امیر حسین قاضی زاده؛ شاید نام این نماینده اصولگرایی مجلس هشتم کمتر در میان رسانه ها و مردم شناخته شده باشد ولی به جرات می توان گفت وی از خوش نام ترین نمایندگان این دوره مجلس است. نماینده مشهد حرف های زیادی برای گفتن داشت و دارد که البته گاهی در میان مصاحبه و در انتهای هر قسمت، با تبسم می گفت : “این قسمت را نزن.” و شاید آن حرف های حذف شده قاضی زاده از مصاحبه از جنس همان حرف هایی بود که … بماند.
نماینده مشهد در مجلس شورای اسلامی بارها در میانه گفت و گو در مواجهه با سوالات صریح ما پاسخ های صریح داد و البته در برخی مواقع نیز اشاره می کرد که ” این قسمت را تلطیف کنید” و یا ” تضعیف فلانی کار صحیحی نیست.”
برایم بسیار جالب بود که قاضی زاده یادش نرفت در ابتدای مصاحبه از همشهری خوبشان، امام رضا (ع) یادی نکند. پس از ” السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا” وی گفت و گوی یک ساعت و نیمه ما آغاز شد.
در ادامه متن این گفت و گو را مشاهده می کنید:
رهبر انقلاب این دوره را دوره جهاد اکبر انقلاب معرفی کردند
*برای ورود به بحث بفرمایید دورنما و ذهنیتی که از ابتدا نسبت به تشکیل مجلس هشتم به عنوان مجلس اصولگرا داشتید چه بود؟ و امروز که دراواخر این مجلس هستید به چه ذهنیتی رسیدید؟
طبیعتا دیدگاه من نسبت به اوایل تغییراتی کرده است و این تغییر نگاه من نسبت به مجلس ماحصل دو مسئله است یکی اینکه بنده قبل ازاین به مجلس نیامده بودم لذا نگاه از بیرون به مجلس با نگاه از درون به مجلس متفاوت است
کارکردهایی که من برای یک نماینده مجلس متصور بودم نسبت به آن چیزی که در عمل وجود دارد خیلی متفاوت است. البته نه اینکه انتزاعی فکر کنم، بلکه نگاه من مبتنی بر قانون اساسی بود. اما آنچه که اتفاق می افتد متفاوت است و زمانی که قوا در کنار هم قرار میگیرند با توجه به اقتضائات کشور، فرهنگ عمومی و ریل گذاری که قبلیها کردهاند، وضعیت متفاوتی ایجاد میشود.
اما بخشی از نگاه من درباره جریان اصولگرایی با تصوری که از جریان اصولگرایی داشتم متفاوت بود.
بالاخره اتفاقاتی در این دوره مجلس هشتم رخ داد که بی سابقه بود. رهبر معظم انقلاب تعابیر خاصی درباره دورههای مختلف از انقلاب به کار بردهاند و نام این دوره را جهاد اکبر انقلاب اسلامی قرار دادند. اتفاقاتی در این دوره رخ داد که عیار واقعی ایمان ها و میزان پایبندی به شعارها را روشن کرد.
ساکتین و مردودین فتنه جزء کفار به انقلاب محسوب می شوند
در طول انقلاب اسلامی فرقانهایی رخ داده است که مدعیان را از مؤمنان جدا و غربال کرده است. عرصه دفاع مقدس از جمله آن فرقان ها بود. چون این جنگ در مرزهای کشور بود بنابراین افراد مختار بودند که به جنگ بروند یا نروند. بنابراین آنها که با اختیار و میل به این جنگ می رفتند معلوم بود که از روی ایمان و اعتقاد به آن پا گذاشتهاند.
فرقان دیگر و بزرگی که در طول انقلاب اسلامی رخ داد فتنه بزرگ ۸۸ بود. این فتنه دارای آنچنان پیچیدگی و آزمونی بود که توانست عیار ادعاهای بسیاری را به وسیله آن مشخص کرد.
اصولگرایی در دوره مجلس هشتم حسابی تکانده شد. عدهای در این آزمون موفق بودند و عده ای مردود شدند و این در تاریخ ثبت شد. این به مانند آن فراخوان حضرت علی (ع) بود که بعد از صقیفه انجام دادند و تنها ۷ نفر در صحنه حاضر شدند، که ایشان فرمودند: « بعد از اسلام همه کافر شدند الی ۷ نفر» در فتنه و بعد از آن کسانیکه جزو ساکتین بودند جزو کفار محسوب میشوند. لذا این کفر در فتنه ۸۸ نسبت به نعمت انقلاب اسلامی و ولایت فقیه بود و ما این کفر را در این فتنه در برخی خواص و مدعیان دیدیم. ولی مردم به همراه بخشی از خواص در صحنه ماندند.
بسیاری از خواص هم که حرف زدند، دیر حرف زدند و دیر موضع گرفتند. لذا آنها به وظیفه خود عمل نکردند. با تمام این اتفاقات مجلس هشتم نیز دارای نقشی بود و در برخی مقاطع نتوانست خوب عمل کرد. ما در تصور خود از اصولگرایی فهمیدیم که بر اساس تقوای جمعی و تقوای فردی است که باید به افراد و جریانها و نهادها امتیاز داد نه ادعاها.
مجلس هشتم، مجلس اقلیت ها بود
* باتوجه به اینکه مجلس هشتم بعداز یک مجلس اصولگرا بر سر کار آمد و انتظارات زیادی از آن می رفت چه برآورد و نمرهای به آن می دهید؟
من دیگر به اصولگرایی به این شکل قائل نیستم. تعریف بنده تغییر کرده است. دیگرنمیتوانیم بگوییم اصولگرایان. یک اتفاقی افتاده و یک فاصلههایی به وضوح مشاهده میشود و در واقع تفاوت گفتمان دیده میشود. تا این را نپذیریم نمیتوانیم درباره روش همکاری با هم صحبت کنیم. یکی از دلایلی که وحدت شکل نمیگیرد این است که میخواهیم همه را تحت یک نام جمع کنیم. امروز نام ها، گفتمان ها و حرفها متفاوت است. اول باید این تفاوتها را به رسمیت شناخت و بعد بگوییم “ما این تفاوت نگاه را قبول داریم و حال میخواهیم با هم کار کنیم چرا که میخواهیم کشور را اداره کنیم” این دو چیز است.
وقتی اصرار کنیم که همه اینها به یک شکل اصولگرا هستند و همه یک جور هستند در نتیجه افکار عمومی هم این را نمی پذیرد. امروز می بینیم کسانی اسم اصولگرایی دارند در عمل و منش به اصلاح طلبان نزدیکند. بنابراین کسی نمیتواند بگوید اینها یکی هستند. امروز اینگونه نیست که بگوییم ۲۰۰ نماینده اصولگرا در مجلس هست. به عقیده من مجلس هشتم ترکیبی از اقلیت ها بود، در واقع مجلس هشتم اکثریتی نداشت. چند اقلیت بودند که رفتارهای متناسب با خود نشان ارائه کردند. البته عده ای هم بودند که در این وسط مانده بودند که با کدام باشند. گاهی با این و گاهی با آن بودند.
به دلیل تنگ نظری در مجلس ششم شکست خوردیم/ باید جبهه های جدید را بپذیریم
* با این مطالبی که حضرتعالی بیان کردید، نگرانیهایی برای مجلس آینده پیش میآید، آیا به نظر شما با این ساختار و روند در بحث وحدت اصولگرایان؛ مجلس نهم به چه سرانجامی خواهد رسید؟ آیا به نظر شما مجلس نهم اصولگرا خواهد بود یا خیر؟ با توجه به این اوضاع تحرکات فتنهگران، و جریان انحرافی را چگونه ارزیابی میکنید؟
من دو پاسخ به این سؤال شما دارم. نکته اول اینکه در طول دوره انقلاب به جز مجلس سوم و ششم، مجلس اول، دوم، چهارم، پنجم، هفتم و هشتم در دست طیف اصولگرا بود که البته با نام های مختلف بوده است. شکستهایی که دو مجلس سوم و ششم خوردهایم به ما نشان داد که ما دچار تنگ نظریهایی شده بودیم. ثانیا ًبه دلیل حضور در قدرت ادبیات و گفتمان مردم را به کنار گذاشته بودیم. بنابراین در بازبینی حرکت خود، معایب را اصلاح و دایره را گستردهتر و شعارها را یکی کردیم.
مثلاً در قبل مجلس هفتم تک به تک شخصیتهای متدین را پیدا کردیم و یک انبساط تشکیلاتی ایجاد و در دایره اصولگرایی گسترشی ایجادشد. اگر ما پذیرفتیم که گفتمان هایی در جامعه وجود دارد که حقند ولی ممکن است در دایره ما نباشند، میتوانیم مجلس آینده را در چارچوب کلی اصولگرایان بدانیم. اما اگر اینرا نپذیریم، طبیعتاً با اتفاقاتی مانند مجلس سوم و ششم روبهرو خواهیم شد. به همین دلیل معتقدم باید این جبهه جدید را بپذیریم و تفاوتهای آنها را محترم بدانیم، بعد روشهای همکاری را بررسی کنیم. امروز جریانهای متفاوتی وجود دارد که مشترکات واحدی دارند لذا میتوان به اتحاد امیدوار بود.
پس از فتنه و خانه نشینی احمدی نژاد عیار اصولگرایی سنجیده شد
* نظر شما راجع به جبهه پایداری چیست؟ این جبهه معتقد است که ظرفیتهایی دارد که میتوانند تأثیرگذار باشد، تأثیر این جریانات را بر روند اتحاد اصولگرایی چه میدانید؟
من فکر میکنم پاسخ این سؤال شما را در مطالب قبلی دادم، بالاخره تفاوتهایی میان جریانهای اصولگرا وجود دارد. این تفاوتها در دوره قبل هم بود.
این مجموعهها در ائتلافهای قبلی هم بودند و امروز شرایط فرق کرده است. نکته اینجاست که در انتخابات گذشته این فاصلههای امروز به دلیل فتنه ۸۸ و ماجرای آقای رئیس جمهور به وجود نیامده بود. اختلاف گفتمانی درونی وجود داشت ولی هنوز آشکار نشده بود. یعنی شلاقی نخورده بود که علنی شود. وقتی فتنه ۸۸ به وجود آمد و عیارها سنجیده شد، این فاصلهها علناً دیده شد. امروز دیگر نمیشود ازآنها چشمپوشی کرد.
امروز اگر بپذیریم که گروه هایی هستند و نام های مختلف دارند و رقابت اصولگرایی فعالیت میکنند و شرایط آنها را بفهمیم، میتوان با طراحی یک ادبیات مشترک در میان آنها، نزدیکی و اتحاد را ایجاد کرد.
فتنه در میان افراد به ظاهر انقلابی رخ داد
* آقای قاضیزاده، چرا ماجرایی مانند فتنه۸۸ اینقدر مهم و بزرگ هست که باعث میشود این تفاوت هایی که اشاره کردید، عیان شود؟ عظمت و عمق این واقعه چیست که هنوز رهبر انقلاب بعد از بیش از ۲.۵ سال درباره فتنه سخنرانی میکنند؟
در پاسخ به این سؤال باید به واقعه صدراسلام اشاره کنم. ما در آن زمان هم حکومت رسولالله را میبینیم و هم حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) را. دوره حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) در اصل دوره عمل به باطن دین بود.
این ادبیات را حضرت آقا از زمانی شروع کرد که بحث دولت اسلامی را مطرح کردند، ما امروز دردوره دولت اسلامی هستیم. وقتی در این دوره قرار داریم، یعنی اینکه گفتمان باید از سطح شعار به سمت عمل مبتنی بر این شعار برود. بنابراین سیاستها، برنامهها، مجریان، قانونگذاران اخلافش باید از این جنس باشد. رهبر معظم انقلاب تذکر میدهند که دیگر نباید به حرف بسنده کرد. جنس تذکراتی که مقام معظم رهبری در دوره هشتم مجلس به ما نمایندگان دادند بیشتر از همین جنس است.
داستان فتنه علاوه بر اینکه ماهیت گفتمانی دارد نشان میدهد که در عمل چه کسانی چه کردند. چون که باید دید جریان فتنه در میان چه کسانی رخ داد. این جریان در میان نیروهای به ظاهر انقلابی رخ داد.
برخی گمان میکنند در جریان فتنه دعوا برسر قدرت بود، در حالیکه حضرت آقا خواستند بفهمانند که دعوا بر سر قدرت نبوده است. همانطورکه دعوای علی (ع) و معاویه لعنتالله علیه بر سر قدرت نبود. بلکه تقابل حق در مقابل باطل بود. کسی که در عمل حاضر نیست از گفتمان انقلاب اسلامی تابعیت کند غافل است.همانطور که نباید کسی فکر کند که دعوای علی (ع) با معاویه و حسین (ع) با یزید لعنتالله بر سر قدرت است.
دعوت بر سر اهل اسلام و انقلاب اسلامی است، منتهی کسانی این تقابل را ایجاد کردهاند که خود اهل انقلاب هستند و یا بهتر بگوییم، بودند!
ملاک اینجا آن است که باید دید که نتیجه عملکرد آنها به نفع انقلاب است یا به نفع دشمنان؟ اگر نتیجه به نفع دشمنان بود، آنها خود ضد انقلاب هستند. مگر چقدر باید به عدهای هشدار بدهند و صحبت کنند که هوشیار شود و در زمین دشمن بازی نکنید؟ چقدر باید فرصت داد که آنها بفهمند؟
مهم ترین تهدید برای انقلاب هواپرستی است/ هر ضربه که می خوریم از درون کشور زده می شود
* با توجه به اتفاقات اخیر و بروز جریان هایی مانند فتنه و انحرافی و چند پارچه شدن جریان اصولگرایی شما مهمترین تهدید و آسیب از نظر داخلی و خارجی در این دوره از انقلاب چه میدانید؟
ریشه تمام معضلات و آفتها هواپرستی است.این هواپرستی ممکن است فرد را در مقابل امامش قرار دهد و فرد فهم خود را از امامش بیشتر تصورکند. این هواپرستی دقیقاً در مقابل جهاد اکبر قراردارد که انسان را به بندگی شیطان میرساند و آن چیزی که زمینهساز نفوذ دشمن است «تفرقه» است. ریشه تفرقه نیز همین هوا و هوس و هواپرستی است.
در نقطه مقابل تفرقه، وحدت قرار دارد. اما معنی وحدت، سکوت در مقابل اضمحلال انقلاب نیست. سکوتی خوب است که در جهت اتحاد باشد. اتحاد به خودی خود اصالت ندارد بلکه اگر در جهت حفظ انقلاب باشد قابل پذیرش است، ولی اگر به اسم وحدت بخواهیم در مقابل کجرویها و اشتباهات سکوت کنیم درست نیست، بلکه باید فریاد کشید.
امروز به نظر خطر چندانی از بیرون ما را تهدید نمیکند، هر خطری که ما را تهدید میکند از درون است. از نفسهای بیمار و هواپرستی ماست. البته تهدید خارجی همیشه بوده و هست. یک زمانی شیطان خارجی ایادی خود را به میدان میفرستاد و امروز خود آمریکا با ایادی اروپاییش به میدان آمده است. از طرف دیگر نیزقدرت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران بسیار بیشتر شده است. به عقیده من آنها جای نگرانی ندارد، اگر روزی قرارباشد ضربهای بخوریم قطعا آن ضربه از درون است.
اصلاحات مرد / فتنه دوران جان دادن اصلاح طلبان بود
* در جریان حوادث بعد از انتخابات، جریان فتنه از دل جریان اصلاحات بیرون آمد و آتش فتنه ۸۸ را روشن کردند. آیا راه بازگشتی برای این طیف باید قائل بود؟ از طرفی میبینیم که درون اصلاحات صداهایی بلند میشود که برای نظام شرطگذاری میکند! ارزیابی شما از این مواضع چیست؟
سختترین دوره لحظه زندگی انسان جان دادن اوست. فتتنه دوره جان دادن جریان اصلاحطلبی در ایران بود. به عقیده من اصلاحطلبی در فتنه ۸۸ مرد! اینها با تمام وجود در جریان فتنه ۸۸ دستوپا زدند و تمام عقبه و توان داخلی و خارجی خود را به صحنه آوردند.
اینها سعی کردند که از مرگ خود جلوگیری کنند اما این جریان مرد. به این دلیل که این جریان حاضر نشد که در آزمون بزرگ فتنه ۸۸ صف خود را از دشمنان خارجی و داخلی این ملک و ملت جدا کنند. این که میگویم جریان اصلاحطلبی مرد منظورم ماهیت جریان اصلاحات است. حال ممکن است یکی دو نفر آدم چند صباحی فعالیت کنند، حتی نماینده بشوند ولی در نهایت این جریان به دست خود مردم از صحنه سیاسی کشورحذف خواهد شد.
جنس حرف های این جریان از جنس حرف های رضاربع پهلوی در آنسوی آبهای ایران است. حال مشاهده کنید هر چقدر حرف های ان مردک اثرگذار است حرفهای این جریان مرده نیز به همان اندازه اثر دارد.
باعث و بانی این وضعیت نیزخود این به اصطلاح اصلاحطلبان شدند. بنابراین معتقدم جریانی به نام اصلاحطلبی نداریم، حتی اگر در مجلس آینده چند نفری از اصلاحطلبان رأی بیاورند و تعدادشان از اصلاحطلبان مجلس فعلی بیشتر شود، باز هم معتقدم این جریان مرد.
برخی که آتش تهیه فتنه را تهیه می کردند امروز به فکر مرزبندی افتاده اند
* این عدم مرزبندی برخی از چهرههای اصلاحطلب را در این اواخر چگونه میبینید؟
اگر امروز و در آستانه انتخابات مجلس نهم، اینها را نگویند پس چه بگویند؟ امروز کار به جایی رسیده است که حتی ساکنین فتنه و مردودین و مرددین هم با فتنه مرزبندی میکنند اینها در زمانی که باید حرف میزدند سکوت کردند و آتش تهیه و خوارک فتنه را مهیا کردند.
*اخیراً هم خبرهایی داشتیم مبنی براینکه گروههای معاند فتنه گرو متصل به جریان اصلاحات در برخی نقاط کشورهای همسایه با عوامل جاسوسی آمریکا دیدارها برداشتند.
لذا اینها قطعاً دو مطلب را پیگیری میکنند و دواستراتژی را در دستور کار دارند، یک ناکارآمد کردن انتخابات و دوم به تشنج کشیدن انتخابات.اینها میخواهند کارآمدی انتخابات را تبدیل به ضد خودش کنند و این همان کاری بود که در فتنه ۸۸ کردند. انتخاباتی پرشکوه با مشارکت ۸۵ درصدی را که نماد اقتدار و بالندگی نظام بود را تبدیل به چالش و ضد آن کردند. اینها قصد دارند همه فرصتهای انقلاب اسلامی را تبدیل به تهدید کنند و از روشهای مختلف با تقسیم مأموریت اقدام میکنند.
اما معتقدم جریان اصلاحطلبان در جریانسازی اجتماعی مرده است. اتفاقی که امروز دارد رخ میدهد این است که خرده جریان های داخل کشور به نام اصولگرایی در حال یارگیری از میان اصلاح طلبان، برای انتخابات هستند. این جریان به نوعی حتی ممکن است به نام اصلاحطلبی به صحنه نیاید بلکه در قالب نام های و آرمهای دیگر به وارد انتخابات شوند.
در انتخابات مجلس نهم نیز ماننده فتنه ۸۸ عده ای از خواص ریزش می کنند
*نظرتان راجع به تحرکات کارگزاران و اتصال آنها به جریان اصلاحطلبی در انتخابات چیست؟
ببینید امروز ما برخیها را میبینیم که چندین دوره در مجلس حضور دارند، اینها توانستهاند با گروههای مختلف سیاسی همراه شده و کار کنند همینطور میبینیم افرادی در دولتهای مختلف از اول تا به امروز حضوردارند و حتی ممکن است در دولت بعد هم باشند، اینها یک عده آدم یقه سفید و تکنوکراتهستند.
اینها توانستند در برهههای مختلف روابطی را با جریان حاکم بر قدرت برقرار کنند و امروز زمان اتصال آنها به مجلس نهم است. اینها همان کارگزاران هستند.
هرچند ممکن عدهای این طیف در مقاطعی حذف شوند ولی با یک چرخش و پوستاندازی دوباره بعد از مدتی دوباره در صحنه باز میگردند.اصلاً اعتراض ما به همین ماجراست. اینکه میگوییم باید به گفتمان توجه شود نه به افراد،برای همین است. اینجا همانجاست که میگوییم دوره جهاداکبر انقلاب اسلامی است.
* آیا به نظر شما اصولگرایان این دوره جهاداکبر را به سلامت میگذرانند؟
اینجا دیگر آدمها مطرح هستند نه جریانها،نمیتوانیم بگوییم جریان رد خواهد شد. آدم هایی میتوانند و آدم هایی نمیتوانند به سلامت عبور کنند.
*یعنی باید هاشمی را در طیف اصلاح طلبان تعریف کنیم؟
همانطور که تعدادی از شیعیان به لشکر امام حسین (ع) رفتند و عدهای دیگر از شیعیان به لشکر یزید رفتند. لذا به عقیده من در انتخابات بعد، بزرگانی از خواص مجدداً همچون فتنه ۸۸ ریزش خواهند کرد. همین کافی است!
برخی می خواهند امثال هاشمی رفسنجانی را برگردانند
* وقتی رهبر انقلاب هشدار میدهد که مراقب باشید انتخابات را به چالش امنیتی تبدیل نکنند، به نظر کسانی که قبلاً فتنه به پا کردند دیگر نمیتوانند آن تحرک را داشته باشند و کسانی ممکن است فتنه جدیدی به پا کنند،تحلیل شما چیست؟
فتنه جدید را قدرتطلبان به پا خواهند کرد.اصل فتنه از قدرتطلبی است تا این حسن قدرتطلبی در درون افراد باشد و به هر قیمتی حاضر باشد آن را به دست آوردند، فتنهها شکل میگیرد و هرچه این جریان به دایره نظام نزدیکتر باشد ریزش عمیقتری در پی خواهد داشت.
به نظر من شاید موضوع دیگر خود هاشمی نباشد،زیرا همه او را شناختهاند، موضوع کسانی هستند که میخواهند امثال هاشمی را برگردانند و یا جایگاه او را همچنان حفظ کنند.
امروز موضوع دیگر مساله اصلاحطلب و اصولگرا بودن هاشمی نیست و جریانهای جدیدی در حال شکلگیری است. بعد از فتنه ۸۸ آرایشهای جدیدی شکل گرفته است ولی هنوز گفتمانهای خود را شفاف نکردهاند.
اینها همه میخواهند به قدرت دست پیدا کنندو هنوز در این فاز هستند. روند حرکت همیشه اینگونه بود که یک طیف برای کسب قدرت مجبور بودکه گفتمانسازی کند و ایدئولوژی ایجاد میکرد. اول انحراف در کسب قدرت ایجاد شد و بعد انحراف اخلاقی و بعد انحراف ایدئولوژیک ایجاد شد و برای اینکه بتواند خود را در قدرت حفظ کند ناچار بود یک نظریه درست کند. جریانهای انحرافی از اینها مشکل میگیرد.
من معتقد نیستم که یک جریان انحرافی وجود دارد بلکه جریان انحرافی مختلفی را میبینیم که در راه هستند، زیرا منشأ همه آنها رسیدن به قدرت است. برای همین این روند را طراحی و مرحله به مرحله اجرا میکنند.
این جریانها با نزدیکی به کانونهای ثروت وقدرت و با ضرب و زور رسانه به دنبال تأثیرگذاری بر افکار عمومی هستند به همین دلیل این خطرات رامیبینیم که به دنبال ایجاد شبکه رسانهای برای خود هستند تا با ایجاد شبکه، جامعه را در اختیار بگیرند.
برای همین میبینیم که این افراد به دنبال در اختیار گرفتن سرپل ها هستند و به سمت هیات ها و روحانیون می روند، تا به وسیله آنها سمپات سازی کرده و جامعه را بگیرند.
جریان ها برای تسویه حساب همدیگر را متهم به ارتباط با جریان انحرافی می کنند!
* شما گفتید چند جریان انحرافی به اینکه شاهد هستیم طیفهایی با پرداختن به جریان انحرافی، جریان فتنه ۸۸ را به فراموشی سپردند را باعث شدند اصلاحطلبان مجدداً توانستند خود را مطرح کنند؟
اینکه انحراف وجود دارد یا خیر؟ بله جواب این است که انحراف وجود دارد و نکته دیگری هم اینکه طیفهایی از وجود جریان انحرافی استفاده ابزاری میکنند یا نه؟ که البته این موضوع جدیدی نیست.
در طول انقلاب همیشه کسانی که میخواستند یارگیری کنند به دنبال دوقطبی فضا بودند تا با ندیده شدن تفاوتها بتوانند اوضاع را هدایت کنند، هدف این است. زمانی خط ۱ و ۳ را راه انداختند، زمانی مسئله راست و چپ را مطرح کردند و بعداً اصولگرا واصلاحطلب را مطرح کردند. زمانی که اعتراض میکردیم که چرا را این بزرگ اصولگرا دارای خانههای بزرگ و اموال و چنین و چنان است، عدهای در مقام پاسخ میگفتند؛ ” آقا دشمن در راه است، اصلاحطلبان در راهند، اگر بخواهید این سؤالها را بکنید وحدتشکنی میشوید و ضد انقلاب روی کار میآید.”
لذا همه به یاد داریم که کودتای ۲۸ مرداد باشعار سرکوب کردن کمونیسیم سرکار آمد. میگفتند برای اینکه کمونیستها سرکار نیاید این کارها لازم است. لذا این استفاده ابزاری برای خارج کردن رقیب از میدان است.
البته یک عده هستند که میخواهند هشداردهند که ای مردم آگاه باشید این انحرافها دیده میشود و تا اینجا درست است که باید گفته و تبیین شود و اما عدهای دیگر هستند و از این اهرم میخواهند استفاده کنند و رقیب را از میدان به در کنند.
به نوعی هر کس با هرکس و هر جریان با جریان دیگر تسویه حساب دارد، دیگری را متهم به ارتباط با جریان انحرافی میکند! ضمن اینکه خطر را در آن طرف نباید دست کم گرفت. زیرا تاریخ نشان میدهد که جریان نفوذی تمدنها را از هم پاشانده است، پس باید مراقب جریان نفوذی باشیم.
برخی اطرافیان دولت برای انقلاب هزینه تراشی می کنند
تعریف شما از جریان انحرافی چیست؟
هر چیزی که در مقابل گفتمان انقلاب اسلامی قرار بگیرد و در کنار آن دکان جدیدی باز کند و بخواهد توجه را به سمت دیگری جلب کند و ما را از اصول غافل کند، جریان انحرافی نام میگیرد. اصول ما اصل اسلام، انقلاب وولایت فقیه، استکبارستیزی و صهیونیزم ستیزی است.
به عنوان مثال کسی که میگوید به جای مبارزه با رژیم صهونیستی باید با برادران اهل سنت مبارزه کرد این یک جریان انحرافی است.
* مصداق و ملاک تشخیص انحراف چیست؟
ملاک امام امت است. در نظام ولایت فقیه جایگاه امام، جایگاهی الهی است، حکم امام نیز حکم خداست لذا اگر کسی توجهات را از احکام الهی معطوف به چیزدیگرکند، جریان انحرافی نام میگیرد. این جریان و در هر کس و هر جریانی میخواهد باشد،در هر لباسی و مقامی میخواهد باشد، ولو اینکه مرجع تقلید باشد.
* آیا افرادی که امروز در کنار دولت قراردارند، مصداق این جریان انحرافی محسوب میشوید؟
چون افکار مؤمنین و مسلمین و انرژی نظام جمهوری اسلامی معطوف به چیز دیگری کرده و در مسیر انقلاب هزینهتراشی می کند، بله. اینکه به جای حرکت در مسیر پرشتاب رشد و الهامبخشی، استکبارستیزی و عدالتطلبی باشیم مرتباً به خودمان بپردازیم، این انحراف است. البته ما باید تفاوتها را به رسمیت بشناسیم، ولی دعوای بی نتیجه نباید به راه بیندازیم.
جریان انحرافی درون دولت است نه در کنار آن
* پس این جریان را در کنار دولت به رسمیت میشناسید؟
نه، این در کنار دولت نیست بلکه در درون دولت است، چرا تعارف می کنید! کما اینکه جریان انحرافی فقط در دولت نیست، بلکه در جاهای دیگر نظیر مجلس نیز این جریان وجود دارد.
هیچکس حق ندارد در برابر امام جامعه عرض اندام کند، زیرا، امام جامعه دارای جایگاه الهی است. در جامعه اسلامی هیچکس در برابر ولی و امام نباید دیده شود. رابطه در جامعه اسلامی رابطه امام و امت است.
* شما چندبار با آقای احمدینژاد دیدار داشتید، استراتژی و مبانی فکری ایشان را چگونه میدانید؟ آیا این استراتژی فکری وی ارتباطی با جریان انحرافی درون دولت دارد؟
صحبتهای من با آقای دکتر احمدینژاد، درحوزه کاری و مشکلات حوزه نمایندگی بوده است. بنابراین قضاوت من براساس صحبتهای مستقیم با او نیست بلکه تحلیل من نسبت به ایشان با توجه به سخنرانیها و حرفهایی است که از او شنیدهام.از ابتدای انقلاب دیده ایم که وقتی فردی خودش خوب است و اطرافیانش بد هستند گاهی فرزندانش را دم تیغ می گذارد. حال سوال این است که احمدی نژاد چرا اطرافیانش را دور نمی اندازد؟ باید این نکته را توجه کرد که شما حرف انقلاب را بزنید و در عمل به آن پایبند باشید.
تحلیل قاضی زاده از خانه نشینی احمدی نژاد
* ارزیابی شما از قهر ۱۱ روزه آقای احمدینژاد چیست؟ نقش جریان انحرافی را در آن چگونه میبینید؟ این در حالی است که آقای احمدینژاد همواره تأکید دارند که فردی ولایتمدار هستند.
من در درون آقای احمدینژاد نیستم ولی حرف های انقلابی و دینی بسیاری از وی شنیده ام. البته فکرخوانی خوبی ندارم لذا من تحلیل میکنم بالاخره این عمل از آقای احمدینژاد سرزده است شایعه نیست و اتفاق افتاده است.
این ممکن است به هر دلیل رخ داده باشد. ممکن است خسته شده باشد، شاید میخواست حرفش شنیده شود، شاید میخواسته پیام برساند، شاید سناریو بود، شاید نیاز به استراحت داشته است. شاید میخواست حوادث را بازبینی کند. دلایل میتواند مختلف باشد. در کل این عمل اصلاً مورد قبول نیست و در مسیر ولایتمداری نبوده است.
احمدی نژاد به اردوگاه دشمن نرفته است
* آیا شما راه بازگشتی برای آقای احمدینژاد متصور هستید؟
راه بازگشت به روی هیچ کس بسته نیست، البته ما نمیگوییم که آقای احمدینژاد به اردوگاه دشمن رفته است، آقای احمدینژاد به دلیل عملکردهای خوبش و به دلیل مبارزه علیه صهیونیزم جهانی، مورد غضب همیشگی دشمن است.
جریان شیطان هیچگاه احمدینژاد را نخواهد بخشید و دشمنی آنها با وی سرجای خودش هست. نباید طوری حرف بزنیم که کسی گمان کند که احمدی نژاد به اردوگاه دشمن رفته است. احمدینژاد در میان ملت ایران است. احمدینژاد روزی نان دل و صداقتش را میخورد و امروز اگر میخواهد برگردد باید مجدداً نان دل و صداقتش را بخورد.
ما صحبتهای احمدینژاد درباره ولایتپذیری را قبول میکنیم منتهی این سخن ها باید در دلش هم صاف شده باشد. اگر صاف شد از آنجا که خداوند همه چیز را می بیند، قلوب مؤمنین که در دستان خداوند است،مجدداً به سمت او برمی گردد. همه ما و شما قبلاً احمدینژاد را طور دیگری دوست داشتیم ولی امروز شاید آنطور نیست، برای اینکه دل بچه مسلمانها در دستان خداست. این رابطه با ولایت میان او و خدا باید حل شود.
*نقش جریان انحرافی را در جدا شدن برخی عناصر مومن از دولت چه می دانید؟
هر کسی آدم هایی از جنس خودش را دور خود جمع می کند. در دولت نهم احمدی نژاد یکجور بود، پس آدم های دور او نیز آنطور شدند. در دولت دهم نیز جنس او فرق کرد و آدم های نیز تغییر کرد؛ نوع آدم هایی که در کنار دولت هستند نشان دهنده درون آن خواهند بود. اگر خوب هستند پس خوب است و اگر بد که بد هستند. من پیش بینی نمی کنم.
حرف های احمدی نژاد حرف خودش است/ افرادی صد برابر بدتر از مشایی کنار خاتمی و هاشمی بودند
* قدرت این جریان انحرافی را چه میزان میدانید؛تأثیر آن را بر روی آرای آقای احمدینژاد چگونه ارزیابی میکنید؟ مثلاً مطرح کردن مواردی مانند بیداری انسانی مکتب ایران و…. را چگونه تحلیل میکنید.
ببینید من معتقدم این تأثیر جریانی نیست یعنی جریانی وجود ندارد که به این معنا زمینهسازی کند و اثرگذاری کند. نه اینکه جریان انحراف وجود ندارد ولی اینگونه که اثرگذار باشد را نمیپذیریم. آقای احمدینژاد مجموعه مشاورینی دارد که مرتباً با آنها در حال گفتوگو است و مرتباً کلماتی را از هر کدام میشوند. لذا کسی که انتخاب میکند و آن را بیان میکند خود آقای احمدینژاد است. کسی که انتخابات میکند خودش است.
آقای دکتر احمدینژاد شخصیت فهیم و باهوشی است. لذا تحت القا کسی قرار نمیگیرد، هرچه بیان میکند باور و فکر خودش است. خودش هم اصرار دارد که بگویدکه تفکرات برای خودش است. بنابراین پس چرا باید با اصرار بگوییم که سخنان فرد دیگری است؟
.««« دیگران که ضرر های بزرگتری به ما زدند. خدماتی که احمدی نژاد به ما کرد در طول دوران انقلاب بی نظیر است. ما از خاتمی چنین انتظاری نداشتیم، وگرنه چندین نفر بدتر از مشایی اطراف او بودند.»»»»
ببینید نکتهای را اینجا تأکید کنم احمدی نژاد چوب دین های بزرگی که به گردنش هست را می خورد.قبل از آقای احمدینژاد کسانی بودند و هستند که کارهای بسیاری بدتری از احمدینژاد مرتکب شوند، خدمات مختلفی که احمدینژاد از اول انقلاب تا امروز کرده بینظیر است.
حال چرا برخی اشتباهات احمدینژاد به ما برمیخورد و ما را ناراحت میکند. زیرا احمدینژادمورد آرزوی تمام آرمانهای ما بود ما هیچگاه از امثال خاتمی و هاشمی این انتظارات را نداشتیم. صدها همچون مشایی و بدتر از او در اطرافشان بود اینکه ما قلب ما از احمدینژاد میگیرد برای دین سنگینی است که به گردن احمدینژاد قرار دارد. احمدینژاد با نذر مادران شهدا و مظلومین مستضعفین بر سر کار آمده است.
به احمدی نژاد گفتم نیروی کارآمد نداری/ هنر احمدی نژاد جهانی کردن آرمان های انقلاب بود
* ما شاهد هستیم بعد از ۶ سال از دولت نهم ودهم، برخی آرمانها لطمه میبینید، برخی آرمانها اوج میگیرد و برخی دیگر مسکوت میماند،در بحث سیاست خارجی خوب عمل شد! در رسیدگی به طبقات مردم خوب عمل شد، اما بحث اختلاس هم مشاهده شد. بعد از این همه سال چه مقدار شعارهای آقای احمدینژاد را تحقق یافته میبینید؟
زمانیکه آقای احمدینژاد برای انتخابات سال ۸۴ آماده میشد من در مشهد صحبتی را با وی داشتم. گفتم من دو نگرانی برای شعارهای شما دارم اول اینکه بدنه جامعه هنوز برای شعارهای شما آماده نیست. دولتهای قبل افراد را با توجه به نگاه خود بار آوردهاند، دوم اینکه نیروی کار تربیت شده برای اداره صحیح امور در اختیارندارید. البته ایشان گفتند که ما به اندازه ستارههای آسمان جوانان متدین داریم که میتوانند مسئولیتها را به دوش بکشند.
دولت احمدینژاد در به ویژه دوره نهم توانست در حوزه اجرا مسیر انقلاب را به ریل خودش برگرداند و آرمانهای الهی امام را عمومی کرده و حتی جهانی کند. یعنی مطالبات انقلاب اسلامی را جهانی کرد، که قطعاً جهانیسازی انقلاباسلامی از هنرهای آقای احمدینژاد بود. اما به دلیل همین دو دلیل که گفتم، به علاوه صرف انرژی در برخی امور غلط، نتوانست شعارها را تا حد مطلوب محقق کند. در حوزه اقتصاد و سیاست حرکات خوبی شد ولی در حوزه فرهنگ آسیبهایی داشتیم.
ساکت کردن دیگران با لفظ “شعبان بی مخ” خودش “شعبان بی مخی” است
* اخیراً یک نماینده تعبیری خاص و شاید زشت را درباره نمایندگان مجلس به کار برد…
به نظر من این یک نوع شانتاژ کردن برای بستن دهان ها است در مجلس هر کس تربیونی دارد و میتواند طبق قانون اساسی نظرات خود را آزادانه بیان کند. به کار بردن این تعابیر و مشابه آن برای خفه کردن صدای مخالف است و خود این روش برعکس گفته آن آقا روش شعبان بیمعنی است. از هر طرف و از هر شخص میخواهد باشد. میخواهد مطهری بگوید یا رسایی یا کواکبیان یا قاضیزاده.
این کار به معنای ساکت کردن افراد است، تا فضا را طوری کنند که افراد را هو شوند، آقای مطهری میتواند حرفش را بزند، البته عربدهکشی کار غلطی است و میتواند منطقی حرفهایش را بزند و کسی هم جلویش را نگرفته است.
* به عنوان آخرین سؤال، نظر شما درباره اقدام اخیر مجلس در کاهش روابط با انگلیس را چگونه ارزیابی میکنید؟ حرکت دانشجویان را نیز چطور می بینید؟
کاهش رابطه خوب ولی دیر بود. حرکت دانشجویان نیز هرچند غیرقانونی بود ولی دلم را خنک کرد! نمیشود از رفتار غیرقانونی دفاع کرد. هرچند کارنامه انگلیسی در مقابل ملت ایران، طوری است که نفرت ملت ایران را در پی داشته است.
به نظرم انگلیس به مراتب خطرناک تر از آمریکایی هاست. همین الان هم وقتی جریان ها را نگاه می کنید پشت صحنه صهیونیست ها دست انگلیسی ها را می بینید. حالا که بیرونشان کردیم باید مراقب دیپلماسی زیگزاگی خود باشیم که آنها برنگردند.