در جنگل “دودائور” در شمال آلمان (۱۰۰ کیلومتری شمال شرق هامبورگ)، یک پستچی بهتنهایی در جنگل قدم میزد. به یک منطقه مسطح که رسید، ایستاد و محتویات کیفش را جستجو کرد. سپس بهآرامی از یک نردبان چوبی سه متری بالا رفت تا یک پاکت بنفش را به درخت بلوط پانصدساله تحویل دهد. پستچی قبل از ادامه مسیرش به من گفت: “امروز فقط یک نامه داشت.”
به گزاش فرادید، پاکت بنفش از زنی پنجاهوپنج ساله به نام “دنیز” در بایرن بود که از خندیدن به خودش نمیترسد و طبیعت را دوست دارد. او میداند از زندگیاش چه میخواهد و از تنهایی هراسی ندارد. اما میخواست بداند آیا مردی وجود دارد که او را شگفتزده کند؟ مردی که مانند او در این درخت بلوط قدیمی به دنبال عشق باشد.
نردبان سه متری به حفره کوچکی در درخت منتهی میشود که نامههای مردم در آن قرار میگیرد
این درخت که به “بلوط عروسداماد” معروف است، نزدیک به یک قرن است که مانند “Tinder” مجردها را به هم وصل میکند و گویا باعث بیش از صد ازدواج شده است. امروزه مردم از سراسر جهان به این درخت نامه میفرستند و امیدوارند درازای قیمت تمبر پستی یک شریک زندگی پیدا کنند.
“ماری” از براندنبورگ به دنبال مردی میگردد که بتواند برقصد؛ “هاینریچ” از زاکسن به دنبال کسی میگردد که با او سفر کند؛ و “لیو” از چین دنبال یک دوست آلمانی است.
پستچی ۷۲ ساله “کارل هینز مارتنز” که بیست سال است نامهها را به درخت میرساند گفت: “در این درخت قدرت رمانتیک و جادویی خاصی وجود دارد. اینترنت مردم را خیلی راحت به هم متصل میکند، اما این درخت یک تصادف زیباست، مانند سرنوشت.”
بااینکه مارتنز بازنشسته شده، اما هنوز هم نامهها را به این درخت میرساند و کتابی پر از تصاویر، نامهها و قطعات روزنامه دارد که تجاربش بهعنوان پیامرسان عشق را بازگو میکنند.
این کتاب را با خوشحالی به من نشان داد. در این بیست سالی نامههایی از شش قاره دریافت میکرده که زبان اکثر آنها را نمیفهمید. امروزه افراد زیادی از وجود این درخت خبر دارند، اما ۱۲۸ سال پیش یک راز میان دو عاشق بود.
در سال ۱۸۹۰ دختری به نام “مینا” عاشق پسر جوانی به نام “ویلهم” شد. ویلهام مغازه شکلات فروشی داشت. پدر مینا دیدار آنها را ممنوع کرد، بنابراین این دو عاشق مخفیانه برای هم نامه مینوشتند و آن را در حفره تنه درخت بلوط قرار میدادند. یک سال بعد پدر مینا بالاخره با ازدواج آنها موافقت کرد و در ۲ ژوئن ۱۸۹۱ زیرشاخههای درخت بلوط ازدواج کردند.
داستان معاشقه این زوج به گوش بقیه رسید و خیلی زود مجردهای سراسر آلمان که شانسی برای پیدا کردن همسر در مجالس و تالارهای رقص نمیدیدند، شروع به نوشتن نامه برای درخت بلوط کردند. درخت آنقدر نامه دریافت میکرد که در اداره پست آلمان در سال ۱۹۲۷ یک کد پستی مخصوص به این درخت اختصاص داد. همچنین نردبانی پای درخت قرار دادند تا هر کس میخواهد بهراحتی نامهها را بخواند و به آنها پاسخ دهد.
مارتنز توضیح داد تنها قانون این درخت این است که اگر نامهای را باز کردی و نخواستی به آن پاسخ دهی، باید آن را دوباره در درخت بگذاری تا نفر بعدی بتواند آن را بخواند.
زنی در حال خواندن نامههای درخت عروسداماد
“مارتین گروندلر” سخنگوی اداره پست آلمان گفت: “درخت سالانه هزار نامه دریافت میکند. بیشتر نامهها در تابستان ارسال میشوند. فکر کنم همه دوست دارند در این زمان عاشق شوند.”
افسانهای است که میگوید اگر زنان عاشق سه بار زیر قرص کامل ماه دور درخت بلوط بچرخند و بدون خندیدن و حرف زدن به معشوقشان فکر کنند، در عرض یک سال با او ازدواج خواهند کرد.
بلوط عروسداماد تنها درختی در جهان است که آدرس پستی دارد. این درخت شش روز در هفته به مدت ۹۱ سال نامه دریافت کرده است. هیچکس بهاندازه مارتنز به درخت نامه تحویل نداده است. او عکسی سیاهوسفید به من نشان داد که در آن کلاه لبهدار به سر داشت و با لبخندی بر لب در حال انداختن نامهها در درخت بود: “بهترین بخش روز تحویل نامه به درخت بلوط بود. گاهی بعضی افراد مسیر حرکت من را به خاطر میسپردند و جایی در مسیر منتظرم میماندند، زیرا باور نمیکردند که یک پستچی نامههایشان به درخت را تحویل دهد.”
مارتنز گفت در این بیست سال درخت تنها ده روزنامه نداشت. بعضی روزها پنجاه نامه را به درخت میرساند که البته همه نامههای عاشقانه نبودند: “قبل از یکپارچگی آلمان، ساکنان آلمان شرقی که هیچ ارتباطی با بخش غربی نداشتند نامه مینوشتند و از نوع ماشینها یا موسیقی در دسترس میپرسیدند. میخواستم جوابشان را بدهم، اما رئیسم توصیه کرد که این کار را نکنم.”
اداره پست آلمان پستچی مخصوص برای این درخت اختصاص داد
در سال ۱۹۸۵، یک سرباز جوان آلمانی به نام “پیتر پامپ” از درخت بالا رفت و از میان نامهها یکی را بیرون کشید که تنها یک نام و آدرس رویش نوشتهشده بود. او تصمیم گرفت به “مارتا” نامه بنویسد. دوستان مارتا نامش و آدرسش را به درخت فرستاده بودند زیرا او بسیار خجالتی بود. پیتر و مارتا یک سال با هم مکاتبه کردند تا مارتا جرئت ملاقات حضوری را پیدا کرد. آنها در سال ۱۹۶۱ ازدواج کردند و امسال پنجاه و هفتمین سالگرد ازدواجشان را جشن میگیرند.
در سال ۱۹۸۸، مارتنز نامهای از یک دختر ۱۹ ساله به نام “کلودیا” و ساکن آلمان شرقی را به درخت بلوط انداخت. کشاورزی به نام “فردریش کریستینسن” در آلمان غربی به نامه او پاسخ داد. آنها بیش از چهل نامه ردوبدل کردند و عاشق هم شدند. مکاتبه آنها دو سال به طول انجامید زیرا امکان ملاقات را نداشتند. پس از سقوط دیوار این دو برای اولین بار ملاقات کرده و در سال ۱۹۹۰ ازدواج کردند.
مارتنز گفت: “حداقل ده ازدواج زیر درخت انجام شد. یکی از آنها از بقیه جذابتر بود.”
در سال ۱۹۸۹ یک شبکه تلویزیونی در آلمان مشغول ساخت برنامهای ویژه درباره درخت بود و از مارتنز پرسید آیا خودش توانسته زیرشاخههای درخت عشق پیدا کند؟ او به این سؤال پاسخ منفی داد. چند روز بعد که مارتنز داشت نامهها را در حفره درخت میانداخت، چشمش به یادداشت دستنویسی از زنی به نام “رنیت” افتاد که برای “پستچی درخت بلوط” نوشتهشده بود: “دوست دارم با تو ملاقات کنم. فکر میکنم منو و تو به درد هم میخوریم.”
مارتنز تعریف کرد: “من تقریباً با بیمیلی با او تماس گرفتم و خیلی زود همدیگر را دیدیم. ما در سال ۱۹۹۴ ازدواج کردیم و مراسم زیر همین درخت برگزار شد.”
روزنامه محلی تصویری از مارتنز و همسرش را زیر درخت چاپ کرد و آن را “ازدواج سال” نامید. بیستوچهار سال از ازدواجشان میگذرد و آنها هنوز هم با خوشی به زندگی ادامه میدهند و پستچی سابق هنوز هم نامه همسرش را نگاه داشته است.
زنان در دهه ۱۹۳۰
چندین سال پیش درختشناسان یک عفونت قارچی در داخل بلوط را شناسایی کردند و برای جلوگیری از گسترش بخشهایی از درخت را قطع کردند. در همین زمان بود که مارتنز خبردار شد به سرطان خون مبتلاست. او گفت که استخوانهای او نیز مانند شاخههای بلوط دیگر مستحکم نیستند: “اما هنوز میتوانم از نردبان بالا بروم”
بااینکه مارتنز بازنشسته شده، اما هنوز هم به درخت سر میزند.