاه از ذهنها پاک نشود. هادی نوروزی سی ساله وقتی روز قبلش قبراق و سرحال در تمرین پرسپولیس حاضر شده بود، چرا باید یکباره صبح پنجشنبه از خواب برنخیزد؟ حجازی و مظلومی هر دو سالها بعد از عمر فوتبالی و مربیگریشان و بعد از تحمل یک بیماری طولانی در اثر سرطان درگذشتند، ولی هیچکس باور نمیکند، شماره ۲۴ آرام پرسپولیسیها بازی هفته هشتم لیگ برتر را نبیند.
شاید نحوه مرگ هادی نوروزی او را سالها در دل هواداران جاودان کند؛ اما چیزی که بیش از هر چیز دیگر موجب محبوبیت او بود، منش و اخلاق او بود. در سالهایی که پرسپولیس خواسته و ناخواسته درگیر حواشی فراوانی بود، هیچ بازیکنی مثل هادی نوروزی نمیتوانست به این تیم کمک کند. بازیکنی که سه گل در دربیهای مختلف زد اما نصف بازیکنانی که حتی سه دقیقه هم در دربی بازی نکردند، مصاحبه نکرد. خیلی کم عکس یک روزنامهها شد و خیلی کم در قاب دوربینها نشست. با این حال همیشه در روزهای سخت و آسان پرسپولیس با این تیم بود و سعی کرد، باری از دوش این تیم بردارد. شاید اگر پرسپولیس در این سالها ،یکی دوتا هادی نوروزی دیگر داشت، حداقل به این روزگار دچار نمیشد تا حاشیه با نامش پیوند خورده باشد.
پرسپولیس در سختترین روزهای تاریخش، کاپیتانش را هم از دست داد تا شاید حداقل این تلنگری باشد برای همدلی و همراهی بیشتر در این تیم؛ از یازده بازیکن در زمین بگیر تا نیمکت و سکوها. شاید این خواب ابدی نوروزی موجب شود تا پرسپولیس از خواب بیدار شده و دوباره زلزلهای در آسیا به پا شود.
امروز هواداران زیادی برای تشییع پیکر هادی نوروزی به ورزشگاه آزادی آمده بودند؛ هوادارانی که از باشگاه خواستهاند، پیراهن تیم را تا پایان فصل از قرمز به سیاه تغییر دهند. تماشاگرانی که میخواهند شماره ۲۴ پرسپولیس به احترام هادی نوروزی بایگانی شود. تماشاگرانی که از این پس در دقیقه ۲۴ هر بازی به احترام هادی نوروزی برمیخیزند و یکصدا او را تشویق میکنند. همه اینها چقدر خوب است و البته چقدر بد! بد از آن جهت که همه این کارها دیگر دل پسرت هانی را شاد نمیکند. اشکهای همسرت را بند نمیآورد. خانوادهات را آرام نمیکند، چون تو دیگر نیستی. شاید باید برای هادی به زبان خودش خواند:
سرِ صِواحی و نَم نَم وارش
تِه بوردن بوردنو مِه هارش هارش
کَهو آسمون کِممه سفارش
مِه دلورِ را دره نَهیرهِ وارش