مؤلف در مقدمه کتاب میگوید: این کتاب کوششی است کوچک در ارائۀ بخشی از ارادت رهبر معظم انقلاب اسلامی آیتالله خامنهای که خود سلالهای از نسل فاطمه زهرا (س) و نشانهای کامل از اقیانوس بیکران فاطمی است، همیشه و در همه حال ارادت خود را به آستان آسمان آسای مادر خویش فاطمه زهرا (س) ابراز داشته است و به مناسبتهای گوناگون، پیر و جوان جامعۀ اسلامی را به افزودن محبت او در دلها و پیمودن راه او در قدمها فراخوانده است و تعابیری بس بلند و زیبا دربارۀ آن مادر قدسی به کار برده است.
در ادامه روزهای گذشته بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در فصل سوم کتاب «قطره از دریا نشانی میدهد» منتشر میشود:
«حسن بصری» که یکی از عباد و زهاد معروف دنیای اسلام است، دربارهی فاطمهی زهرا(س) میگوید: به قدری دختر پیغمبر عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تتورم قدماها» پاهای آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت، ورم کرد.عبادت فاطمهی زهرا(س)، یک عبادت نمونه است.(۷۱/۹/۲۵)
[فاطمه زهرا(س)] یک عابد و بپادارندهی نماز در شبهای تار و قیامکنندهی لله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت میکند.(۶۸/۹/۲۲)
ما هم باید گذشت، ایثار و اطاعت و عبادت خدا کنیم. مگر نمیگوییم که «حتی تتورم قدماها»؟ اینقدر در محراب عبادت خدا ایستاد! ما هم باید محراب عبادت بایستیم. ما هم باید ذکر خدا بگوییم. ما هم باید محبت الهی را در دلمان روزبهروز زیاد کنیم.(۷۰/۱۰/۵)
مقام معنوی فاطمه زهرا(س)
اما مقام معنوی این بزرگوار، نسبت به مقام جهادی و انقلابی و اجتماعی او، باز به مراتب بالاتر است. فاطمهی زهرا(س) به صورت یک بشر و یک زن، آن هم زنی جوان است؛ اما در معنا، یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بنده صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده است. کسی است که رسول اکرم به امیرالمومنین(ع) فرمود: «یا علی… انت قائد المومنین الی الجنه… و فاطمه قد اقبلت یوم القیامه… تقود مومنات امتی الی الجنه». یعنی در روز قیامت، امیرالمومنین(ع) مردان مومن را و فاطمه زهرا(س) زنان مومنه را به بهشت الهی راهنمایی میکنند. او، عدل و همپایه و همسنگ امیرالمومنین است. وقتی در محراب عبادت میایستاد، هزاران فرشته مقرب خدا به او خطاب و سلام میکردند و تهنیت میگفتند و همان سخنی را بیان میکردند که فرشتگان، قبلاً به مریم اطهر گفته بودند؛ عرض میکردند: «یا فاطمه ان الله اصطفک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین». این، مقام معنوی فاطمهی زهراست.
زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی میرسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارایه میدهند. محدثه است؛ یعنی کسی است که فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند. این مقام معنوی و میدان وسیع و قلهی رفیع، در مقابل همهی زنهای آفرینش و عالم است. فاطمهی زهرا(س) در قلهی این بلندای عظیم ایستاده و به همهی زنان عالم خطاب میکند و آنها را به پیمودن این راه دعوت میکند.
آنهایی که در طول تاریخ ـ چه در جاهلیت قدیم و چه در جاهلیت قرن بیستم ـ سعی کردند زن را تحقیر و کوچک، دلبسته به همین زخارف و زینتهای ظاهری معرفی، پایبند مد و لباس و آرایش و طلا و زیورآلات و وسیله و دستمایهای برای خوشگذرانیهای زندگی وانمود کنند و عملاً در این راه قدم بردارند، منطق آنها منطقی است که مثل برف و یخف در مقابل گرمای خورشید مقام معنوی فاطمهی زهرا(س) ذوب میشود و از بین میرود.(۶۸/۱۰/۲۶)
ارزش فاطمه زهرا(س)، به عبودیت و بندگی خدا
ارزش فاطمهی زهرا(س) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمهی زهرا(س) نبود، او صدیقهی کبری نبود. صدیق یعنی چه؟ صدیق کسی است که آنچه را میاندیشد و میگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ میشود صدیق؛ (اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین). «صدیقین» پشت سر «نبیین» هستند. این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمیکرد، صدیقهی کبری نمیشد. اساس؛ بندگی خداست. نه فقط فاطمهی زهرا(س)، بلکه پدر فاطمه هم ـ که مبدأ و سرچشمهی فضائل همهی معصومین اوست و امیرالمومنین و فاطمهی زهرا(س) قطرههایی هستند از دریای وجود پیغمبر ـ ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است؛ «اشهد ان محمدا عبده و رسوله)؛ اول، عبودیت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت ـ این منصب والا ـ به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیع دست و مخلوق خود را میشناسد. مگر در زیارت حضرت زهرا عرض نمیکنیم: «امتحنک الله الذنی خلقک قبل ان یخلقک»؟ در علم خدای متعال معلوم است که عمل من و شما چیست.
ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نیک قرار میگیریم؛ آیا به خاطر به دست آوردن اینها حاضریم از شرف و ایمان و تکلیف خود و امر و نهی الهی دربارهی خود صرفنظر کنیم یا نه؟ این اختیار ماست. چه راهی را انتخاب خواهیم کرد؟ وقتی گفتن سخنی برای انسان ضرر مادی دارد، وقتی حرکتی هوسهای گناهآلود انسان را برآورده میکند، ما سر دوراهی قرار میگیریم. کدام راه را انتخاب خواهیم کرد؟ راه هوس و گناه و پول را، یا راه پاکدامنی و تقوا و بندگی خدا را؛ یکی از این دو را انتخاب خواهیم کرد.
انتخاب و اختیار ماست، اما خدای متعال میداند که ما چه راهی را اختیار خواهیم کرد؛ این در علم الهی هست. اگر شما انسانی هستید که این قدرت در شما وجود دارد در مقابل کوهی از ارزشهای مادی و برآورندهی هوسها محکم بایستید و تکان نخورید، خداوند برای شما شایستگیهایی در نظر میگیرد. (و مریم ابنَتَ عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا)؛ خدای متعال بیهوده به مریم اینقدر لطف نمیکند. این، کلام قرآن است. او با همهی وجود پاکدامنی خود را حفظ کرد، لذا شایستهی این شد که مادر عیسی شود.
حضرت یوسف در عین جمال و جوانی و برخوردرای از عزت مادی در خانهی عزیز مصر، روی هوس خود پا گذاشت؛ لذا شایستهی مقام والایی شد که خدا به او داد؛ یعنی پیغمبری. خدا این را میداند که این بنده چنین جوهری دارد و این چنین ارادهی خود را صرف راه او خواهد کرد؛ لذا برای او مسئولیتهای بزرگ و سنگین دیگری ـ که هر کدام باز به نوبهی خود اجرهای بزرگی دارد ـ در نظر میگیرد. «امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره»؛ خدای متعال میداند که فاطمهی زهرا(س) در دوران زندگی چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبودیت خدا معیار است. این شد برای ما خط روشن.(۸۴/۵/۵)
روزه در کلام فاطمه زهرا(س)
اجتناب از گناه، چیزی است که مثل یک کوه در چشم انسان جلوه میکند؛ اما با تصمیم، مثل یک زمین هموار میشود. در ماه رمضان، بهترین فرصت است که همه این را تمرین بکنند. روایت دیگری از فاطمهی زهرا(س) نقل شده است که فرمود: «ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یحصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه»؛ انسان از روزه چه بهرهای خواهد برد، اگر زبان و گوش و چشم و جوارح خود را از گناه باز ندراد؟(۷۸/۹/۲۶)
تسلیم محض، در راه خدا
بعد از مقامات معنوی و مراتب روحانی فاطمهی زهرا(س) ـ که ماها قادر نیستیم آنها را درست بفهمیم ـ خصوصیت عملی آن بزرگوار این بود که در همهی شرایط، تسلیم محض حکم الهی و راه خدا بود. همین تسلیم محض بود که در طول تاریخ اسلام، از این بزرگوار یک مجاهد بینظیر و یک پرچم مطلومیت و حقانیت به وجود آورد. تا امروز هم این پرچم برافراشته است و روزبهروز مکانت آن موجود عالیقدر که در بحبوحهی جوانی، در عالیترین مراتب فداکاری قدم گذاشت افزوده شده و حقیقتا مصداق (انا اعطیناک الکوثر) بوده است؛ همچنان که در روایات هست.(۶۹/۹/۲۸)
دعا در حق همسایه
امام حسن مجتبی(ع) میگوید: شبی ـ شب جمعهای ـ مادرم به عبادت ایستاد و تا صبح عبادت کرد. «حتی انفجرت عمود الصبح». تا وقتی که طلوع فجر شد. مادر من از سر شب تا صبح مشغول عبدادت بود و دعا و تضرع کرد. امام حسن(ع) میگوید ـ طبق روایت ـ شنیدم که دائم مومنین و مومنات را دعا کرد؛ مردم را دعا کرد؛ برای مسائل عمومی دنیای اسلام دعا کرد. صبح که شد گفتم: «یا اماه!»؛ «مادرم!» «لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک»؛ «یک دعا برای خودت نکردی! یک شب تا صبح دعا، همه برای دیگران!؟» در جواب فرمود: «یا بنی، الجار ثم الدار»، «اول دیگران بعد خود ما!» این، آن روحیهی والاست.(۷۱/۹/۲۵)
عبودیت فاطمه زهرا(س)، عامل قرب به محضر الهی
مضمون درستی نیست که بگوییم چون شیعه و محبّ هستیم، اگر گناه هم کردیم، خدای متعال ما را مجازات نمیکند؛ نه، اینطور نیست: «من اطاع الله فهو لنا ولی»؛ اما آنها باید خدا را اطاعت کند، چون خود این بزرگواران با اطاعت خدا به این مقام و رتبه رسیدند. امتحان اینها، قبل از وجود و آمدنشان به این دنیا صورت گرفته است. «امتحنک الله قبل ان یخلقک فوجدک لمن امتحنک صابره».
دستگاه خدا بیحساب و کتاب نیست. در روایتی پیغمبر اکرم به فاطمهی زهرا(س) با این مقام و رتبه فرمود: «یا فاطمه انّنی لن اغنی عنک من الله شیئا»؛ یعنی پیش خدا، نسبت به من و ارتباط با من به درد تو نمیخورد. مگر در میان فرزندان پیغمبر و ائمه کسانی نبودند که با خدا رابطهای نداشتند و نتوانستند از آن گوهر نورانی و ارزش معنوی برخوردار شوند؟ آنچه اولیای دین را بر قلهی شرافت بشر قرار داده، از خود شخص شخصیص نبیاکرم (ص) و امیرالمومنین(ع) و بقیهی این خاندان پاک گرفته ـ که اینها در عالم وجود نمونههای بیمانندند و شبیه اینها دیگر نیست ـ تا دیگران، اطاعت و عبودیت و بندگی آنها برای خداست. لذا وقتی شما میخواهید در تشهد نمازتان نام پیغمبر خدا را بیاورید و از او تجلیل کنید، میگویید «و اشهد ان محمدا عبده». اول عبودیت را ذکر میکنید، بعد میگویید «و رسوله». عبودیت بالاتر از رسالت است.
اساس و جوهر کار، عبودیت است. من و شما هم باید از همین جاده برویم. البته این قلهها خیلی بالاست. اگر چشم ما بتواند این قلهها را ببیند، خیلی باید خدا را شکرگزار باشیم؛ چه برسد که به آن جاها برسیم؛ اما باید برویم؛ راه این است. این دامنهها را باید به قدر قدرت و توانمان طی کنیم؛ که اگر این طور شد، به قدر ظرفیتمان بهره خواهیم برد. (۸۲/۵/۲۸)