2

مشابهت های اخلاقی نلسون ماندلا و دکتر معتمدنژاد

  • کد خبر : 177251
  • ۲۶ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۰۳

دکتر ابراهیم جعفری-همزمان شدن درگذشت نلسون ماندلا و دکتر معتمدنژاد در روز ۱۴ آذرماه سال ۱۳۹۲، علاقه مندان را با غم و اندوه مضاعف مواجه نمود ؛ اما از آنجا که به لحاظ مجاورت ، دکتر معتمدنژاد به ما نزدیک تر بود،طی دوسال گذشته ذهن و ضمیرمان را بیشتر به پدر علم ارتباطات معطوف ساخته بودیم و از پرداختن به سجایای ماندلای بزرگ غافل شدیم.

اینجانب که قصد داشتم به مناسبت سالگرد آن ها فقط بر ماندلا متمرکز شوم، پس از کمی تامل دریافتم که اگرچه این دو الگوی فراموش نشدنی در دو ساحت و قلمرو مجزا ( یکی در سپهر سیاست و دیگری در عرصه علم) فعالیت می کردند،   (هرچند دکتر معتمدنژاد با مبارزه سیاسی نیز بیگانه نبود و یک بار در کلاس  درس در راستای عبرت گیری از تاریخ با تاکید خاطرنشان ساخت که ” ما مبارزات دوران ملی شدن صنعت نفت را لمس کرده و طعم تلخ کودتای ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ را چشیده ایم و از سوی دیگر به انقلاب اسلامی ایران نیز عشق می ورزید) اما در مواردی تلاش و مجاهدت آنها شبیه به هم می باشد. از این رو بر آن شدم تا با مطالعه تعداد قابل ملاحظه ای از مقالات و یادداشت ها به این موارد مشترک دست یافته و خواننده محترم را نیز در کشف آن ها سهیم سازم.

زندگی در صدف خویش گهر ساختن است    در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است

عشق از این گنبد دربسته برون تاختن است   شیشه ماه ز طاق فلک انداختن است

                                                                                                         “اقبال لاهوری”

 

 شاید درهفته پژوهش این اقدام را بتوان  نوعی مطالعه تطبیقی با دید تحقیقاتی به شمار آورد ؛ زیرا با جستجوگری و مطالعه گسترده و زمان بر همراه گردید.

برای این منظور ابتدا به گوشه هایی از ویژگی های مبارزاتی و سیاسی نلسون ماندلا پرداخته و سپس دفتر حیات پرثمر دکتر معتمد نژاد را می گشاییم.

اگر چه در پایان به صورت خلاصه به موارد مشترک اشاره نموده ام،اما بر این باورم که  این اقدام می تواند آغازگر یک کنش جدید از سوی جویندگان  علم و معرفت باشد.

 فراموش نمی کنم که مطالعات تطبیقی یکی از روش های مورد علاقه دکتر معتمدنژاد در درس هایی نظیر “ارتباطات توسعه” و ” مطالعات انتقادی در ارتباطات” بود. بنابراین همزمانی عروج این دو چهره بزرگ را به فال نیک گرفته  توفیق تداوم منش و راه شان را از خداوند متعال مسئلت می نمایم.

ماندلا چهره ماندگار تاریخ…

می بخشم اما فراموش نمی کنم

 نلسون ماندلا شخصیتی منحصر به فرد در عرصه سیاسی جهان بود که تجمیع برخی وجوه و ویژگی های شخصیتی در وی ، او را از همه سیاستمداران جهان متمایز ساخته است.

ماندلا رهبری بود که به گفته خودش زندگی اش را وقف مبارزه برای مردم آفریقای جنوبی علیه نژاد پرستی ( و نه حکومت سفیدپوستان ) کرد و پس از پیروزی نیز مانع از جوشش احساسات نژادپرستانه سیاهان علیه سفید پوستانی شد که سال های طولانی مانند برده با آنان رفتار کرده بودند. عبارت معروف “ببخش اما فراموش نکن” گویای روح بزرگ چهره ای بود که دلش را از کینه و نفرت پاک کردو با مشی انسانی توانست از بروز یک فاجعه انسانی در آفریقای جنوبی جلوگیری کند.

 تحمل ۲۷ سال زندان در سخت ترین شرایط  با پاک کردن کینه از دل و کاشتن نهال عشق و محبت به جای آن ، گذشت از کسانی که نه تنها او که ملت او را به بند کشیده بودند، ترک قدرت در اوج اقتدار داخلی و محبوبیت جهانی و پیوند ظاهرا ناممکن اخلاق و سیاست و … کلید واژه هایی هستند که هریک به تنهایی کافی است تا ذهن هر کسی را به طور ناخودآگاه متوجه مردی کند که بدون تردید یکی از تاثیر گذارترین شخصیت ها  و سیاستمداران جهان  طی  دهه های گذشته بود.

  

 ماندلا حتی در کودکی در شکست دادن رقبای خود به گونه ای عمل کرد که غرورشان جریحه دار نشود. او در اوج  قدرت گذشت را سرلوحه حکمرانی خود قرار داد و به سنت دیرینه احتکار قدرت حاکمان در عمل پشت پا زد و آن را مذموم و بر خلاف مشی دموکراسی شمرد.

 این چنین بود که آوازه ماندلا مرزهای کشورش آفریقای جنوبی و قاره آفریقا را درنوردید و او  را به اسطوره ای بلامنازع در جهان تبدیل کرد.

او بر خلاف انتظار همگان و بر خلاف چشم های بهت زده بسیاری از همرزمان سابق خود و ناظران بین المللی ،از زندانبان ها و شکنجه گران دوران مبارزه برای حضور در مراسم ویژه ای دعوت کرد و خطاب به آن ها گفت : “ما  نمی توانیم کارهایی را که با ما کرده اید  فراموش کنیم ، اما می توانیم شما را ببخشیم”. این سخن او که به سرعت در دنیا فراگیر شد، چهره انسانی جدیدی را از نلسون ماندلا به جهان معرفی کرد و بدین سان جمله تاریخی ” ببخش و فراموش نکن ” به یکی از مهم ترین جملات قرن بیستم تبدیل شد.

آنچه برای ماندلا مهم بود فراموش نشدن ظلم بود. اگر ماندلا ، پیک بوتا را که قبل از دکلرک نخست وزیر و عامل سرکوب سیاهان بود ، به عنوان وزیر خارجه خود برگزید، نشان آن است که مساله او نه ظالم ،بلکه ظلمی بود که در آپارتاید متجلی شده است. ازاین طریق ماندلا بعد جدیدی را به قدرت اضافه می کند و آن اخلاق است.

ماندلا در یکی از سخنرانی هایش پس از پیروزی گفت: ما انقلاب نکردیم که از سفیدپوستان و شکنجه گران انتقام بگیریم. ما مبارزه و انقلاب کردیم تا مردم تحت ستم و دربندمان را از ظلم و بی عدالتی رژیم آپارتاید رهایی بخشیم. ما مبارزه کردیم تا آزادی و کرامت انسانی را که توسط نژادپرستان پایمال شده بود، به آفریقا بازگردانیم.

ا��ا مهم ترین دوره در حیات سیاسی و اجتماعی ماندلا را باید پس از وداع با قدرت و کناره گیری از حضور در حلقه قدرت جستجو کرد.

 او تنها در یک دوره ۵ ساله پس از انتقال قدرت به سیاهان مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده می گیرد و با وجود اصرار هم رزمانش و اقشار مختلف جامعه آفریقای جنوبی از پذیرش این مسئولیت برای دوره های بعد سرباز می زند.

ماندلا به جهان سیاست آموخت که بزرگی و جاودانگی یک رهبر در نشستن دائمی بر مسند قدرت نیست؛ او وقتی فروتنانه از پله های قدرت پایین آمد، بر سریر قلب های مردم نشست و جاودانه شد. او در هفت سال پایانی عمر خود با تشکیل یک سازمان و تشکل غیر دولتی با عضویت و همراهی تعدادی از دولت مردان همچون اخضر ابراهیمی،کوفی عنان و جیمی کارتر که دیگر مثل خود او در حلقه قدرت قرار نداشتند، به عنوان فعالان صلح و مدافعان حقوق بشر فعالیت می کرد.

ماندلا به سبب اشتهار و محبوبیت اش می توانست از ثروتمندترین مردان جهان باشد. سود کلان حاصل از فروش کتاب خاطرات خود ، مبالغ هنگفتی که از اعطای ده ها جایزه بین المللی به او رسیده بود، اتومبیل های گران قیمتی که  از سوی شرکت های معتبری نظیر مرسدس بنز و فولکس واگن به او اهدا شده بود و مبالغ زیادی که از فروش وسایل شخصی دوران زندان در جزیره روبن به وی تعلق گرفته  بود را به همراه حقوق سالیانه اش ، به صندوقی بخشید که خود برای حمایت از کودکان بی سرپناه تاسیس کرده بود.

او در دهه های ۸۰ و ۹۰ از زندگی فرخنده و ثمربخش خود، در جهت رفع اختلاف و ایجاد صلح و دوستی میان کشورها ،دفاع از حقوق کودکان یتیم و پیشگیری از شیوع بیماری ایدز و کمک به بیماران مبتلا  و رفع فقر ومحرومیت ملت ها دائما در حال سفر ،تلاش و برنامه ریزی بود و همه وقت خود را به فعالیت های اجتماعی و بشردوستانه اختصاص داد.

ماندلا به سبب اندیشه و مشی اخلاقی و انسانی اش در مبارزه علیه نابرابری ،خودکامگی و خشونت نه تنها در عرصه سیاست که در مراکز علمی و فرهنگی جهان نیز جایگاهی ممتاز دارد. او را در دانشگاه ها ،نهادهاو شبکه های مردم نهاد بین المللی با اعطای جوایز، نشان ها و مدارک معتبر خویش به همان اندازه دولت ها و سازمان های رسمی ، سیاسی و حقوقی در سطح جهانی ،منطقه ای و ملی ستوده اند.

به گونه ای که دنیای غرب ۴۵ دکترای افتخاری به او داده است و جالب آن که باراک اوباما زمانی که به آفریقای جنوبی می رود، در سلول ماندلا می نشیند و می گوید ” می خواهم احساس ماندلا را درک کنم.”

 ماندلا در تیر ماه سال ۱۳۷۱ پس از آزادی از زندان رژیم آپارتاید و قبل از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهوری سفری به ایران داشت. در این سفر اولین دکترای افتخاری حقوق و علوم سیاسی کشور در دانشگاه تهران به او اعطا شد که از افتخارات ماندگار آموزش عالی ایران محسوب می گردد.

سازمان ملل متحد نیز روز هیجدهم جولای هر سال را به نام او نامگذاری نموده است. بان کی مون رئیس این سازمان در پیامی به همین مناسبت اعلام کرد امسال اولین “جایزه نلسون ماندلا” دایر خواهد شد. جایزه ای که هر پنج سال یک بار به یک زن و به یک مرد در سراسر دنیا که میراث ماندلا را زنده نگه داشته اند، اهدا خواهد شد.

دکتر معتمد نژاد ، فرزانه فروتن

بررسی اجمالی راه و رسمی که دکتر معتمدنژاد طی بیش از نیم قرن پیمود، گویای درک عمیق او از نقش بی بدیل رسانه ها در کمک به شکل گیری ،تثبیت و تداوم مردم سالاری به عنوان مهم ترین نیاز جوامع رو به توسعه برای تحقق آرمان های انسانی و اجتماعی شان می باشد.

نقشی که می بایست هم به سیاستگذاران ، مدیران و نخبگان و هم به آحاد مردم شناسانده شود. اعتقاد به تنوع و تکثر رسانه ها ، تضمین آزادی آن ها در چارچوب قانونمند و شفاف  و در عین حال مسئولیت پذیری و اخلاق مداری و احترام به ارزش های حرفه ای در قالب نظام جامع مطبوعاتی  برخی از مهم ترین دغدغه هایی است که در کارنامه آموزشی و پژوهشی استاد با برجستگی به چشم می آیند.

دکتر معتمد نژاد میراثی از علم و اخلاق به یادگار گذاشت که تا سال های متمادی ماندگار خواهد بود. استاد در تمام سال هایی که هم موقعیت و هم امکانش را داشت ، ایران را ترک نکرد .

این “ماندن” و “نرفتن” در حرف ساده است ؛امکان تدریس در بهترین دانشگاه های اروپا و آمریکا را داشته باشی ، اما بمانی و روزنامه نگاری کشورت را پله پله بالا کشی.

دکتر مهدی محسنیان راد که از دانشجویان دوره اول رشته روزنامه نگاری دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی به شمار می رود، بارزترین ویژگی این استاد فرزانه را فدا نکردن منافع عمومی در مقابل منافع شخصی می داند.

 امری که متاسفانه در جامعه ما چندان معمول نیست و شاید مهم ترین شاهد برای اثبات ، این که وقتی دکتر معتمدنژاد در سال ۱۳۴۸ با ۳۵ سال سن در کسوت دانشیاری دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول به تدریس بودند، برای آن که بتوانند تمام وقت در موسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی کار کنند، از دانشگاه تهران استعفا داده و عضو هیات علمی تمام وقت این موسسه علمی کوچک بخش خصوصی شدند تا بتوانند این موسسه را به قطبی علمی در کشور بدل کنند.

 اعضای هیات علمی دانشگاه تصدیق می کنند که به ندرت امکان دارد استادی دست به چنین کاری بزند و با کنار گذاشتن منافع شخصی خود، تنها به فکر منافع عمومی و خیر جمعی باشد.

دکتر محسنیان راد یکی دیگر از ویژگی های ایشان را عشق بسیار عمیق ، اما غیر شعارگونه اش به ایران می داند. در دهه ۱۳۶۰ که برای تدریس به صورت یک ترم در میان به دانشگاه پاریس می رفتند، از آنجا که بعضی از کلاس هایشان را در ایران من اداره می کردم، مکاتباتی بین ما برقرار بود.

دکتر معتمدنژاد در حالی که در دانشگاه پاریس تدریس می کرد، مدام در حال برنامه ریزی برای کارهایی بود که هنگام بازگشت به ایران باید انجام دهد؛ تا این که از دهه ۱۳۷۰ به بعد تمام وقت خودش را در اختیار دانشکده و دانشجویانش قرار داد.

دکتر نعیم بدیعی یار و همراه صمیمی دکتر معتمدنژاد از دهه ۱۳۶۰ به این سو که هم اکنون پس از بازنشستگی در آمریکا به تحقیق می پردازد، در گفتگویی اظهار داشت: واقعا اگر حوصله،سعه صدر و استقامت دکتر معتمدنژاد نبود، رشته ارتباطات در ایران پا نمی گرفت.

بعد از انقلاب برخی نظرشان این بود که رشته علوم ارتباطات اصلا رشته دانشگاهی نیست . به هر حال می خواستند این رشته را تعطیل کنند و گفتند تنها راه موجود این است که قبول کنید گرایشی به نام “ارتباطات” در داخل علوم اجتماعی باشد تا ببینیم بعد چه می شود.

 اگر من تنها بودم ، چون حوصله این کارها را نداشتم، خداحافظی می کردم و می رفتم؛ اما دکتر معتمدنژاد با سعه صدر گفتند : بگذارید این مرحله را طی کنیم و بعد از ما خواستند تا برنامه هایمان را همان گونه که بود، تدوین کنیم.

دکتر محمد امین قانعی راد رئیس انجمن جامعه شناسی  ایران در مراسم بزرگداشت استاد که پس از درگذشت ایشان  (آذر ۹۲) در دانشکده علوم اجتماعی برگزار گردید ، پس از طرح موج های سه گانه در باره نسبت جامعه شناسی و ارتباطات خاطرنشان ساخت در موج سوم ، در جامعه شناسی با یک چرخش ارتباطی و در ارتباطات با یک چرخش معرفتی مواجه می باشیم.

در ژانر ارتباطی که دکتر معتمدنژاد  پی می گرفت، روشنفکر پیشتازی نقش خود را از دست می دهد و به جای او ژورنالیست می نشیند.

در حقیقت روزنامه نگاری پلی است بین قدرت و مردم و وظیفه روزنامه نگار را ایجاد امید  در جامعه می دانست. از این رو می توان گفت ایشان در سال هایی که تحولات سال ۱۹۶۸ رخ می داد، و در فرانسه بودند، به خوبی نبض تاریخ را شناختند و بعد از آن بود که با پیشگامی ایشان دانشکده علوم ارتباطات به وجود آمد.

میراث دیگر استاد ترسیم عملی و نه زبانی مبانی اخلاق دانشگاهی و منش آکادمیک بود. دکتر قانعی راد بر این باور است که “اخلاقی بودن” عین پروژه دکتر معتمدنژاد بود ؛ به عبارتی اخلاقی بودن برای ایشان زایده ای برای پروژه اش نبود، بلکه” عین پروژه اش بود.” او می خواست اخلاق را در جامعه رواج دهد .

دکتر یونس شکرخواه در باره ویژگی های اخلاقی استاد می گوید:”دکتر معتمدنژاد مثل درخت های کویری پرریشه است .بی اعتنا به باران ، با این ماموریت که غبار، چشم های رهگذران را اذیت نکند، متکی به خود و ماندگارند.برای بعضی ها ممکن است ثروت،شهرت و مقام مطلوب باشد؛ اما به نظر می آید که این موارد برای ایشان بار اضافی بود و همیشه مراقب بود که از جاده معلمی پا بیرون نگذارد.

دکتر معتمدنژاد در مراسم ملی تجلیل از ایشان که در آذرماه سال ۱۳۸۳ از سوی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار گردید ، طی سخنانی خاطرنشان ساخت :” من یک معلم عادی بودم که توفیق داشتم دانشجویان خوبی در کلاس من آمدند و این دانشجویان خوب باعث شدند که من هم شهرت پیدا کنم.

در واقع زیر چتر دانش دانشجویان ، استاد شما هم به شهرت رسید. این شهرت متعلق به خود آن هاست. دانشجویان به معلم خود شان نام گذاشتند و گرنه من یک معلم معمولی همیشگی هستم.

 نکته حائز اهمیت دیگری که لازم است به آن اشاره گردد ، این بود که هیچ گاه استاد به دانشجویان خود کلمه شاگرد اطلاق نمی کرد؛ بلکه همیشه واژه “همکار” را به کار می بردند. بارها در کلاس درس می فرمودند که چشم امید من به شما دانش پژوهان است که هرکدام به قدر توان خود بتوانید مشعل  ارتباطات را در ایران عزیز فروزان نگاه دارید.

دکتر معتمدنژاد هرگز از نوشتن ،گفتن و برانگیختن بازنایستاد. به نظر سید فرید قاسمی چاپ ۳۴ کتاب درسی و تکثیر ده ها جزوه طی مدت ۶ سال (۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶) برای دانشجویان بی منبع آن سال ها یکی از کارستان های ایشان در سن ۳۷ تا ۴۳ سالگی است. او حتی در ۶ سال پایانی عمر خویش شمار کتاب هایش را از هفت عنوان به هفده عنوان رساند.

پدر علم ارتباطات اجتماعی نسبت به مسائل مادی و اقتصادی بی اعتنا بود و از گذشت بالایی برخوردار بود. دکتر مهدی فرقانی رئیس دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی در مقاله ای با عنوان ” جای خالی یک نام ماندگار” می نویسد: در جریان سمیناری که در آذرماه سال ۱۳۸۳ برگزار شده بود ومن دبیر بودم ، ما دانشکده علوم ارتباطات را با حضور دو وزیر علوم ،تحقیقات و فن آوری ونیز فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت یعنی آقایان دکتر توفیقی و دکتر مسجد جامعی افتتاح کردیم.

 صدها نفر از دانشجویان دوره های  مختلف دکتر معتمدنژاد از تمام  دستگاه ها و دانشگاه های دیگر حضور داشتند  و ضمن اظهار علاقه و ارادت و بیان خاطره هایی از ایشان ،هدیه های بسیاری هم برای استاد آورده بودند.

همایش نیز هدیه ای را برای ایشان در نظر گرفته بود. در آن همایش که در واقع برای بزرگداشت ایشان برگزار می شد، دکتر معتمدنژاد در سخنرانی پایانی خود  عنوان کردند که تمام این سکه ها و هدایای دوستان باید برای اعتلای رشته ارتباطات اجتماعی هزینه گردد.

بخشی از سکه های اهدایی را به ریاست وقت دانشگاه علامه طباطبایی  آقای دکتر نجفقلی حبیبی  و بخشی را به من دادند و گفتند این ها دست شما؛ هر طور که صلاح می دانید، استفاده کنید.

 من هم گفتم این امانت را نگه می دارم و هر جا که خواستم هزینه کنم ازشما اجازه می گیرم. خاطره ای هم اینجانب از استاد دارم.

از سال ۱۳۸۷ تا پایان عمرشریف شان به اتفاق خانواده و نیز دوست ارجمند و عزیزم جناب آقای دکتر رضا حقی و همسر محترم شان  به منظور دیدارنوروزی چند بار به منزل شان عزیمت نمودیم.

آقای دکتر حقی آخرین دانشجویی بودند که دکترمعتمد نژاد مسئولیت راهنمایی و هدایت رساله دکتری شان را بر عهده گرفتند.

در آن مقطع (۱۳۹۱) مسئولین وقت دانشکده به دلیل این که استاد بازنشسته شده اند و حق الزحمه ای به ایشان به خاطر راهنمایی رساله تعلق نمی گیرد، از پذیرش این مسئولیت توسط ایشان طفره می رفتند.

وقتی استاد از این موضوع آگاه شد، کاغذی آورد و طی نامه رسمی به ریاست دانشکده اعلام کرد که از بابت راهنمایی رساله آقای حقی نه تنها مطالبه مادی ندارم، بلکه حاضرم در صورت لزوم مساعدت مادی هم داشته باشم. و…

به قول دکتر هادی خانیکی او فرزانه بود و در عین حال فروتن ؛ از این رو در روندی آرام و طبیعی ، آوازه پدری یافت و در حیات خویش هم تا آنجا که  تنگ چشمی سیاست نبود، قدر دید و بر صدر نشست. نشان درجه اول علمی کشور را در دولت اصلاحات دریافت کرد .

اما ادب نهفته در ذهن و زبان دکتر معتمدنژاد بود که دانش او را از دانشگاه تا رسانه و از آنجا تا جامعه جاری کرد. پس باید یاد و روان او را در قفس تن و غم گذشته محصور نکرد. چنین است که او می تواند همچنان “معلمی” و “پدری” کند . به زبان دیگر “پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است.”

مفتخریم که  در دومین سال عروج دکتر معتمدنژاد  و در هفته پژوهش ،”استقلال دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی” را بار دیگر  پس از ۳۲ سال جشن می گیریم و به تعبیر دکتر حسینعلی افخمی  رویای ایشان را تحقق یافته می بینیم.

در یک جمع بندی کوتاه می توان به این نتیجه رسید که نلسون ماندلا و دکتر معتمدنژاد حداقل در ۶ مورد مشابهت داشتند.

“پیوند اخلاق با سیاست و علم”، “آینده نگری” ، ” فدا نمودن منافع شخصی در برابر منافع عمومی” برخورداری از امید و عدم یاس در برابر مشکلات”، ” حس میهن دوستی و وفاداری به مردم” و “ایجاد نهادهای مدنی نظیر بنیاد ماندلا و انجمن صنفی روزنامه نگاران ”  که با اندکی مسامحه می توان این شش مورد را ذیل عنوان “مشابهت های اخلاقی” مطرح ساخت.در پایان به ذکر خاطره ای از اولین سفر نلسون ماندلا به ایران می پردازم.

در طول اولین سفر ماندلا به ایران،  یک روزرسانه ها اعلام کردند که فردا ساعت ۱۱ صبح نلسون ماندلا در تالار شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران سخنرانی خواهد نمود .

اینجانب که محل کارم در وزارت جهاد سازندگی (سابق) روبروی دانشگاه تهران بود، با اطلاع از این موضوع همراه با برادر عزیزم جناب آقای دکتر مصطفی بستاکی با شوق زایدالوصفی ساعت ده و سی دقیقه صبح در مقابل دانشکده فنی ، ورود نلسون ماندلا را انتظار می کشیدیم.

وقتی ماندلا از اتومبیل تشریفات پیاده شد و همراه با میزبان ها آماده ورود به تالار می شد، جمعیت حاضر معبری را برای عبور ایشان بازکرد.

در عین حال که همه ذوق زده و تشنه دیدار و گوش فرادادن به سخنرانی او بودند، هنگام عبور سکوت عجیبی حکمفرما بود؛ زیرا درآن مقطع زمانی (اوایل دهه ۱۳۷۰) تنها با ذکر صلوات  افراد را  تشویق  می نمودند و به علت این که ماندلا با صلوات و … مانوس نبود، همه ساکت بودند تا این که با یک مشورت ناگهانی با دکتر بستاکی در حالی که نلسون ماندلا حدود یک متر با ما فاصله داشت، دو نفری شروع به دست زدن نمودیم که سایرین نیز به تاسی از ما دست زدند و لبخند زیبا و ملیح ماندلا که از کنارمان گذشت ، پاداش آن عمل بود.

 جا دارد اگر توفیق زیارت قبر این دو چهره ماندگار را به دست آوردیم ، با حافظ بزرگ هم صدا شویم که :

بر سر تربت ما گر گذری همت خواه     که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=177251

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]