افق نیوز/نیمه دوم بازی استقلال و ذوبآهن یک ستاره بیچون و چرا داشت؛ مهدی رحمتی! اگرچه تیم تهرانی این بازی را یک بر صفر باخت، اما اگر هنوز در لیگ قهرمانان باقی مانده و برای صعود شانس دارد، این مساله را مدیون کاپیتان اول تیمش است. مهدی رحمتی در نیمه دوم بازی حداقل دو واکنش عالی داشت؛ یکی روی ضربه سر حسینی و دیگری روی شوت از راه دور کیروش. او در وقت اول هم شوت قاسم حدادیفر را به زیبایی مهار کرد. اگر غیر از پنالتی فقط یکی از این توپها هم وارد دروازه استقلال میشد، این تیم برای بازگشت به لیگ قهرمانان ماموریتی نزدیک به غیرممکن پیدا میکرد. رحمتی اما نشان داد بیجهت نبوده که شفر همچنان در مسابقات مهم به او اعتماد میکند و آقای کاپیتان را جلوتر از گلر جوان و رکوردشکن تیمش به زمین میفرستد. در یک سالونیم گذشته مقاطع زیادی پیش آمد که خیلیها یقین کردند کار رحمتی در استقلال تمام شده و او رفتنی است، اما ستاره قفس توری آبیها با نمایشهای فوقالعاده این اواخرش نشان میدهد فرسنگها با بازنشستگی فاصله دارد. او توانسته در بزرگترین مسابقات این فصل از جمله دیدار با الهلال و نیز داربی تهران دروازه تیمش را بسته نگه دارد. این کلینشیتها البته فقط جنبه آماری نداشته، بلکه عملکرد درخشان رحمتی روی رقم خوردن خیلی از آنها موثر بوده است. او حالا آنقدر خوب است که در روزگار افول و تزلزل بقیه گلرهای تیم ملی، داریم فکر میکنیم چقدر خیالمان جمع میشد اگر رحمتی هنوز عضو تیم ملی بود. آخ که اصل داستان همینجاست.
حیف از این تحول دیرهنگام
مکنونات قلبی آدمها بر هیچکس روشن نیست و نمیتوان در مورد آنها دست به «نیتخوانی» زد. با این وجود آنچه در ظواهر رفتارهای اخیر رحمتی میبینیم، احترام به اصول حرفهای است. او گلری را که یک دهه از خودش کوچکتر بود رسما به رقابت پذیرفت و وارد مسابقه با او شد. رحمتی از نیمکتنشینی نهراسید، جاخالی نداد و جایگاهش را از حسینی پس گرفت. شاید برای یکی با سن و سال و تجربه او سخت بود که پس از سقوط از قله دوباره خودش را بالا بکشد، رحمتی اما چنین کرد؛ بیاعتراض، بیجرزنی و بیادا و اطوار. با این همه، حسرت تاریخی همه ما این است که شاید اگر رحمتی شش سال پیش در چنین سطحی از درایت حرفهای قرار داشت، الان سرنوشت خودش و تیم ملی مملکت عوض شده بود. کافی است به همان روز یکم بهمنماه سرد سال۹۱ برگردیم که رحمتی فکر کرد نازش خریدار دارد و از تیم ملی خداحافظی کرد. شاید اگر آن روز آقای دروازهبان فقط نیمساعت بیشتر روی جوانب کارش تامل میکرد، همچنان در تیم ملی باقی میماند، به جامجهانی برزیل میرفت، در جام ملتهای ۲۰۱۵آسیا حاضر میشد و حالا به جامجهانی روسیه میرسید. شاید اگر رحمتی بود، ما یکی از آن سه گل را از عراق نمیخوردیم و یا حداقل در ضربات پنالتی مغلوب این تیم نمیشدیم. راستی که آن تیم عجب بختی داشت برای فتح آسیا پس از ۳۷سال… رحمتی اما خیلی دیر «حرفهای» شد، شش سال دیرتر از آنچه باید میشد. نفرین بر فقدان آموزش که هر چه کرد او کرد!
میتوانست رکورددار شود
خود رحمتی اما از همه بیشتر باید بابت از دست دادن پیراهن تیم ملی در این سالها متاسف باشد. او یکم بهمن۹۱ در حالی از تیم ملی کناره گرفت که ۷۷بازی ملی داشت. از آن تاریخ به بعد تیم ملی ایران ۵۷ بازی رسمی انجام داده که افزوده شدن این آمار به کارنامه رحمتی، تعداد بازیهای ملی او را به عدد ۱۳۴ میرساند. به این ترتیب رحمتی در فاصله ۱۸بازی تا رکورد ۱۵۱بازی ملی جواد نکونام قرار میگرفت؛ حدنصابی که عبور از آن حداکثر تا پایان جام ملتهای آسیا در سال۲۰۱۹ برای رحمتی مقدور میشد. او با فرم بدنی فعلیاش به راحتی میتوانست تا آن زمان گلر تیم ملی باشد و رکورد بازی ملی در تاریخ فوتبال ایران را بزند، اما صد حیف…!
روزنامه گل