«هیچ آقازادهای در مجموعه بنیاد مشغول به کار نیست. حداقل من یادم نمیآید و برخورد نکردهام.»
به گزارش افق نیوز، روزنامه اعتماد نوشت: «بنیاد مستضعفان بیشک یکی از پرحاشیهترین سازمانها و ارگانهای بزرگ کشور است. وسعت و حجم و تنوع بالای فعالیتهای این مجموعه در کنار بسته بودن آن باعث شده تا در طول چند سال اخیر، همیشه این مجموعه با چالشهای فراوانی روبهرو باشد. از تخریب و فروش باغهای تحت تملک آن گرفته تا بیتوجهی به موزهها و خانههای تاریخی آن و حوادثی که در مجموعههای تفریحی آن رخ داده… تا حادثه پلاسکو و نارضایتی مغازهداران آن و رانتهایی که به مدیران آن منصوب میکنند و ثروت افسانهای این کارتل اقتصادی کشور.
در قسمت اول گفتوگو با محمد سعیدیکیا، رییس سازمان بنیاد مستضعفان تلاش کردیم بخشی از حاشیهها و ابهامات مطرح در مورد این نهاد را با وی مرور کنیم و اینک در بخش دوم این مصاحبه، به سرفصلهای دیگری در این زمینه پرداختهایم. موضوعاتی که رییس کهنهکار سیاسی آن با طمانینه، به آنها پاسخ دهد تا به قول خودش دیگر ابهامی برای کسی باقی نماند؛ چرا که مدعی است بر خلاف تمام شایعات مطرح شده، بنیاد، عملکردی شفاف و مشخص دارد. گفتوگویی از زوایای پیدا و پنهان نهادی که یک درصد از کل تولید ناخالص ملی کشور را در سیطره خود دارد.
اهل تجارت نفت و بانکداری هم هستید؟
بانکداری چرا، هستیم ولی در تجارت نفت ورود پیدا نکردهایم.
یعنی اصلا ورود نکردهاید و هیچ علاقهای هم ندارید که وارد شوید؟
ما در صنایع وابسته به نفت هستیم ولی در خود تجارت نفت نیستیم. مثلا ما در حفاری، دو شرکت فعال داریم. پدکس و شرکت حفاری شمال را داریم. این دو، با شرکت نفت کار میکنند.
اینها مسلما سودده هم هستند!
[با لبخند] اگر شرکت نفت پول ما را بدهد سود ده هستیم اگر ندهد، نه…
از شرکت نفت چقدر طلبکار هستید ؟
طلب زیادی داریم بالغ بر ۱۴۰۰۰ میلیارد ریال اما آنها هم گرفتارند. انشاءالله میپردازند.
در مدت چند سال؟
در این ۳-۲ سال اخیر. اما همین قدر هم بدهی داریم. یعنی شرکتهایمان بعضا ضرر ده هم میشوند، بعضا هم سودده.
بنیاد چقدر بدهی دارد؟
[با لحن طنزآمیز میگوید] اصولا خود بنیاد به جایی بدهی زیادی ندارد! ولی شرکتهایمان بدهکار هستند. مثلا پیمانکارهایی که برای ما کار میکردند بعضا از ما طلبکار هستند. ما در کار تولید «برق» هم هستیم. الان ۴ هزار مگاوات برق تولید میکنیم. به بیانی بعد از وزارت نیرو ما تقریبا بزرگترین تولیدکننده برق هستیم. کل بدهی گروه بنیاد (بنیاد و تمامی شرکتها) در پایان سال ۱۳۹۵ به مبلغ ۲۲۶۷۵۷ میلیارد ریال بوده است که در یادداشتهای توضیحی صورتهای مالی بنیاد به صورت ریز افشا شده است.
پس این که میگویند «بنیاد» خودش یک دولت کوچک است چندان هم بیراهه نیست!
نه چرا این طوری فکر میکنید؟ فکر میکنید از وزارت نیرو چقدر طلبکار هستیم؟
فکر میکنم همان مقدار که از وزارت نفت میخواهید از وزارت نیرو هم باید همان قدر طلبکار باشید.
آره. یک قانونی است به اسم رفع موانع تولید که مجلس تصویب کرده است ما الان ۶۰۰ میلیارد تومان نیاز داریم تا بدهیهای بانکی خود را بدهیم و بانکها اجازه بازکردن LC به ما بدهند. از آن طرف از وزارت نیرو طلبکار هستیم. به آقای دکتر جهانگیری گفتم لطفا اینها را پا به پا (تهاتر) کنید. قانونش هم تا آخر سال ۹۶ وقت دارد. چون اگر ما نتوانیم این کار را بکنیم ۷۰۰-۶۰۰ میلیارد تومان ضرر میکنیم و آن وقت شرکت ضررده میشود و بالغ بر ۱۷۴۰۰ میلیارد ریال از وزارت نیرو طلبکار هستیم ایشان هم دستور دادهاند.
ضرر میکنید؟ یعنی طلبهایتان از بین میرود؟!
نه، ببینید اگر ما بدهی خود را تا پایان ۹۶ به بانک بدهیم، میتوانیم از ارز به قیمت همان زمانی که رفتیم گشایش اعتبار کردیم (مثلا ارز ۳-۲ هزار تومان بوده است)، استفاده کنیم و آن را بابت این بدهی بدهیم وگرنه باید ارز به قیمت امروز را بدهیم که این به ضرر ما میشود. این طوری است که میگوییم ضرر خواهیم کرد. الان دولت، سیاستگذار است و ما کارگری دولت را میکنیم. ما زیر نظر دولت و طبق سیاستهای او کار میکنیم. اشتباه نکنید، درست است که ما کارهای متنوع میکنیم اما نمیشود این را با دولت مقایسه کرد. دولت سیاستگذار است ما اجراکننده هستیم.
و در حوزه بانکداری چه طوری ورود پیدا کردید؟
۸۱ درصد بانک سینا متعلق به بنیاد است. به شهادت بانک مرکزی، شفافترین بانک هستیم.
در کشور اول شدید؟
بله، شفافترین بانک هستیم. من هم که نه نقشی دارم نه «میتوانم» کاری کنم. میدانید چرا؟ بگذارید بگویم. باور کنید من هیچ فشاری به بانک نمیآورم که خلاف قانون فلان کار را انجام دهد. باور کنید… این را در پیشگاه خدا میگویم.
آقای مهندس شما آدم توصیهپذیری هستید یا نه؟
نیستم. البته اگر توصیهای بحق باشد، میپذیریم.
و هیچ آقازادهای در مجموعه بنیاد مشغول به کار نیست؟
وجود ندارد. حداقل من یادم نمیآید و برخورد نکردهام.
در تمام هلدینگها البته؟
بنیاد آزمون استخدامی دارد و همه استخدامهایش، قانونی است.
خب اگر این طوری نیست، اعضای هیاتمدیره شرکتهای بزرگ و کوچک و هلدینگهای بنیاد بر چه اساس و مکانیزم و مصوبهای انتخاب میشوند؟
ما یک کمیتهای به اسم کمیته انتصابات داریم که ۶-۵ نفر عضو دارد.
و این کمیته شامل چه کسانی میشود؟
از معاونین و اعضای خودمان هستند.
حقوق نجومی به مدیرانتان میدهید؟
حقوق ما مطابق همان چیزی است که پارسال آقای نوبخت طبق نظرات مجلس، تعیین کردند. سقف حقوقها را تعیین کردند. ما هم همانگونه هستیم. دفتر مقام معظم رهبری آن را به ما ابلاغ کرده است.
پاداش هم میدهید مثلا بر اساس سود سالانهای که شرکت میگیرد پاداش میدهید؟
پاداش میدهیم اما در عین حال، آن سقف را هم رعایت میکنیم.
کسی از خانوادهتان هست که تابعیت خارجی داشته باشد؟
به هیچوجه، اصلا هیچ کدام از بچههای من نرفته خارج درس بخواند.
آقای مهندس میدانید چند میلیون گرسنه در ایران داریم؟
شما بگویید.
نه شما بگویید. شما رییس بنیاد امور مستضعفان هستید؟
هیچ کس نمیتواند بگوید چند میلیون گرسنه داریم.
۳۹ سال از انقلاب میگذرد. حضرت امام فرمودند انقلاب ما از آن پاکترین نهادها تشکیل شده است. این را از شما میپرسم چون چند میلیون گرسنه زیر خط فقر داریم که در این کشور و انقلاب زندگی میکنند. از سویی با نهادی روبهرو هستیم که به قول رییس بنیاد مستضعفان یک درصد GDP کشور را داراست و بیش از ۳۰ هزار کارمند دارد در صنایع مادری مثل فولادسازی حرف اول را میزندو دستی در بانکداری ونفت دارد؟
در هر صورت هم من میدانم و هم شما که هیچ کسی آماری از تعداد گرسنگان ندارد. وزیر رفاه که مسئول این کار است یک عددی میدهد و بقیه هر کس عددی را اعلام میکند.
آخرین آماری که وزیر رفاه اعلام کرد ۲.۵ میلیون نفر بود!
اعداد مختلف اعلام میشود کمیته امداد یک عدد میدهد، رفاه یک عدد میدهد. من میگویم نمیدانم! همه اینها را شنیدهام! ولی مسئولان مربوط باید اعلام کنند.
من میخواهم بدانم اگر مبنا را بر اساس آمار معاون وزیر رفاه که تصدیگری این بخش را به عهده دارند و آماری که کمیته امداد اعلام میکند، بگذاریم؛ بنیاد مستضعفان که من اسمش را دولت کوچولو میگذارم…
نگو «دولت»… اشتباه میکنید.
اسمش را هر چیزی میخواهید بگذارید، یک نهاد سرمایهدار، یک نهاد ملی.
بگویید یک نهاد «انقلابی»…!
اسم، «قرارداد» است. مثل اسم آدمها میماند. خیلی مهم نیست. این مهم است که این دولت به زعم من و این نهاد «کوچولو» به زعم شما، چقدر رنگ و بوی مستضعفین میدهد؟
ما تقریبا در برنامهمان تصویب کردیم که بنیاد حداقل ۳۰ درصد سود از کل ۱۶۰۰ میلیارد تومانش را خرج مستضعفین کند. ممکن است بگویید باقی را چه کار میکنید؟ باقی را صرف سر پا نگه داشتن شرکتهای موجود، برای این که تکنولوژیشان عقب افتاده نشود، صرف میکنیم. چون وقتی تکنولوژی عقب باشد شرکت زیانده میشود، ۴۰-۳۰ درصد هم تقریبا صرف کارهای جدید میکنیم.
یعنی امسال شما چیزی حدود ۵۰۰ میلیارد تومان برای مستضعفان هزینه کردهاید؟
بله، همینطور است. بد نیست بدانید که تمام کارهای محرومیتزدایی ما در بنیاد علوی انجام میشود. یعنی به جز بنیاد علوی، هیچ شرکتی نباید محرومیتزدایی کند. ما در سرمایهگذاریهای جدیدمان بین یک نقطه برخوردار و یک نقطه محروم، حتما در نقطه محروم سرمایهگذاری میکنیم. مثالش همین الان آلومینیوم مسجد سلیمان است که ما ۲ سال و ۴-۳ ماه پیش شروع کردیم و چند ماه قبل آقای جهانگیری افتتاح کردند. خب به نتیجه مطلوب رسید.
بگذارید سوالم را این طوری مطرح کنم، اصولا از اموال ناشناخته بنیاد مستضعفان سهمالقدر مستضعفان کشور چقدر است؟
شما میگویید برای مستعضفین چه کار میکنید من هم جواب دادم. نیم ساعت حوصله کنید تا همه را بگویم. من شنبهها بعدازظهر ملاقات مردمی دارم. ۳۰ الی ۶۰ نفر میآیند. یک تیم مفصلی هم از بنیاد آنجا نشسته است. مراجعان تنهایی و خصوصی حرفشان را به من میزنند و من اینها را به مدیران حاضر در آنجا ارجاع میدهم تا به کارشان رسیدگی کنند. یک روزی یک نفر پیش من آمد که ۲ تا معلول در بغل داشت. میگفت من ۲ تا معلول دارم اما خانه ندارم. ما از بنیاد مسکن، بهزیستی، خیرین مسکنساز و سازمان ملی زمین و مسکن دعوت کردیم تا بیایند و دور هم بنشینیم تا بلکه مشکل این عزیزان را حل کنیم. تازه آنجا بود که فهمیدیم ۱۱ هزار و ۳۰۰ خانوار در کشور از دو معلول تا ۷ معلول داریم که خانه ندارند. در جلسهای که اخیرا داشتیم فهمیدیم که این عدد ۱۴ هزار تا شده. ۱۴ هزار خانوار دو معلول تا ۷ معلول. من شخصا تاکنون بسیاری را ملاقات کردهام. یک کار گروهی بسیار خوبی شروع شد. چون در کشور ما معمولا ۳-۲ دستگاه با هم نمیتوانند کار کنند. اما الحمدلله همه نیت خیر دارند این کار به خوبی و به شکلی هماهنگ درحال انجام است. آنجا سهمبندی کردیم که ما چقدر بدهیم، بنیاد مسکن چقدر، شهر چقدر و روستا چقدر و…، نتیجه این کار تیمی هم عالی بود. تا حالا الحمدلله ۲ هزار خانه را تحویل دادهایم و باقی هم امیدواریم در ۴ سال آینده بدهیم. در این مورد تلاش میکنیم تا مشکلاتشان را حل کنیم . مثلا شخصی مسکن مهر خریده اما ۲۰ میلیون کسری دارد ما بهش کسری پولش را میدهیم یا اگر برای تعمیرخانهاش ۱۰ میلیون میخواهد، ما خانهاش را تعمیر میکنیم یا به هر شکل خانه را برایش آماده میکنیم یا ممکن است یکی اصلا پول نداشته باشد، برایش خانهای تدارک میبینیم. نکته سوم این که ما سالی ۲۸۰ هزار دست لباس که خوب هم دوخته میشود توزیع میکنیم. همین امروز صبح من قم بودم. در آنجا از دهه فجر تا ۲۵ اسفند، اینها را توزیع میکنیم. امروز رفته بودم ببینم چطوری توزیع میشود.
به دانشآموزان محروم هم کمک میکنید؟
بله. ما تقریبا ۵۰ هزار نفر ازدانشآموزان نقاط محروم را تحت پوشش داریم. یعنی برایشان لوازم کمکآموزشی تهیه میکنیم. پارسال ۷ هزار نفراز اینها در دانشگاههای دولتی قبول شدند. این خیلی حرکت خوبی است. این حرکت اهدای «لباس» از زمان قدیم بوده است اما آن ۲ تای دیگر که گفتم جدید است، در کنار اینها، به تمام خانمهایی که در روستاها هستند و محروم هستند و زندگی میکنند، باردار هستند، توان تغذیه خوب ندارند و… (به کمک وزارت بهداشت و با معرفی آنها) کمک میکنیم. یعنی آنها تعیین میکنند کجا و چطوری کمک کنیم. ما امسال ۷۰ هزار مادر باردار از ۴ ماهگی بارداری تا ۶ماهگی بعد از زایمان را سبد کالا میدهیم. آن هم خیلی تمیز و خوب!
سبد کالای روزانه؟
نه. ماهانه. این سبد، شامل ۱۴ کالا است که آن را هم وزارت بهداشت تعیین میکند. ما با یک شرکتی قرارداد داریم که اینها را بستهبندی میکند و از طریق ادارات املاک خودمان دست آن کسی که باید برسد، میرسانیم. یک وام دانشجویی هم از سالها قبل داده میشد. البته یک بار، برای کل ۴سال تحصیل میدادند. رییس بنیاد علوی، آقای برزگری یک بار به من گفت: این چه فایدهای دارد؟ مثلا ۸۰۰ هزار تومان میدهیم. خود بنیاد علوی این پیشنهاد را داد و ما این وام را «ترمی» کردیم و عدد را هم بالا بردیم. حتی یک دفعه که اهواز رفته بودم بازدیدی داشتم از بیمارستان کودکان اهواز که قبل از انقلاب یک هتلی قدیم به اسم هتل اهواز بود که بعدا بیمارستان کودکان شده بود. خیلی وضعش بد است. دیدم کنار آن وزارت مسکن دارد یک بیمارستان میسازد. وزارت بهداشتیها به من گفتند که وزارت مسکن پول ندارد این بیمارستان را تمام کند. آقای هاشمی – وزیر محترم بهداشت – گفت: این را شما تمام کنید. گفتیم: باشد؛ سازه که تقریبا کامل شده را، آنها تمام کنند، ما بیمارستان را تکمیل میکنیم. الان یکی از بهترین بیمارستانهای کشور شده است. بیمارستان بسیار مدرن و خوبی شده است. الان هم به وزارت بهداشت پیغام دادهایم که بیایند تجهیز و استفاده کنند.
یعنی قرار است خود وزارت بهداشت از این بیمارستان بهرهبرداری و استفاده کند؟
بله. ما به آنها هدیه میکنیم.
بیمارستان است یا کلینیک؟
مرز بین این دو تا است. دو تا آمبولانس هم ما میگذاریم تقریبا ۵۰ درصد نیاز برآورده میشود. باقی بیماران را هم با آمبولانس به نزدیکترین بیمارستان میرسانند. بگذارید آمبولانس هم بگویم چطوری تامین شد. این آمبولانسها را بانک سینا، پارسال از محل تبلیغات عیدش تامین کرد.
آماری هم دارید که از طریق بانک سینا که شما متولی آن هستید،چه مقدار تسهیلات اشتغالزایی در این قالب پرداخت شده است؟
بله؛ بر اساس گزارش تهیه شده تاکنون ۱۲۵۸ فقره وام اشتغالزایی و خاویاری مصوب شده است.
خاویاری؟!
بله؛ حالا توضیح میدهم که «خاویاری» به چه معنایی است! تا به حال حجم تسهیلات مصوب عبارت است از ۷.۱۳۹ میلیارد ریال (یعنی ۷۱۳ میلیارد تومان) و نیز قرارداد منعقد شده ۸۰۲ فقره به مبلغ ۳.۹۰۳ میلیارد ریال. این مقدار قرارداد بسته شده است.
و چقدر از این وامها پرداخت شده است؟
چیزی حدود ۲.۷۷۲ میلیارد ریال آن پرداخت شده است و بقیه متناسب با پیشرفت کار پرداخت میشود.
و تا امروز چه تعداد از این طرحهایی که وام به آنها پرداخت شده، به بهرهبرداری رسیده است؟
۳۴۲ فقره؛ بگذارید صریحتر بگویم۱۲۰۰ طرح تاکنون تصویب شده و ۸۰۰ قرارداد بسته شده است ضمن آن که ۳۴۰ ظرف یک سال و نیم گذشته به بهرهبرداری رسیده است. من شخصا به این کار خیلی دل بستهام. تقریبا به همین شکل سالی ۸۰۰-۷۰۰ وام میتوانیم بدهیم. ظرف ۶-۵ سال، ۵-۴ هزار طرح میشود، اگر از اینها ۲۰-۱۵ درصد کارآفرین خوب از روستاها دربیاید تقریبا ۱۰۰۰-۸۰۰ کارآفرین میشود. ببینید کشور چه وضع خوبی پیدا میکند!
یعنی میخواهید بگویید، غیر از این که ماهی به دست خلقالله میدهید، ماهیگیری را هم به آنها یاد میدهید؟
دقیقا ماهیگیری؛ اصل همین است. این کار فوقالعاده خوبی است. آخرش بگذارید این را هم بگویم. همان روز اول «حضرت آقا» به من حکم دادند و گفتند: این کارهای محرومیتزدایی که بنیاد میکند، خوب است ولی دیگران هم این کار را میکنند، شما بروید نقاط محروم را آباد کنید، بعد از آن بود که استاندار کرمان پیش من آمد و بعد از مذاکراتی مفصل قرار شد «قلعه گنج» را بسازیم که یکی از مهمترین کارهای ما است. یعنی آباد کردن یک شهرستان محروم. «قلعهگنج» منطقهای است بین «کرمان»، «هرمزگان» و «سیستان و بلوچستان». یعنی جنوبیترین نقطه کرمان است. بین ۳ استان محصور است تابستانهای بسیار گرمی دارد. به طوری که دمای هوا به ۵۰ درجه هم میرسد. در عین حال بسیار محروم هم است ما آنجا رفتیم ۳-۲ تا کار کردیم. اول گفتیم «آباد کردن» به چه معنا؟ ما تا به حال در روستاها خیلی کار کردیم. آب و برق بردیم. زمان خود من در جهاد این کارها را کردیم. ۳-۲ سال است که اینترنت هم میبریم.
اما آیا واقعا روستاها آباد شده است؟
تا حدودی شده اما کامل و خوب نشده است.
من چند سوال در مورد بنیاد علوی دارم؛ بالاخره سرنوشت ساختمان منهتن چه شد؟
این ساختمان اصلا متعلق به بنیاد نیست.
پس چرا اسم آن «بنیاد علوی» است؟
خودشان آنجا را نامگذاری کردهاند.
چه کسی درست کرده است؟
نمیدانم، یک عدهای هستند دیگر…
یعنی ساختمان بنیاد علوی، در وسط نیویورک برای بنیاد مستضعفان نیست؟
نه، ما اختیار و تملکی آنجا نداریم.
آزاد راه تهران – شمال هم برای بنیاد مستضعفان است یا نه؟
بله، سرمایهگذاری ۵۰-۵۰ بین ما و وزارت راه است. مجری و اجراکننده ما هستیم.
وکی تحویل میدهید؟
در این مورد زیاد صحبت شده. اجازه بدهید توضیحاتم را در مورد قلعه گنج کامل کنم!
در مورد قلعهگنج روستاییان از اول چندان رغبتی نداشتند که به میدان بیایند. یعنی نسبت به قولهای مسئولان اعتماد ندارند. مشاوران ما، بالاخره اینها را به میدان آوردند. در روستاها یادشان دادند که صندوق توسعه روستایی درست کنند. گفتند خودتان با همدیگر گروهگروه شوید اول ۲۰ روستا انتخاب شد. ۲۰ تا روستا از ۵ دهستان که آنجا است انتخاب شد. شهرستان قلعهگنج ۸۰ هزار نفر جمعیت دارد ۸۰ درصدش شیعه و ۲۰ درصد سنی هستند و با همه کار کردیم ما شیعه و سنی برایمان فرقی ندارد هر کاری میکنیم با همه انجام میشود. اگر خواستید امام جمعه اهل سنت را نشان میدهم که چه تاییداتی در صحبتش گفته است. بالاخره اینها به میدان آمدند و در مسجد روستا گروههای ۱۵-۱۰ نفره تشکیل شدند. خودشان رییس انتخاب کردند این کارها را کردند بعد گفت با پول خودتان میخواهیم برای خودتان کار درست کنیم. قرار شد هر نفر بین ۵ تا ۲۰ هزار تومان ماهانه در این صندوق بریزد. اول صندوق بود بعد بانک سینا در آنجا باجه درست کرد همه گروهها و روستاها آنجا حساب باز کردند و به بانک پول میریزند بین ۵ هزار تا ۲۰ هزار تومان ماهانه در آن میریزند روستاهایی که پیشرفت کردند ۱۰ تا ۳۰ هزار تومان شده است که سقف هم دارد.
چرا سقف دارد؟
برای این که یکی با پول رییس نشود آن انتخاب اولیه بر اساس شایستگی بوده است. اینها نکات مهمی است و بالاخره اینها شروع به کار کردن کردند و ۲۰تا ۲۰تا روستا تحت پوشش قرار گرفتند. ۱۳۷ روستا این قابلیت را داشته و الان تمام شده است. بنیاد علوی گفت که هر گروهی را در بازه سهماهه کنترل میکنیم هر چقدر پول در حسابشان ریخته باشند همان قدر بنیاد علوی برای اشتغال میریزد و فقط هم برای اشتغال است. ازدواج و جهیزیه و اینها نیست فقط اشتغال است. آقای جهانگیری، آقای وزیر کشور آنجا آمدند و سوال کردند حالا میگویم چه سوالی کردند بنابراین الان همه روستاها تحت پوشش هستند. بعضی از روستاها ۲ ماه است تحت پوشش قرار گرفتهاند و پول میریزند بعضی روستاها ۲ سال است که این کار را میکنند متوسط آن یک سال و ۴-۳ ماه شده است.
خیلی از این قضیه استقبال نشده است.
یعنی چه؟
یعنی این که یا خوب معرفی نشده یا هنوز شناسایی نشده است مردم کشور اطلاع ندارند تا آنجایی که من شنیدم.
من این حرفت را قبول دارم. ما نتوانستهایم خوب برای جامعه این حرکت را تبیین کنیم.
هزینهای که آنجا کردید سرمایهای که خواباندید نه تنها هنوز توسعه را درست نکردید هر چند تولیداتی شده است ولی به سودآوری نرسیده است.
نه، اصلا موضوع سودآوری آنجا مطرح نیست.
فکر میکنم لوکیشن خوبی نیست.
لوکیشن بسیار خوبی است. زن و مرد آمدهاند، میدانید که سنیها زنهایشان در مسجد نمیروند، من در مسجد سنینشین رفتم زن و مرد در مسجد آمده بود در حالی که اولش بچهها را راه نمیدادند بچهها با زحمت بالاخره مساله را جا انداختند رفتم آنجا زن و مرد نشستند. نگاه کنید این آخرین عکسی است که من آنجا بودم گرفتم.
خودتان عکس گرفتید؟
بله، من خودم بعضا عکس میگیرم، زن و مرد همه با چه خوشحالی نشستند و مطالب بحث و بررسی شد.
این عکسها را به رهبری هم نشان میدهید؟
نه، هنوز نتوانستم. گزارش میدهم. [عکسها را نشان میدهد] ببینید این آقای دکتر قربانی، مشاور بنیاد علوی است. عاشقانه کار میکند. این هم یک نفر سرگروه است که دارد گزارش میدهد هر دفعه ما میرویم ۳-۲ تا سرگروه گزارش میدهند. مدیران و همکاران ما هم عاشقانه کار میکنند.
گروهها ۲۰ نفره هستند؟
۱۰ تا ۱۵ نفر در هر روستایی.
روستاها جمعیتش چقدر است؟
همه جور است از ۲۰ خانوار تا ۱۰۰ خانوار. از این دست کارها خیلی انجام شدهاست . مثلا خواستیم کارخانه رب گوجه فرنگی درست کنیم یک بخش خصوصی گفت من آمادگی دارم و مشغول شد. وام هم دادیم با یارانه او هم فوری ظرف ۴ ماه درست کرد دو سال است که گوجه مردم را جمع میکند. مطالعه کردیم آنجا دام ببریم؛ دیدیم این دامهای گاوهای هلشتاین در درجه حرارت آنجا راندمان خوبی ندارند همکاران ما واقعا در دام متخصص هستند رفتند در دنیا گشتند یک بز شیری پیدا کردند. نژاد مورسیا در اسپانیا، سال اول ۱۰۰۰ راس وارد شد.
از طرف بنیاد پیدا کردند؟
ما بزرگترین دامدار کشور هستیم گله گاومان الان نزدیک ۷۰ هزار راس است و همکارانمان متخصص هستند.
بعد من میگویم دولت کوچک شما میگویید…
بنیاد تولید شیر میکند، دولت است که سیاستگذاری میکند الان متاسفانه از صندوق توسعه ملی وام برای ایجاد واحد دامداری نمیدهند.
الان همان شیرتان را بیرون بکشید کلا همه چیز میخوابد.
این طور نیست، بنیاد نزدیک ۵۰۰ هزار تن شیر در سال تولید میکند ولی تولید کشور خیلی خیلی بیش از این است. متوجه میشوید. ۳ سال گذشته قیمت شیر ثابت نگه داشته شده است آیا بنیاد دولت است؟ بنیاد چون بزرگ بود دوام آورد اگر نه خیلی از خردهها از بین رفتند. ببینید این را بگویم این نژاد بز را که در کشور آوردیم با وزارت جهاد کاملا هماهنگیم، دامپزشکی آمدند آنجا رفتند همه چیز را کنترل کردند بعد اجازه دادند واقعا ۱۰ ماه طول کشید تا بتوانیم بیاوریم. بنیاد میخواهد همه مقررات را رعایت شود. ببینید ما دولت نیستیم ما مقررات دولت را رعایت میکنیم بالاخره اینجا آوردیم. میدانید بزهای محلی در کشور ۳۰۰-۲۰۰ گرم حداکثر ۵۰۰ گرم در شیر روز میدهند این بز کفش ۲ تا ۲.۵ کیلو شیر میدهد ۳ کیلو هم میدهد.
آخرین باری که به آقا گزارش دادید کی بوده است؟
اخیرا گزارش سه ساله را دادم.
اهل بازنشسته شدن هستید یا نه؟
انشاءالله من تا آخر عمر کار میکنم و در کار میمیرم.
یعنی اهل مدیریت هستید و میمانید؟
هر وقت کشور بخواهد هستم و نخواهد نیستم.
شما سالهاست که در بخشهای مختلف اقتصادی و صنعتی و تولیدی در سطوح بالا ی مدیریتی کار کردهاید و فکر میکنم کاملا با فضای کسب و کار در ایران آشنا هستید. در چنین شرایطی به عنوان مدیر یکی از بزرگترین کارتلهای اقتصادی کشور، فکر میکنید دوای درد اقتصاد مریض کشورمان چیست؟
تا اقتصاد «رقابتی» نشود، کشور در این مقوله راه به جایی نخواهد برد و در کنار آن باید حتما «صادراتی» شود. چون در صادرات است که هم قیمت رقابتی میشود و هم کیفیت محصولات بالا میرود. باید بهرهوری را بالا ببریم. بگذارید مثالی برایتان بزنم. ما در کشور دارایی و املاک زیادی داریم که بلااستفاده افتادهاند. ولی وزارتخانهها و نهادها، حاضر نیستند آنها را بفروشند چون میدانند که باید آنها را بفروشند و پولش را در خزانه دولت بریزند و جز حرف و حدیث چیزی نصیب خود آن مجموعه نمیشود. ولی ما در بنیاد برای این معضل راهکاری گذاشتیم. آمدیم و گفتیم هر شرکتی که داراییهای تحت اختیارش را بفروشد، پولش مال خودش است. چون معتقدیم که به این شیوه داراییهای «راکد» به «مولد» تبدیل میشود. الان ما میخواهیم شرکت کشت و صنعت مغان را بخریم. شرکتی که چند سالی است که همینطور افتاده ولی واقعا یک پا طلاست. چون ۲۰ هزار هکتار زمین دارد با آب و انواع کارخانهها و…
خب موانع این رقابتی شدن از نگاه شما به عنوان یک بنگاهدار چیست؟
بگذارید با مثالی جوابتان را بدهم. شرکت گوشتیران متعلق به بنیاد است. این شرکت واقعا محصولات خوب و سالمی تولید میکند ولی حاشیه سودش برای ما فقط ۲ درصد است. با این حال ما آن را به خاطر سلامتش نگه داشتهایم. ولی چرا سودآور نیست؟ به خاطر افرادی که به شکل زیر پلهای و غیر قانونی محصول را به بازار میدهند. چرا؟ چون نظارتی روی آنها نیست. در حالی که در تمام دنیا بحث نظارت خیلی جدی است. در دولت آقای هاشمی، فردی از مسوولان رفته بود بیشتر از بودجهاش خرج کرده بود و در قبالش بیشتر هم درآورده بود. من گفتم باید به وی هم تذکر بدهید. یعنی هم باید به فردی که زیاد خرج کرده تذکر بدهید و هم به این، که درآمد زیادتری داشته. چون این فرد رفته، حق آن یکی را گرفته است. ما باید یاد بگیریم که قانونمدار باشیم. حتی اگر قانون اشتباه است باید آن را اجرا کرد. اگر هم قانون اشکال دارد از راهش آن را اصلاح کنیم. ولی متاسفانه همه ما میگردیم دنبال راهی که قانون را دور بزنیم. این خیلی بد است! این را هم بگویم که «حاکمان» هستند که تعیین میکنند وضعیت کشور به کدام سمت و سو برود. شما کمربند ایمنی ماشین را نگاه کنید. الان همه ما کمربند نمیبندیم؟… چرا. جا انداختن این فرهنگ فقط ۲ سال زمان برد! فقط ۲ سال. دولت «اراده» کرد، نیروی انتظامی هم آمد پای کار و این حادثه تصادف جناب آقای علی دایی هم که کمربند بسته بودند و در تلویزیون و رسانهها هم بیان شد، کمک کرد تا بستن کمربند جا بیفتد. مردم ما به خدا حرف گوش میدهند. فقط باید یادشان بدهیم که چه بکنند. ولی باید قانون رعایت شود.
شنیدهام که دستی در تولید «خاویار» هم دارید…
بله. شاید بد نباشد بدانید که تا همین چند سال قبل، مقدار تولید خاویار کشور ما بین ۲۰ تا ۵۰ تن در سال بود اما حالا میدانید چقدر شده؟! حدود دو تن! یعنی نسل خاویار را برانداختیم! من وقتیکه وارد «جهاد» شدم با معضلی به نام صید دامگستر مواجه شدم. این صید به گونهای است که ماهیهای ازونبرون را صید میکنند و نسل آنها ور میافتد. جهاد و شیلات سفت پای آن ایستادند، کوتاه نیامدیم تا بالاخره جلوی آن گرفته شد. اولش من هم که بلد نبودم… نشستم و بررسی کردم و یاد گرفتم. الان هم طرحهایی برای مزارع تولید ماهی خاویاری ۵ تنی، ۱۰ تنی و ۲۰ تنی تهیه کردهایم تا اگر سرمایهگذاری تمایل داشت، بتواند با آورده ۲۰ درصد، وام ۸ درصد که قبلا گفتم بگیرد و خاویار تولید کند. ما به دنبال آن هستیم که در عرض سه سال، ۱۰۰ واحد تولید خاویار را با وامهایی که میدهیم راهاندازی کنیم. تا الان ۱۴ واحد راهاندازی شده است.
دنبال شریک خارجی هم هستید؟
بله. ما همین چند روز قبل بعد از ۳ سال تلاش و رایزنی با وزارت راه و سازمان بنادر، قراردادی برای آوردن یک شریک آلمانی برای مشارکت در سرمایهگذاری ترمینال ۲ بندر شهید رجایی بستیم. قرار است بزرگترین اپراتور اروپایی در این بخش سرمایهگذاری کند که آلمانی است.
پس باید زیاد سفر خارجی بروید؟
نه. البته اگر لازم باشد میروم ولی کلا زیاد نمیروم. مثلا در طول مدتی که بنیاد هستم فقط یک سفر آلمان، یک سفر چین و دو سفر عمان و کربلا رفتهام. همین.
و این سرمایهگذاری که گفتید، اولین سرمایهگذار خارجی شما بود؟
نه. در مورد شرکت «پاک» هم بوده است. میخواهیم کارخانه پاک را به مجاور یکی از دامداریهایمان در ۲۰ کیلومتری تهران منتقل کنیم. در عین حال با یک شرکت فرانسوی به نام ساونسیا برای تولید پنیر صادراتی از طریق همین شرکت پاک مذاکراتی انجام شده که امیدواریم به زودی عملیاتی شود.
و خودتان هم در سایر کشورها سرمایهگذاری میکنید؟
چرا که نه. مثلا در حال مذاکره برای یک دامداری بزرگ در الجزایر هستیم. چون همانطور که میدانید ما در صنعت دامداری خیلی قوی هستیم.
اگر موافق هستید، بعد از اینهمه مباحث اقتصادی، برویم سراغ فعالیتهای «اجتماعی» بنیاد مستضعفان. یکی از موضوعاتی که بارها بنیاد را با چالش مواجه کرده است، موضوع تخریب و واگذاری باغهای تحت مالکیت بنیاد و تبدیل آنها به برجهایی بلند مرتبه است. این که چرا بنیاد با بیتوجهی نسبت به باغهایش باعث تخریب آنها میشود یا چرا آنها را برای ساخت برجها و مجتمعهای مسکونی و تجاری واگذار میکند؟ اما قبل از ورود به این بحث میخواهم بدانم که اصولا بنیاد در تهران و کل کشور چه تعدادی باغ دارد؟
من واقعا الان نمیدانم چه تعداد باغ در کل کشور داریم. ولی میتوانم بپرسم و به شما بگویم. ولی خیلی وقتها اکثر اینها جوسازی است. مثلا در مورد باغ سیب که آن همه در مورد آن جوسازی شد، از استاندار خواستم بدون حضور من یا سایر مسوولان بنیاد، به همراه تعدادی خبرنگار بروند و از نزدیک آنجا را بررسی کنند. رفتند و آمدند و یک مصاحبه فوقالعاده خوب کردند. گفت: «آقا بهتر از این نمیشد کار کرد! این باغ، باغ نمونه کشور است». اما ما آنجا چه کار کرده بودیم؟ ما آنجا درختان ۴۰ ساله قدیمی را واکاری کردیم و به جای آن درختان سیب جدید کاشتیم و الان با تجهیز آن، این باغ به یکی از مجهزترین و مدرنترین باغهای کشور تبدیل شده است.
اگر واقعا قصدتان احیای باغ بود، چرا با تمام توان به دنبال لغو ثبت ملی آن هستید؟
به این دلیل که بالاخره قانون شرایطی برای ثبت ملی یک محل گذاشته است باید رعایت شود. ولی میراث فرهنگی همچنان اصرار دارد که به درستی این باغ را ثبت ملی کرده است و بنیاد میگوید چنین نیست.
ما حاضریم در حضور یک قاضی بنشینیم و مساله را بررسی کنیم. ما میگوییم منطبق با قانون ثبت آثار ملی نیست. وگرنه ما که مشکلی با ثبت ملی نداریم. مگر آبعلی را ثبت ملی کردند ما چیزی گفتیم؟! همینطور سعدآباد را.
چه فرقی برای شما میکند که این باغ ثبت ملی شده باشد یا نه؟! شما که مدعی هستید، نمیخواهید آن را تخریب کنید و به جایش برج و ساختمان بسازید!
[با حرارت جواب میدهد]: درست است که برای ما فرقی ندارد. ولی «باید» قانون رعایت شود.
در مورد باغ الهیه چطور؟
نه فقط باغ الهیه که باغهای دیگری مثل سعادت آباد و… هم بیشتر ناشی از همان جوسازیهاست. ما اصلا یک شرکت را گذاشتهایم مخصوص پیگیری وضعیت باغها و رسیدگی به آنها. الان خیلی جاها باغهایمان را با تانکر، آب میدهیم. آن وقت مگر امکان دارد که ما بخواهیم حتی یک درخت را هم قطع کنیم! باغ برره هم همینطور بود. خواهش میکنم یکی را بفرستید برود تحقیق کند. ما نیازی نداریم که بخواهیم درختان این باغها را قطع کنیم و جای آن برج و ساختمان بسازیم… ولی به عنوان مثال یک درخت پوسیدهای را باد انداخته اما بعضی رسانهها میزنند که اینها دارند درخت قطع میکنند.
در بسیاری از موارد مثل باغ برره، موضوع ساخت برج در آن هم مطرح است و گویا شما هم تاییدش کردهاید.
خب چه ربطی دارد. این برج قرار است در بخش بدون درخت باغ ساخته شود. ما باغی داریم در شیراز به نام باغ «بش». ۲۵-۲۰ سال پیش که من بنیاد بودم میخواستند این باغ را تفکیک کنند ولی من نگذاشتم. ۱۲۰-۱۰۰ هکتار است. الان کل این باغ زیتون کاری شده و بهترین زیتون ایران را تولید میکند. ۴۰-۳۰ هکتار آن هم قرار است با کمک مشاور به مجموعهای گردشگری برای استفاده شیرازیها تبدیل شود.
سوال من این است که با وجود اینهمه باغی که دارید!
زیاد نیستند.
ولی کم هم نیستند! به هر حال سوال من این است که بنیاد که یکی از قطبهای بزرگ اقتصادی کشور است، چرا و با چه هدفی روی نگهداری از این باغها اصرار دارد؟!
خب چه کارش کنم؟!… باغها را نگه میداریم تا سرسبز بمانند و مردم بتوانند از آن استفاده کنند. من زمانی که در وزارت جهاد بودم با وزیر نیروی آن زمان یعنی آقای مهندس بیطرف نشستیم و توافقی کردیم که آنها به ازای هر درختی که هنگام سدسازی در گیلان قطع میکنند، معادلش درخت جدید بکارند. یعنی اگر درختی یکساله است، درخت یکساله به جای آن بکارند یا اگر ۲۰ ساله است، معادل آن. حالا چرا باید درختان را قطع کنم؟ به چه دلیلی؟ مگر در باغ سیب میخواهیم ساخت وساز کنیم؟ براساس نقشههای گوگل، قسمت شرقی خیابان چهاربانده – در باغ سیب – کرج سالهاست که اصلا درختی نداشته است. ما میخواستیم آنجا را برای مردم کرج بسازیم و تحویلشان دهیم. ضمن اینکه میخواستیم باقی آن را هم به شهرداری بدهیم تا بزرگترین پارک کشور را آنجا بسازد. ولی نخواستند… ! ما هم خودمان باغ را احیا کردیم.
ولی برخلاف ادعای شما، نقشههای گوگل نشان میدهد که طی دهههای گذشته، تعداد درختان باغ الهیه بهشدت کم شده است!
نه. اصلا اینگونه نیست. هنوز هم درخت هست. من خودم رفتهام آنجا را دیدهام…
اما بر خلاف نظر شما، بررسیهای ما نشان میدهد که بنیاد هر سال تعداد زیادی از باغهای خود را میفروشد…
خب مگر اشکالی دارد که به شکل باغ فروخته شود.
مثلا آگهی مربوط به باغی در محدوده آتیساز که خیلی هم سر و صدا کرده بود. چون میگفتند درختانش را قطع کرده و میخواهند در آن برجی بسازند.
من اصلا چنین چیزی نشنیدهام! کجا؟
درمحدوده آتیساز، روبهروی باغ مستوفی، گویا آگهی آن مربوط به خردادماه امسال است.
رو به همراهش میکند و از وی میخواهد تا مسوول باغهای بنیاد را بگیرد تا ببیند ماجرا چیست؟ فردی که آن طرف خط است ابتدا از وجود چنین باغی اظهار بیاطلاعی میکند ولی در نهایت بعد از چند دقیقه تشریح منطقه و آدرس باغ، آن را به یاد میآورد اما تاکید میکند که باغ به فروش نرفته و کسی آن را نخریده و الان هم خود بنیاد در حال نگهداری از آن است. حتی تاکید میکند که با تانکر آنجا را آبیاری میکند!
پس اینکه باغها را هم میفروشید درست است…!
اگر هم باغی را بفروشیم با همان کاربری باغ میفروشیم. ما شرکتی داریم که وظیفهاش تبدیل زمینهای بایر به باغ است. بعد هم آنها را میفروشد. این زمین هم از جمله همینهاست. الان نگهداری این فضای سبز به این شرکت سپرده شده تا از آن حفاظت کند.
اختلافتان در مورد مالکیت کاخ سعدآباد و نیاوران با دولت به کجا کشید؟
در مورد این کاخها هم دو بار به آقای جهانگیری نامه نوشتم. گفتم ما سند کاخ سعدآباد را داریم. ولی با این حال حرفی نداریم که دولت بخواهد از آن بهرهبرداری کند. منتها بیایید با هم تفاهمنامه بنویسیم که بهرهبرداری آن با شماست (یعنی دولت). یعنی کار قانونی باشد وگرنه حتی پول هم نمیخواهیم. ولی به هر حال الان کار به قوه قضاییه کشیده شده و ما هم هر چه قانون بگوید اطاعت میکنیم. ولی کلا نباید زیاد به این اخبار هیجانی توجه کرد. مثلا چند وقت پیش خبری به سرعت در رسانهها و فضای مجازی منتشر شد که میگفتند بنیاد خانه فلان هنرپیشه مشهور قبل از انقلاب را به مزایده گذاشته است. این قدر جو بدی به وجود آمد که دستور توقف مزایده داده شد ولی بعدا معلوم شد که اصلا آن خانه متعلق به فرد یاد شده نبوده است! از این دست موارد زیاد است.
خب شما اینهمه کاخ و خانه تاریخی دارید. برنامهای هم برای بهرهبرداری هدفمند و نگهداری از آنها دارید یا فقط روی مالکیت آن اصرار دارید و دوست دارید آنها را در تملک خود داشته باشید؟!
ما همه آنها را بهرهبرداری و نگهداری میکنیم. هر کدام از خانههایی که میراثی باشد را به بهترین نحو نگهداری میکنیم. تازه اگر هم آن را بفروشیم فرقی نمیکند. چون به هر حال میراث فرهنگی موظف است چه ما مالک آن باشیم و چه حسن آقا…، بر نگهداری از آن نظارت داشته باشد.
شما تعدادی مراکز تفریحی بزرگ و معروف هم دارید. مراکزی مثل پارک ارم، بولینگ عبده، توچال و… به نظر میرسد که تمام این مراکز و تجهیزات آنها بهشدت قدیمی است…
به نظر نمیرسد که قدیمی است، واقعا قدیمی و فرسوده هستند!
خب چه برنامهای برای نوسازی و به روز کردن آنها دارید؟
در مورد «ارم» چندین بخش به آن اضافه شده که اتفاقا با استقبال خوبی هم از سوی هموطنان روبهرو شده است و باعث شده تا تعداد بازدیدکنندههای آن چندین برابر شود. مثل دستگاه سقوط آزادی که دوستداران آن چندین ساعت در صف منتظر میمانند تا بتوانند از آنها استفاده کنند. در مورد بقیه هم برنامههای مفصلی داریم…
به پارک «ارم» اشاره کردید، بالاخره سرنوشت ۳ دختری که از بالای چرخ و فلک بزرگ این پارک سقوط کرده و معلول و مجروح شدند به کجا رسید؟ چون آخرین باری که من چند ماه قبل با یکی از خانوادههای آنها صحبت میکردم، مدعی بودند که بنیاد هنوز دیه آنها را نداده است.
ما همه جوره به آنها کمک کردیم. یکی از آنها قطع نخاع شده بود. همه هزینههای درمانی و بیمارستانی آنها را دادیم، دیه وی را هم پرداخت کردیم.
یعنی پرونده آنها، به خصوص همین خانمی که قطع نخاع شده، بسته شده است؟
از نظر ما بسته شده است. چون هر جور کمکی که لازم بوده را به آنها کردهایم. حتی خودشان هم خیلی سپاسگزار بودند! در عین حال یک برنامه بازسازی کلی را مد نظر داریم که به تدریج آن را انجام میدهیم.
و توچال چطور؟ فکر نمیکنید خط تله کابین آن بیش از حد فرسوده و خطرناک شده باشد؟!
اصلا اینطوری نیست. توچال اولین تله کابین کشور است که موفق شده استاندارد بهرهبرداری را بگیرد. حتی وقتی که ما از استاندارد درخواست کردیم وضعیت خطوط آن را بررسی کند، خود آنها تجهیزات و امکانات لازم برای بررسی و صدور استاندارد را نداشتند! ولی ما دو سال تلاش کردیم تا بالاخره استاندارد را گرفتیم. یعنی از لحاظ استاندارد، این خطوط کاملا ایمن هستند. اما این خطوط هم کهنه و قدیمی شدهاند. برای همین میخواهیم یک خط بزرگتر و مدرنتر کنار این خط درست کنیم. انشاءالله به زودی مناقصه آن هم برگزار میشود.
اگر دراین چند ساله به طور مداوم به توچال رفته باشید تغییرات محسوسی را آنجا میبینید، برای آنجا طرح جامعی داریم که باید به طور مجزا به آن بپردازیم. ولی همین قدر بگویم که برنامههای خوبی برای تبدیل این مجموعه به یکی از بزرگترین مراکز تفریحی کشور و خاورمیانه داریم. توچال ظرفیتهای بینظیری دارد. هتل بیمانند آن، خط طولانی تلهکابین آن، برفی که بیشتر سال میتوانید در آن اسکی کنید، نزدیکی آن به تهران و… کجای دنیا چنین پتانسیلی وجود دارد که مردم کلانشهری مثل تهران بتوانند در کمتر از نیم ساعت بتوانند بروند اسکی کنند و برگردند…؟ خب باید از این پتانسیلها استفاده کرد… ما به دنبال اینها هستیم…
یعنی شرکتهای داخلی بیایند تله کابین بسازند؟
هر کس میتواند بیاید. مناقصه ما بینالمللی است.
شما سالها در راس مدیریت بنیاد مسکن فعالیت میکردید. یعنی نهادی که یکی از مسوولیتهایش، بازسازی ساختمانهای تخریب شده در زلزلههاست. اما مردم بم از عملکرد شما در این شهر و بازسازی خانههای آن، به شدت گلایهمند هستند. آنها مدعیاند که خانههایی که پیمانکاران منتخب شما در بم ساختهاند، یا نیمه کاره رها شدهاند یا درست ساخته نشدهاند و حتی دیوارههای خیلی از آنها ترک خورده است.
اصلا این طوری نیست. من خودم ۴-۳ سال قبل زمان انتخابات رفتم بم. رفتم تعدادی از خیابانهای شهر را پیاده گشتم. باور کنید که شکایتی نبود جز دو، سه مورد که مربوط به بهزیستی بود. ببینید در آنجا دولت یک بودجهای را برای بازسازی خانهها به مردم داد. حالا بعضیها دوست داشتهاند خانههای بزرگتری بسازند. از این بین تعدادی از این افراد نتوانستهاند خانههایشان را تکمیل کنند. حالا تقصیر ما است؟ کسی که میخواسته خانه بزرگتری بسازد، باید بیشتر از بقیه از دولت پول و تسهیلات بگیرد؟! واقعا دلم میخواهد بروید آنجا را از نزدیک ببینید، واقعا خیلی خوب ساخته شده است.
آقای مهندس، چند سال دارید؟
من متولد ۱۳۲۵ هستم.
یعنی ۷۱ ساله. در این سن و سال چند ساعت در شبانه روز کار میکنید؟
خوب شد این سوال را مطرح کردید. من از سالها قبل به همکاران و دوستانمان میگفتم که ما مدیران باید بتوانیم با روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت کار، کشور را اداره کنیم. یک ساعت هم ناهار و نماز و… میشود ۱۳ ساعت. الان هم به همه مدیرانم میگویم: ساعت ۹-۸ شب بروید خانههایتان. الان بعضی وقتها که مدیرانم آخر شب جلسه میگذارند به آنها میگویم چرا این وقت شب جلسه میگذارید؟… چون واقعا آدم آخر شب، دیگر هیچ رمق و توانی ندارد که بخواهد تصمیمات مهمی هم بگیرد! خب یک وقتی مثل اوایل انقلاب و جنگ و… لازم بود که چند برابر کار کرد. ولی الان بعد از۴۰ سال لازم نیست به همان شیوه تا پاسی از شب کار کنیم. من همیشه خودم ساعت ۶ تا ۶.۵ صبح از خانه بیرون میزنم، نیم ساعتی هم داخل بنیاد قدم میزنم و پیادهروی میکنم، بعد میروم سر کار… اکثرشبها هم، ۸-۷.۵ شب میروم خانه. اگر غیر از این باشد، عیب از برنامهریزی مدیران است. من معتقدم باید به مدیران میانی اختیار داد و ما روی آنها فقط نظارت داشته باشیم. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم اگر در زندگی داخلیمان آرامش داشته باشیم، بهتر میتوانیم کار کنیم. طبعا باید قسمتی از وقتمان را صرف خانواده کنیم. نباید شب ساعت ۱۲-۱۱ برویم خانه که همه خوابیده باشند.
فکر میکنید اگر خودتان رییسجمهور بشوید، بتوانید با همین ۱۲-۱۰ ساعت کار، کشور را اداره کنید؟!
بله. فوقش ۳-۲ شب شاید تا ۱۰-۹ جلسه بگذارم یا کار کنم. حتما باید بشود در این مدت کشور را اداره کرد. ما باید بتوانیم وقتمان را به خوبی تنظیم کنیم. فرق ما با کشورهای دیگر این است که در کشورهای پیشرفته، قبل از این که طرحی به هیات دولت آورده شود، روی آن کار کارشناسی میشود و آن طرح در چند مدل و چند سبک به دولت فرستاده میشود تا در جلسه هیات دولت مطرح شود و آنها بتوانند طرحی را که بیشتر با سیاستهای آنها تطابق دارد را انتخاب میکنند. اما در ایران، تمام وقت جلسه هیات دولت به بحثهای کارشناسی میگذرد. شما نگاه کنید… در جلسات ما چقدر حرفهای بیخودی زده میشود. من در جلسات میگویم حرفهایتان را در ۳ دقیقه بزنید. یعنی هیچ کس نباید بیشتر از ۳ دقیقه حرف بزند. یکی از اشکالات کشور ما این است که مدیرکل فلان طرح را میخواند و بعد، یک نامه خطاب به معاون وزیر میزند روی آن و مینویسد: جناب معاون به پیوست، گزارش فلان چیز تقدیم میشود. آقای معاون هم یک نامه روی آن خطاب به وزیر میزند و مینویسد: آقای وزیر به پیوست فلان طرح تقدیم میشود! من الان ۲ سال است که به حضرت آقا در مورد وضعیت بنیاد گزارش میدهم. گزارش ما تقریبا ۴۰ صفحه میشود. ولی من یک گزارش ۴ صفحهای از چکیده این ۴۰ صفحه تهیه میکنم و به ایشان میدهم. «آقا» سال گذشته فرمودند، فلانی من این گزارش ۴ صفحهای را «کامل» خواندم. اگر این گزارش ۴۰ صفحه بود، ایشان میتوانستند آن را با دقت بخوانند؟! مگر آدم باید از رهبر انقلاب انتظار داشته باشد بنشیند و ۴۰ صفحه گزارش من را بخواند؟ ما وقتمان این گونه تلف میشود. همه فکر میکنند اگر کم حرف بزنند، این نقطه ضعفشان است.
«آقا» از عملکرد بنیاد راضی هستند؟
نمیدانم… از خودشان بپرسید!
به هر حال بعد از گزارش شما اظهارنظر میکنند یا رفتار و گفتارشان نشان میدهد که چقدر از عملکرد شما راضی هستند…
می خندد و پاسخ میدهد: اجازه دهید از این مبحث عبور کنیم…!
پس با این حساب که شما توصیف کردید، باید منتظر حضور شما در انتخابات دور بعد ریاستجمهوری باشیم. درست است؟
به هیچوجه. بنیاد را به هیچ چیز و هیچ کجا نمیفروشم.
یکی دیگر از انتقادهایی که اخیرا به شما شده است، هزینه یکصد میلیاردی بوده که برای بازسازی و چیزی حدود ۳ میلیارد هزینه برای نماسازی ساختمان بنیاد کردهاید. واقعا اینهمه هزینه برای نماسازی چه توجیهی دارد؟
این حرف، حرف درستی است. ولی نصف حقیقت است. شاید شنیده باشید که قبل از انقلاب به مجموعه فضای بنیاد کنونی، خانه داریوش گفته میشده است. این مجموعه ۳ ساختمان بزرگ داشته و قرار بوده یک سازه دیگر هم به آن اضافه شود. قرار بوده هر سه سازه ۳۰ طبقه باشد اما الان به ترتیب ۱۵، ۹ و یک طبقه روی لابی هستند. باز اگر به خاطر داشته باشید، این ساختمانها ابتدا دست نیروی انتظامی بود. آن دورهای که من برای اولین بار به بنیاد رفتم، در ساختمان ۱۵ طبقهای کار میکردم. ساختمانی که نه آسانسوری داشت و نه تجهیزات آن کافی بود. ۲ تا از این ساختمانها هم همچنان در دست نیروی انتظامی باقی ماند. یکی از این ساختمانها نیز همین طور بلااستفاده افتاده بود و واقعا داشت مخروبه میشد. زیر تمام آنها نیز حدود ۳ هزار پارکینگ وجود دارد. بعد از گذشت یک سال از ورودم تصمیم گرفتیم ساختار بنیاد را سبکسازی کنیم و در عین حال ساختمان نیمه کاره را بازسازی کنیم و در آن مستقر شویم. با یک هزینه بسیار خوبی همه این ساختمانها را بازسازی و ایمنسازی کردیم و الان در آنها مستقر هستیم. خب طبیعی است که باید نمای آنها را هم درست میکردیم که کردیم. در مقابل ما تمام هلدینگها و سازمان املاک را به این ساختمانهای تازه بازسازی شده منتقل کردیم. حالا ببینید چقدر وقت و انرژی برای برگزاری جلسات و انجام امور بین هلدینگها و بنیاد صرفهجویی میشود. ضمن اینکه همه آنها ساختمانهایشان را فروختند یا درحال فروش آنها هستند. ما به این شیوه فقط ۴۵۰ میلیارد تومان ساختمان فروختیم و صرفهجویی کردیم. در عین حال با بازسازی و تکمیل سازه قدیمی و احیای آن، چیزی حدود ۴۰۰ میلیارد تومان به داراییهای بنیاد اضافه کردیم. در عوض ۱۰۵ میلیارد تومان هزینه کردهایم. یعنی چیزی حدود ۷۵۰ میلیارد تومان سود کردیم. حالا این چیزبدی است که اینهمه ما را به خاطر آن میزنند؟!
چند وقتی است که شایع شده قرار است بنیاد مستضعفان با ستاد اجرایی فرمان امام(ره) یکی شود و دکتر قالیباف – شهردار سابق تهران – ریاست آن را برعهده گیرد. این خبر درست است؟
من نه چنین چیزی شنیدهام و نه چیزی دال بر صحت این مطلب دیده و خواندهام.