به گزارش خبرنگار صنایع دستی ایسنا، هنرمندان صنایعدستی همیشه مشکلات بسیاری برای گفتن دارند، از تهیه مواد اولیه گرفته تا محرومیت از بیمه و بیتوجهی مسئولان به آنها. اما گاهی صحبتهای خانوادههای این هنرمندان از درد و دلهای خودشان شنیدنیتر است.
همسر «هراچ مِگردون»، هنرمند ارمنی که حدود ۳۰ سال طراحی و قلمزنی روی نقره را انجام میدهد، میگوید: من عاشق کارهای همسرم هستم، اما طی این سالها به او گناه کردم؛ چون تا زمانی که او مشغول و محو کارهایش میشد سر میرسیدم و از اجارهخانهی مانده تا شهریهی کلاسهاس بچهها برایش میگفتم. اما آقای مِگردون نظر من را به مرغ، گُل و گرههایی که روی کار انجام داده بود جلب میکرد و من هم در پاسخ میگفتم زیباست، اما سریع تمامش کن.
خانهای که در آن خبری از امنیت نیست
او با بیان اینکه فکر میکنم این مشکلی است که همه هنرمندان با آن مواجه هستند، ادامه میدهد: آقای مِگردون باید این روزها عمل شود، اما هنوز بیمه ندارد! نگاه به خانه ما نکنید، زیرا این طرز زندگی ما را نشان میدهد، اما خبری از امنیت در آن نیست.
همسر این هنرمند اضافه میکند: من دبیر هستم و هنرهای دستی هم انجام میدهم. ما سه فرزند داریم که دو نفرشان را داماد کردیم و انجام این کار برایمان سخت گذشت. گاهی اوقات روزانه ۲۰ ساعت کار میکردیم و حالا هم نمیتوانم خودم را بازنشسته کنم، چون معتقدم در آینده به حقوق بازنشستگی و بیمه من احتیاج خواهیم داشت. بیمه همسرم که ۳۰ سال در این حوزه کار میکند، مسئله بسیار مهمی است اما هیچکس برای ما کاری انجام نمیدهد.
او میافزاید: ما در این هفت آسمان، یک ستاره هم نداریم. منظورم این است که صدای ما به جایی نمیرسد. شاید همه هنرمندان این مشکل را دارند. در حال حاضر خانمهای خانهدار را هم بیمه میکنند، اما یک هنرمند را بیمه نمیکنند.
معاون صنایع دستی استان تهران که به مناسبت آغاز سال نو میلادی به دیدن سه هنرمند ارمنی رفته بود، در پاسخ به این مشکل بیان کرد: حدود یک سال و نیم است که مدیران ستادی بارها برای حل این مشکل به سازمان بیمه رفتهاند، اما سازمان تأمین اجتماعی حرف گوش نمیدهد. بارها جلساتی با بیمه گذاشتهایم، اما به دلیل بدهی ۵۰۰ میلیارد تومانی که در دولت قبل بوجود آمده، این مشکل تا مادامی که این بدهی پرداخت نشود حل نمیشود. اما با این حال ما تلاشمان را کردهایم.
همسر این هنرمند در پاسخ به این صحبت شهرام مریخی اظهار کرد: شما خیلی دویدید، اما گُل نزدید چون کسی که گُل میزند برنده است. کفشهایتان را آهنیتر کنید، شاید بتوانید کاری برای هنرمندان انجام دهید.
مِگردون در کارگاهاش در خانه آثارش را خلق میکند، حکاکی روی مُهره مختص ارامنه بوده و چون تعداد ارامنه در حال حاضر کم شده، برادران مسلمان در تبریز این کار را انجام میدهند. من نیز سعی کردم کاری که انجام میدهم، سنتی باشد و کارهای خوبی بسازم تا این هنر از بین نرود. در حال حاضر نیز بیشتر سفارشاتی که به من داده میشود در داخل کشور است.
فکر نمیکنم کسی این هنر را ادامه دهد
این هنرمند قبلا شاگرد داشته و در حال حاضر ندارد و نمیتواند شاگرد آن چنانی داشته باشد و به گفته خودش تنها سعی کرده کیفیت کارهایش را بالا ببرد. او میگوید: چون درآمد این کار کافی نیست، فکر نمیکنم این هنر را کسی ادامه دهد. در تهران متقاضی برای یاد گرفتن این کار نیست، اما در تبریز وضعیت بهتر است و به دلیل آنکه مهد این هنر بوده، شاگردان بیشتری به سراغ آن میروند. زمانی به من میگفتند چند کارگر بگیر، من هم پذیرفتم اما در پاسخ گفتم اگر من کارگر بگیرم، شما تولیداتم را میخرید؟ در پاسخ همه شانه خالی میکردند به همین دلیل شد که نتوانستم شاگرد داشته باشم.
مِگردون درباره فروش کارهایش بیان میکند: قلمزنیِ نقره طالب خودش را دارد، کلکسیونرها و خانمهایی که به این کارها علاقه دارند، متقاضی آن هستند. اما گالریدارها برای خرید این نوع کارها ریسک نمیکنند، چون مشخص نیست بتوانند این مدل کارها را بفروشند یا نه. اما به جایش مغازهدارها قلمزنی را کمی ارزانتر میخرند و پشت سر هم سفارش میدهند. چون مغازهها مشتریهای خاص خودشان را دارند، بنابراین من هم شیرینیخوری، جعبه و محصولات کاربردی تولید میکنم. تا زمانی که بازار خوب است سفارش هم داریم، اما گاهی شش ماه خبری از سفارش نمیشود.
او درباره مشکلاتی که برای ساخت این هنر با آن مواجه است، میگوید: مشکلات من تنها خاص خودم نیست. بیست سال پیش برای بیمه اقدام کردم، اما از من اجارهنامه و سندخانه خواستند و من هیچکدام را نداشتم. زمانی هم که خانه خریدم و دوباره برای بیمه مراجعه کردم، گفتند سن شما از این کار گذشته و به همین دلیل دیگر بیمه نشدم.
این هنرمند ادامه میدهد: چند وقت پیش همایشی برگزار شد که در آن چند سخنران از پاکستان آمده بودند، آنها تعریف میکردند در پاکستان به سراغ هنرمندان میروند و ابزار و کارگر را در اختیار هنرمندانی که حتا در روستا زندگی میکنند میگذارند تا بتوانند محصولات شان را تولید کنند و از آنها بخرند تا خودشان بفروشند. با این کار تولیدکننده دغدغه فروش هم ندارد. در ایران وقتی که وضعیت اقتصادی به مشکل بر میخورد، میگویند فعلا دست نگه دارید! در این جور مواقع سازنده و تولیدکننده چه کاری میتوانند انجام دهند.
مگردون اضافه میکند: ما هنرمندان از صفر تا ۱۰۰ کار را خودمان انجام میدهیم و بازاریاب کارگشتهای برای انجام کارهایمان نداریم. از آب کردن نقره تا ساختن و قلمزدن را خودمان انجام میدهیم. در حوزه بستهبندی هم خودم برای کارهایم جعبه سفارش دادم، اما کسی از آن استقبال نکرد؛ چون هم به فکر آن هستند تا جایی که میتوانند یک محصول را ارزان بخرند. ساخت جعبه یک هزینه اضافه بر سازمان است. اما چون ارزش کارهایی که میخرند بالاست، فکر میکنم ارزش اینکه هزینهای هم برای بستهبندی بدهند تا با خیال راحت محصولشان به مقصد برسد را دارد. یکی از معضلات ما کمبود طراح جعبه است. من تنها یک نفر را در تهران میشناسم که فقط طراحی جعبه انجام میدهد.
طرح کارهای او انتزاعی است و میگوید: اگر از یک ظرف شش تا شبیه هم سفارش دهند میتوانم بسازم اما جانم به لب میرسد.
«هراچ مِگردون» درباره تهیه مواد اولیه برای کارش میگوید: من در این زمینه دغدغهای ندارم، چون پول نقد میدهم و نقره میخرم. مشکلی معاون صنایع دستی استان تهران معتقد است این مشکل را فنقیها با اختراع سکه حل کردهاند.