از آن جلسه برای مان بگویید.
جلسه ای نبود. بعد از فوتبال رفته بودیم شام بخوریم، هدایتی هم آن جا بود، مهدی طارمی آمد، هدایتی به من گفت با طارمی صحبت کن بماند، من هم گفتم پولش را بدهید بماند. گفت چقدر بدهیم؟ گفتم ۵۰ درصدش را بدهید می ماند. هدایتی گفت در جیبم چک رمز دار دارم بدهم؟ گفتم چک نه، پول نقد بدهید بماند. قرار شد هدایتی پول را بدهد و مهدی بماند، نمی دانم در ادامه چه شد.
مبلغ توافق شده چقدر بود؟
من دوست ندارم درباره این مبلغ صحبت کنم.
ولی یکی از دوستانی که در آن جلسه بودند گفتند بیش از ۴ میلیارد پیشنهاد دادند.
من درباره مبلغ صحبتی نکردم، گفتم ۵۰ درصد نقد بگیر و ببند.
چرا باید نقد بگیرد؟
خیلی از بازیکنان از سال گذشته طلبکارند این بنده خدا که مظلوم است و نمی تواند پولش را بگیرد چرا نباید قراردادش را نقد بگیرد؟
ولی شما از نسلی هستید که همیشه مدعی تعصب به پیراهن بودید نه پول نقد.
آن موقع تعصب به پیراهن برای همه بود، الان همه بازیکنان که سرشان به تن شان نمی ارزد میلیاردی می گیرند چرا طارمی نباید بگیرد؟ مگر نه اینکه پرسپولیس روی کاکل او می چرخید؟ حقش هست بگیرد. به او گفتم وضع مالی ات خوب است؟ گفت نه، گفتم پس بگیر، نوش جانت. همه می گیرند طارمی هم باید بگیرد.
بازی در لیگ ترکیه را چطور می بینید؟
برای طارمی فکر می کنم جای خوبی برای بازی نخواهد بود.
برای رامین رضاییان چطور؟
من کاری به او ندارم، رامین را ندیده ام ولی مهدی را دیدم که پسر خوبی است و می گویم اشتباه کرد به ترکیه رفت.
خاطره جالبی هم از ترکیه دارید. ممکن است یک بار دیگر آن را تعریف کنید؟
من وقتی قراردادم با کل آلمان تمام شد توافق کرده بودم بروم سن خوزه آمریکا که دوستم آقای هادی کافی پسر مرحوم کافی بزرگ با من تماس گرفت و گفت یکی از دوستانم در ترکیه تاجر پنبه است به او فشار آورده اند که تو یک سفر بروی ترکیه و با باشگاه ترابوزان اسپورت مذاکره کنی . گفتم هادی جان می خواهم بروم آمریکا گفت حالا یک سفر یک روزه هم شده برو ترکیه قبول کردم و گفتم در عالم رفاقت می روم. باشگاه ترابوزان بلیت گرفت بود و در فرودگاه استانبول از پلکان هواپیما می آمدم پایین دیدم ده ها دوربین و صد نفر آدم با پرچم و خودروهای لوکس به استقبالم آمده اند. در ترکیه خواننده و ها و فوتبالیست ها خیلی مورد توجه دوربین ها قرار دارند یعنی به عمرم ندیده بودم برایم اینقدر دوربین در باند فرودگاه جمع شده باشد. خلاصه ما را با سلام صلوات بردند به یک ساختمان بزرگ و اتاق مالک باشگاه ترابوزان اسپورت عین فیلم ها یک نفر بالای سرش سیگار برگش را جلوی دهانش می گرفت و برمی داشت یکی دیگر می آمد کفش هایش را برق می انداخت تا نشستیم یک پاکت به من داد و دو پاکت هم به دو مترجم ایرانی که خودشان برایم انتخاب کرده بودند. پاکت را باز کردم دیدم ۲۰ هزار دلار داخلش است. سوال کردم این چیست گفتند هدیه خوشامدگویی . گفتم من از این هدیه ها لازم ندارم گفتند این نوعی توهین به فرهنگ ما محسوب می شود شما باید هدیه را قبول کنید. خلاصه بعد از آن رفتم داخل اتاقی که در یک هتل ۵ ستاره برایم گرفته بودند بعد هم یکی از همین مترجمان ایرانی یک برگه آورد و گفت این را باید امضا کنید پرسیدم این دیگر چیست گفتند برای اسناد مالی شرکت مالک ترابوزان اسپورت بابت آن ۲۰هزار دلار همه چیز را شسته و رفته انجام می دهند تا حساب و کتابشان مشخص باشد. من هم امضا کردم و رفتم . همان شب هم برایم پرواز استانبول به شهر ساحلی ترابوزان را گرفته بودند که آنجا هم کلی طرفدار تیم به استقبالم آمده بودند. استراحت کردم و فردایش مربی تیم از من خواهش کرد در تمرین تیم شرکت کنم پیش خودم گفتم چه بهتر دو سه روز اینجا هستم و یک تمرینی هم می کنم همین فوتبال درون تیمی بود که من پشت فوروارد بازی می کردم و بعد هم فهمیدم مربی تیم سراغ مدیرعامل باشگاه رفته و پیله کرده هر طور شده این بازیکن را می خواهم مدام من را به جلسه می بردند که با ما قرارداد ببندند. پیش خودم گفتم چون ترکیه نزدیک ایران است پول زیادی هم از آنها نگیرم و کنار وطنم باشم تا راحت به ایران رفت و آمد داشته باشم. گفتم ۵۰۰هزار دلار گفتند می پذیرم. ماهی ۲۰هزار دلار حقوق ، اتومبیل و خانه هم به عهده باشگاه افتاد. موقعی که خواستم قرارداد را امضا کنم یک آن پیش خودم گفتم نکند سرم کلاه بگذارند چون قرارداد به زبان ترکی و انگلیسی بود گفتم باید قرارداد را مطالعه کنم. قرارداد را سریع فکس کردم برای دوستانم در ایران که فهمیدم در قرارداد نوشته شده ۲۰هزار دلار برای نیم فصل و ۵۰۰ هزار دلار برای فصل بعد. رفتم سراغ مدیرعامل که این چی است گفت خب سال آینده ۵۰۰هزار دلار می گیری گفتم نه چون نیم فصل بود قراردادی یک و نیم ساله من و شما می شود ۷۵۰ هزار دلار این بار قرارداد من را به زبان ترکی و آلمانی نوشتند. در آلمان دوست زیاد داشتم دوباره برای مرور قرارداد برگه را گرفتم و به آلمان فرستادم و دوستان ترجمه کردند و گفتند باز مثل اولی هست این بار ناراحت و عصبانی رفتم سراغ مدیرعامل و گفتم این کار شما بسیار کار غیرشرافتمندانه و غیراخلاقی است و اگر نقد هم ۷۵۰هزار دلار را به من بدهید دیگر با شما آدم های خلافکار و کلاهبردار کار نمی کنم. پا شدم از دفتر بیایم بیرون یک حرف به ترکی زد فکر کردم فحش می دهد از مترجم پرسیدم که چه می گوید مترجم گفت می گوید شما با ما قراردادبستی پول گرفتی و این هم رسیدش همان ۲۰هزاردلاری که مالک باشگاه به عنوان خوشامد به من داد بود را به من نشان داد. بعدها متوجه شدم به فیفا شکایت کردند و از من ۵۰هزار دلار خسارت گرفتند. نکته جالب اینجاست که به آن دو مترجم ایرانی گفتم چرا حقیقت را از من پنهان می کنید گفتند مالک ترابوزان اسپورت رییس مافیاست و هر لحظه که اراده کند ما را محو می کند. شب در لابی هتل نشسته بودم که یک نفر از کنسولگری ایران به دیدنم آمد و داشت به من می گفت هر بازیکن خارجی به ترکیه آمده به مشکلات زیادی خورده و کلا اینها قابل اعتماد نیستند. وقتی آن دو مترجم ایرانی به سمت ما آمدند حرف های آقایی که از کنسولگری آمده بود عوض شد و گفت اینها آدم های خوبی هستند برایشان بازی کن انشاالله موفق باشی. فهمیدم که یک خبری است. خداحافظی کردیم به اتاقم برگشتم آن دوست از کنسولگری تماس گرفت از در پشت هتل به طوری که مترجم شما را نبینند خارج شو تا به کنسولگری برویم و در کنسولگری فهمیدم که آنها چه باند تبهکار،مافیایی و خطرناکی بودند و اصلا کار با آنها یک ریسک بزرگ برای جان آدم به شمار می رفت چه برسد به فوتبال.
عجیب است، این خاطره واقعی است؟
چرا باید دروغ بگویم؟ این ماجرا عینا اتفاق افتاده است.
بگذریم، به نظرتان مهدی طارمی بعدی فوتبال ایران کیست؟
من کاوه رضایی را خیلی دوست دارم و به نظرم او می تواند طارمی بعدی ما باشد. البته مهدی چیزهایی دارد که بقیه ندارند مثلا او علاوه بر تکنیک و هوش بالا، قد و قواره خوبی دارد، سرعت بالایی دارد و طول گام هایش هم بالاست.
برخی هم می گویند خیلی موقعیت خراب می کند.
من می گویم او موقعیت خراب می کند ولی نکته مثبتش این است که خوب خودش را در موقعیت قرار می دهد، این خیلی مهم تر است. حیف که به ترکیه رفت، من فکر می کنم او فوتبالش را با این تصمیم خراب کرد.
بانک ورزش