نفوذ دشمن بسیار وسیع و پیچیده است اما گاهی به سادگی آب خوردن و به شکل غیرمستقیم افکار آنها در ذهن جوانان اثر می گذارد به طوری که آنها رفته رفته باور کرده و می پذیرند که قدرت های جهان، آقای عالم هستند و بقیه کشورها باید بله قربان گو باشند. «در چنین فضایی آدم های انقلابی باید ورود پیدا کرده و شرایط را تغییر داده و نشان دهند که کسی آقای عالم نیست». در همین زمینه «یعقوب توکلی» مدیر گروه تاریخ تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و گروه ارشاد و تبلیغ مرکز پژوهشهای مجلس با ما به بحث و گفتگو پرداخته است.
*چرا پروژه نفوذ دشمن بعد از انقلاب اسلامی گسترده تر شد؟ چه چیزهایی باعث هراس دشمنان شده است؟
نفوذ دشمن مربوط به بعد از انقلاب اسلامی نیست، البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این نفوذ ابعاد گسترده تری پیدا کرده است به طوری که سرمایه های انسانی در جهت اهداف غرب تربیت می شوند و سالها در این مسیر فعالیت می کنند، به طور مثال کتاب می نویسند و حرف می زنند و جهت گیری هایشان رنگ و بوی غربی دارد، گاهی نیز برخی افراد اطلاع و آگاهی لازم را از این مسئله ندارند، یعنی نمی دانند که با کارهای خود دارند در جهت منافع غرب حرکت می کنند. اینکه چرا پروژه نفوذ دشمن بعد از انقلاب گسترده شده مربوط به نوع ایدئولوژی و تفکر نظام اسلامی است زیرا دشمنان ما در مقابل این ایدئولوژی احساس حقارت می کنند.
*در دوره های زمانی متفاوت، پروژه نفوذ دشمن به چه اشکالی ظهور و بروز پیدا کرده است؟
در زمان و ادوار مختلف این نفوذها به اشکال متفاوتی انجام گرفته به عنوان مثال در برخی موارد و در دوره های زمانی گوناگون این نفوذ بر روی افراد نخبه صورت گرفته و گاهی نیز پروژه نفوذ در حوزه های علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی انجام پذیرفته است تا دشمن اطلاعات لازم را بدست آورد و برای رسیدن به منافع و اهداف خود سیاستگذاری کند. در برخی مواقع نیز نفوذ در عرصه قدرت صورت می گیرد و حتی این نفوذ ممکن است بر روی یک فرد خاص انجام شود، این فرد ممکن است، سیاسی باشد و یا نباشد و یا یک فردی علمی، پژوهشگر و استاد دانشگاه باشد.
میزان نفوذها از دوره قاجار و دقیقا بعد از جنگهای ایران و روس، بیشتر شد چون کشورمان ضعیف شده بود، طبعا وقتی کانون های قدرت و کانون های سیاسی یک کشور تضعیف می شوند، راه برای نفوذ بازتر می شود. تاریخ نشان داده که به بکارگرفتن گروه های سیاسی یکی دیگر از روش های نفوذ بوده است، در دوره پهلوی، مجاهدین خلق و گروه های مختلف سیاسی چپ گرا در دولت نفوذ پیدا کردند.
همچنین یکی دیگر از شکل های نفوذ، نفوذ سازمان ها در دل دولت است، آنها از این طریق می خواهند از ریزترین و جزئی ترین تصمیمات و اهدافی که در دولت ها پیگیری می شود، سر دربیاورند، در واقع برای نفوذ بیشتر نیازمند اطلاعات بیشتری هستند.
* بنابر تجربه سایر دولت هایی که امروز زیر سلطه و سیطره آمریکا قرار گرفته اند، آیا می توان با آمریکا که نماد علنی شیطان بزرگ است، دوستی برقرار کرد و در سایر موارد نیز با آنان مذاکره کرد و در عین حال از نفوذ آنها جلوگیری و استقلال و آزادی نیز حفظ شود؟
خیر من اعتقادی به این مسئله ندارم که ما با آمریکایی ها دوست شویم چرا که همه می دانند که آمریکا نماد بدعهدی و پیمان شکنی است، تاریخ و شواهد تاریخی هم این مسئله را اثبات می کند به عنوان نمونه مسئله کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ یا مسئله کنسرسیوم و کاپیتولاسیون را می توان به عنوان نمونه ای از بد عهدای های شیطان بزرگ مطرح کرد، هریک از این اقدامات رویه آمریکایی ها را در مقابل ملت ایران نشان می دهد.
آمریکایی ها ذاتا زیادخواه هستند و اگر تمامی ثروت ها و منابع ما را هم بدست بیاورند بازهم نمی توان به این کشور اعتماد کرد. این کشور به طور کلی نمی تواند تابع اخلاق باشد و یا اصول انسانی را رعایت کند چون سیاست آمریکا سلطه طلبی و نفوذ بر سایر کشورهاست و همین مسئله نیز یکی دیگر از دلایلی است که نشان می دهد ما نمی توانیم با این کشور که نماد علنی شیطان است، از در صلح و دوستی وارد شویم و بعد در سایر موارد نیز با آنها مذاکره انجام دهیم. امکان اینکه شما در سایر موارد با این کشور مذاکره کنید و در عین حال از نفوذش جلوگیری و استقلال و آزادی کشور را هم حفظ کنید، وجود ندارد.
*چرا برخی گروه ها و گرایشات در داخل کشور سعی دارند بازار مذاکره با آمریکا را در همه حوزه ها داغ کنند؟
آنها تصور اشتباهی دارند چرا که گمان می کنند که می شود به گونه ای با آمریکا کنار آمد در حالی که واقعا نمی شود. آمریکا به دوستان خود و رژیم پهلوی هم رحم نکرد چه برسد به ما، آمریکا تنها برای مدتی کوتاه پذیرای شاه بود اما بعد از آن او را به مصر و نزد انورالسادات فرستاد و جالب اینکه بعد از مدتی او را ترور کردند و کشتند چون به شاه پناه داده بود، وقتی این کشور با نزدیکان و دوستان خود کنار نمی آید چگونه می تواند با کشوری که او را نماد ظلم و استکبار می داند و این شیطان بزرگ ۳۶ سال از دریچه ها و راه های گوناگون با آن دشمنی کرده است، دانشمندانش را ترور و به مهاجمان به آب و خاکش اسلحه و مهمات داده و آنان را حمایت می کرده، کنار بیاید. ضمن اینکه مقام معظم رهبری تاکید دارند که نباید به دشمن اجازه نفوذ داد لذا ارتباط و نزدیکی با آمریکا به معنای میدان دادن به این کشور برای نفوذ بیشتر است. به طور کلی یکی از علت های اینکه برخی از افراد و گروه ها در داخل کشور به دنبال مذاکره با آمریکا هستند یا ناشی از بی اطلاعی و کم آگاهی است و یا اینکه آگاهی دارند اما جهت و مسیر فکری آنها ایجاب می کند که به آمریکایی ها خوش بین باشند و به طور طبیعی این خوش بینی ممکن است برایشان گران هم تمام بشود اما اکنون متوجه نیستند و شرایط را درک نمی کنند. همان طور که اشاره کردم بعضی از عناصر داخلی، نیروهای تربیت شده هستند یعنی تحت نفوذ قرار گرفته و در جهت منافع خود و غرب گام برمی دارند.
آدم های انقلابی باید ورود پیدا کرده و شرایط را تغییر دهند
امروز عناصر داخلی وابسته اصلا به این قضیه معتقد نیستند که دشمنی وجود دارد، متاسفانه این نوع تفکر به دل دانشگاه های ما نیز کشیده شده است. یعنی دانشجویان ما بعد از بیرون آمدن از دانشگاه غربی فکر کرده و غربی رفتار می کنند و آمریکا را قدرت برتر یا کدخدا و آقای عالم می دانند، بی تردید در چنین فضایی باید آدم های انقلابی ورود پیدا کرده و شرایط را تغییر داده و نشان دهند که کسی آقای عالم نیست. همچنین نباید به قراردادهایی که با غربی ها هم امضا می کنیم، دل ببندیم چون تجربه در طول تاریخ نشان داده که بردی برای ما در کار نبوده است، بلکه در همه قراردادها غربی ها همیشه پیروز و برنده بودند.
بنده بارها به این مسئله اشاره کردم که ملت ما به ویژه نیروهای انقلابی باید بدانند، هدف آمریکا و غرب در پس این قراردادها نسلکشی اسلامگرایان است بنابراین ما نباید در حوزه سیاست خارجی وا بدهیم و کوتاه بیاییم باید جدی تر و محکم تر برخورد کنیم. همچنین باید این موضوع را هم درنظر گرفت که صلح کردن و دوستی با کشوری همچون آمریکا، او را درنده خو تر و وحشی تر می سازد، شما نمی توانید ایدئولوژی یک نظام را تغییر دهید، همان طور که آمریکایی ها هیچ گاه نخواهند توانست ایدئولوژی ما را تغییر دهند.
*اگر قرار باشد بر فرض محال با آمریکا در سایر حوزه ها مذاکره کنیم، آیا آنها حاضر به پذیرش نظرات ما هستند؟ مثلا قبول حزب الله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی؟
هرگز این طور نیست همان طور که گفتم ایدئولوژی آمریکا و ایران باهم بسیار متفاوت است، انقلاب ما انقلاب ارزشی است و هیچ گاه به دنبال ضد ارزش ها نبوده ایم اما آمریکایی ها به ارزش ها پایبند نیستند، اکنون در یمن، جنگ است، کودکان و زنان و بی گناهان کشته می شوند اما صدایی از آمریکا در نمی آید چون می ترسند این کشور نیز علیه منافع و اهداف آمریکا عمل کند.
*برای ثبات گفتمان استقلال، آزادی و عزت چه راهکارهایی وجود دارد؟
یکی از مهمترین راهکارهای ثبات این گفتمان تکیه و تأکید بر استقلال است به عبارت ساده تر راهکار حفظ و ثبات این استقلال و آزادی و عزت تکیه کردن بر ظرفیت های داخلی است. ما محکومیم به قوی شدن باید قوی شویم باید آنقدر در بعد اقتصادی قوی و محکم شویم که به تعبیر مقام معظم رهبری با کوچک ترین تهدید دشمن ساختار اقتصادمان از هم نپاشد. رهبر انقلاب سیاست اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند و باید برای شکوفایی و توسعه اقتصادی به این سیاست عمل کنیم.
این قوی شدن نه تنها در حوزع اقتصاد بلکه در تمامی حوزه ها باید اتفاق بیفتد. مثلا در بخش علم باید به تولید علم بپردازیم. از سوی دیگر نباید از حرف های دشمن بهراسیم اگر شجاع باشیم و عزت خود را حفظ کنیم، می توانیم به پیشرفت های بسیار خوبی در تمامی حوزه ها دست یابیم./شما نیوز