عباس سلیمینمین کارشناس مسائل رسانه در جوابیه سوم خود خطاب به غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی اظهار داشت: جناب آقای کرباسچی! جناب عالی تاکنون هیچ گونه نظارتی بر عملکرد خود را نپذیرفتهاید و بر محکومیت خود در محاکم قضایی برچسب «برخورد جناحی» زدهاید.
در بخشی از این جوابیه خطاب به کرباسچی آمده است: دعوت مرا برای گفتوگو و بررسی مسائلی که ناشی از ایستادگیتان در برابر قوانین کلان شهری است را نمیپذیرید. حال پیشنهاد دیگری دارم: شما نیز بیایید همچون آقای قالیباف داوری سازمان دیدهبان شفافیت و عدالت را بپذیرید و رسماً از این نهاد مدنی دعوت کنید تا به بررسی منشأ اموالی بپردازد که اکنون به اتکای آن یک جریان سیاسی و رسانهای را اداره میکنید.
به گزارش فارس، متن این جوابیه بدین شرح است:
«بسمه تعالی
جناب آقای غلامحسین کرباسچی!
با سلام، همان گونه که بر بسیاری از خوانندگان مطالب رد و بدل شده میان بنده و شما کاملاً روشن شده است، از طرح این مباحث هرگز قصد افزودن مجادله سیاسی تازهای بر دیگر مجادلات سیاسی غیرسودمند متداول در جامعه را نداشتهام؛ زیرا حرمت قلم را فراتر از آن میدانم که آن را در خدمت منازعات تأسف بار گروهی و قبیلهای قرار دهم. هدف از دعوت جنابعالی -که امروز با هر پیشینهای، در رأس یک تشکیلات سیاسی، اقتصادی و رسانهای قرار گرفتهاید- به گفتوگویی رو در رو پیرامون عملکرد گذشته و حال شهرداری تهران، کمک به روشمند کردن تشخیص هنجارها و ناهنجارها در جامعه است. متأسفانه در شرایط کنونی هر بنگاه اقتصادی و سیاسی مبادرت به تأسیس خبرگزاری، سایت، روزنامه، مجله و سایر وسایل ارتباطاتی مدرن انحصاری نموده تا به محض بروز تخلفی، بتواند با یاری جستن از آنها و برچسبهایی همچون «برخورد جناحی» فضا را غبارآلود کند تا تشخیص حقیقت حتی برای قشر نخبه نیز سخت گردد. یک دانشگاه که سالهاست کارکردی بنگاه گونه دارد و در پس زمینه کار علمی اساتید و دانشجویان آن، به مثابه یک حزب فراگیر، کار سیاسی و اقتصادی ناسالم را پی میگیرد بر خلاف عرف رایج در جهان و حتی داخل کشور صاحب دو روزنامه سراسری و روزنامههای عدیده شهرستانی، خبرگزاری، سایت و … است. آیا انتظار دارید خوانندگان بپذیرند که هدف این بنگاه نیز چون شما این است که: «چند روزنامهنگار بیکار نباشند و زندگی کنند.» و در این میان امثال بنده چشم دیدن این میزان بزرگواری بزرگمردانی را نداریم که حجم تخلفات و ظلمهایشان بر اقشار مختلف جامعه به ویژه قشر دانشجو در دو تحقیق و تفحص مجلس در سالهای ۱۳۸۳ و ۱۳۹۴ به عیان آمده است؟! در کجای جهان یک دانشگاه همچون بنگاه عمل میکند تا ضمن به خدمت گرفتن مدیران بر مسئلهای چون آقای سعید مرتضوی در قوای سهگانه صدای هر منتقدی را با توپخانههای رسانهای خود در نطفه خفه کند؟ با کمال تأثر و تأسف باید اذعان داشت که عدهای در دو طیف سیاسی مهم کشور مأوا گزیدهاند و به لطایف الحیلی اجازه نمیدهند فضای تشخیص برای مقابله با کژیها و مفاسد شفاف گردد.
جناب آقای کرباسچی! در شرایطی که شما و دوستانتان به نتیجه تحقیق و تفحص مجلس، دستگاه قضا و به طور کلی به قضاوت دستگاههای رسمی نظارتی و باز دارنده تن نمیدهید و به سهولت با یک برچسب «برخورد جناحی» در مقام تطهیر خود بر میآیید، آیا پیشنهادی بهتر از این باقی میماند که در نشریات تحت مدیریت خودتان محققانه و مستدل به بررسی عملکردها بپردازیم؟ البته همان گونه که اشاره شد، در جناح مقابلتان آقای احمدینژاد نیز به همین شیوه تمسک میجوید. این عملکرد ناصواب، نظارت اجتماعی بر کارکرد مسئولان و دست اندرکاران را تا حد صفر تنزل داده است. در مورد یک اتفاق، مردم آن چنان با اظهارات و موضعگیریهای متناقض و متعارض فراوانی مواجه میشوند که باید به آنان حق داد که دچار سر در گمی در تشخیص حقیقت شوند. بنده بعد از این که مطالبی توسط دوست گرامیتان آقای حکیمیپور در اختیار یکی از سایتها قرار داده شد، از شما خواستم تا در گفتوگویی رسانهای به بررسی صحت و سقم ادعاهای مطرح شده در ارتباط با عملکرد مدیریت کنونی شهرداری بپردازیم و اگر مطلبی را خلاف یافتیم، اعلام کنیم و اگر وارد دانستیم محکوم نماییم. متأسفانه این پیشنهاد نه تنها مورد قبول واقع نشد بلکه غیرمنصفانه و به دور از مروت و مردانگی درصدد القای این امر برآمدید که بنده در مقام دفاع از آقای قالیباف برآمدهام. هیچ اکراهی ندارم که به صراحت اعلام کنم شهردار کنونی را بر اساس واقعیتهای پیش رو یکی از مدیران قوی کشور میدانم اما همزمان معتقدم مدیران قوی از مسیر خدمتگزاری به ملت خارج نمیشوند اگر نظارت اجتماعی و رسمی دقیقی بر عملکرد آنها صورت گیرد.
به زودی نتیجه بررسی سازمان دیدهبان شفافیت و عدالت در مورد آن چه پیرامون عملکرد مدیریت کنونی شهرداری تهران مطرح شده، انتشار خواهد یافت و جامعه در مورد سختگیرانه بودن آن به قضاوت خواهد نشست. بهترین خدمت به مدیران کارآمد آن است که آنان را به قانون مقید سازیم؛ زیرا «قانون» قابل اتکاترین ضامن صیانت از منافع عموم ملت به حساب میآید.
جناب آقای کرباسچی! جنابعالی تاکنون هیچ گونه نظارتی بر عملکرد خود را نپذیرفتهاید و بر محکومیت خود در محاکم قضایی برچسب «برخورد جناحی» زدهاید. دعوت مرا برای گفتو گو و بررسی مسائلی که ناشی از ایستادگیتان در برابر قوانین کلان شهری است را نمیپذیرید. حال پیشنهاد دیگری دارم: شما نیز بیایید همچون آقای قالیباف داوری سازمان دیدهبان شفافیت و عدالت را بپذیرید و رسماً از این نهاد مدنی دعوت نمایید تا به بررسی منشأ اموالی بپردازد که اکنون به اتکای آن یک جریان سیاسی و رسانهای را اداره میکنید. عملکرد و سوابق برادر ارجمندمان دکتر احمد توکلی به عنوان مدیر این نهاد مدنی هیچ گونه توجیهی را برای جلوگیری از شفاف سازی این مسئله، موجه نخواهد ساخت.
جناب آقای کرباسچی! در آخرین فراز نامهتان از آن جا که بر ضعف منطق خود وقوف کامل داشتهاید، برای تخریب طرف مقابل به طرح مسائل شخصی پناه بردهاید. ای کاش در این کار هم صادق بودید و به تحریف تاریخ نمیپرداختید. اولاً عضویت این جانب در مقطعی از فعالیت اجتماعیام در انجمن حجتیه چه ارتباطی به بحثهای فی ما بین دارد؟ بنده برای مقابله با فضای غبارآلود سیاسی که عملاً کار مبارزه با فساد را ناممکن میسازد پیشنهادی خدمت شما ارائه دادم؛ زیرا بر این باورم که تا عزم ملی در این زمینه شکل نگیرد توفیق چندانی در این مسیر به دست نخواهد آمد و نیز معتقدم متأسفانه افرادی که از شفافسازی گریزانند با کار رسانهای مخرب خود شرایطی را رقم زدهاند که امکان نزدیک شدن نیروهای سالم طیفهای مختلف به یکدیگر و شکلگیری عزم ملی در مبارزه با فساد فراهم نگردد. حال در این میان جنابعالی ناگهان به طرح این موضوع پرداختهاید که بنده از سال دوم تا چهارم دبیرستان عضو انجمن حجتیه بودهام. ممکن است بفرمایید این موضوع چه ربطی به بحث کنونی ما دارد؟!
ثانیاً، لازم است به استحضار جنابعالی برسانم که بنده در سال چهارم دبیرستان (نظام قدیم) تحت تأثیر مطالعه آثار مرحوم دکتر شریعتی و شرکت در کلاسهای درس آیتالله خامنهای به مواضع سیاسی این انجمن اعتراض کردم و از آن اخراج شدم. در سال ۵۲ نیز در امتحان اعزام دانشجو به خارج قبول شدم و برای ادامه تحصیل به انگلیس رفتم. پسرعموی گرامیتان آقای مهدی کرباسچی که در دوران مدیریت شما بر شهرداری تهران ریاست شرکت همشهری را به عهده داشتند، همدوره بنده در انجمن حجتیه بودند و با مواضع این گروه مشکلی پیدا نکردند میتوانستند منبع خوبی برای تحقیق شما باشند.
ثالثاً بنده در اوج انقلاب به همراه همسر و فرزند نوزادم زینب به ایران بازگشتم و سعی کردم در جریان قیام سراسری ملتم علیه استبداد و سلطه بیگانه حضور مستقیم داشته باشم و به مبارزات دانشجویی خارج از کشور اکتفا نکنم.
رابعاً شما که اکنون با حجتیههای دیروز پیوندی آشکار خوردهاید و به تبلیغ اندیشه آنان مشغول هستید، چگونه در اقدامی متناقض به ارتباط کوتاه من با این گروه میتازید؟
اکنون با این توضیحات یک بار دیگر جمله شما که با هدف تخریب بنده بیان فرمودهاید را مرور میکنیم: «در اوج انقلاب (سال ۱۳۵۶) با کوله باری از آموزههای انجمن حجتیه راهی انگلیس شدید، و اکنون به زندانیان آن دوره (امثال آیت الله هاشمی رفسنجانی) میتازید، از این چیزها در انقلاب بوده و هست. خسته نباشی قهرمان مبارزه با فساد».
حتی اگر بنده به قول جنابعالی در سال ۵۶ از ترس مبارزه، ایران را ترک گفته بودم جواب تلاشم برای شفافسازی فضای اقتصادی و سیاسی کشور توسل به این شیوه تخریبی نبود. اجازه دهید بالاتر از این را بگویم: حتی اگر بنده با انجمن حجتیه درگیر و اخراج نمیشدم (آن هم در سال ۴۹) و مثل بعضی آقایان در عضویت انجمن حجتیه باقی میماندم و یا در اوج مبارزات ملت به کشور باز نمیگشتم، باز هم جواب یک پیشنهاد سازنده برای مبارزه با فساد، چنین تخریبی نبود.
اما در ارتباط با نقد خاطرات جناب آقای هاشمی رفسنجانی توسط اینجانب -که این هم ازجمله سیئات بنده در پیشگاه جنابعالی محسوب شده است- باید بگویم مشکل شما فقط ادبیات نامناسب نیست بلکه علاوه بر آن دچار فقر اطلاعات تاریخی نیز هستید. سفر من به خارج از کشور برای تحصیل را «ذنب لایغفر» به حساب میآورید اما سفرهای آقای هاشمی به دور دنیا در همین سالها از نگاه تیزبین! جنابعالی به دور میماند. بد نیست بدانید ایشان در سال ۵۳ سفری به دور اروپا دارند. مجدداً در سال ۵۴ سفری به دور دنیا را از ژاپن آغاز میکنند و تا کشورهای اروپایی ادامه مییابد که از قضا تمامی افراد خانواده در این سفر با ایشان همراه بودهاند. مجدداً در نیمه دوم سال ۵۴ ایشان راهی اروپا و سپس آمریکا میشوند. آیا فکر نمیکنید علیرغم پایین کشاندن سطح بحث به این گونه مسائل پیش پا افتاده نتوانستهاید به نتیجهای برای شکستن شخصیت حرفهای و علمی بنده نایل آیید؟
مبارزه اینجانب با مفاسد مدیریتها از قضا عمدتاً با مدیران مدعی اصولگرایی بوده است؛ مقابله با آقای مهندس میرسلیم (در دوران وزارت ارشاد) به دلیل حمایت از یکی از معاونان متخلفش و دادگاهی شدن موضوع و در نهایت ناگزیر شدن وی به تغییر معاون مذکور، اعتراض به آقای دکتر ولایتی در ارتباط با برخی سفرای دارای لغزش اخلاقی و مالی، مقابله با تخلفات آقای جاسبی زمانی که بر کرسی عضویت شورای مرکزی حزب مؤتلفه تکیه زده بود (البته این مدیر متخلف بعدها با چشاندن مزه مزایای معاملهگری به دوستان شما توانست در اردوگاه اصلاحطلبان خیمه بزند.)
جناب آقای کرباسچی! پروندههایی از این دست که فراوانند ثابت میکنند در مبارزه با فساد به هیچ چیز جز مصالح عمومی پای بند نبودهام. البته جناب عالی اظهار لطف نموده و فرموده اید: «اگر هیچ دلیلی بر عدم صلاحیت حرفهای و شکست فاحش روزنامهنگاری وی نبود همین کافی است که …»
میتوانید دلیل چرایی باطل کردن مجوز روزنامه مرا در دولت اصلاحات بعد از لغو اعتبار ارزی تخصیص داده شده به آن و … از آقای مسجد جامعی جویا شوید. ایشان در ملاقات حضوری به صراحت و با صداقت (در مقام قائم مقام وزیر ارشاد) اعلام داشت مایل نیستند شما روزنامه منتشر سازید. حال صادقانه پاسخ دهید که آیا این مخالفت، به دلیل ناتوانی بنده در امر روزنامهنگاری بود یا بدین خاطر که افراد خاطی چون شما قلم افرادی چون مرا مزاحم میپندارند؟!
عباس سلیمی نمین»
فارس