ناصر شفق در گفتگویی صریح در مورد باشگاه تراکتور سازی و حواشی پیرامون آن پاسخ داد.
سوال : آقای شفق لطفاً بصورت شفاف موضوع تراکتور سازی را عنوان می کنید؟ یا هنوز می خواهید محافظه کارانه با نحوه ورود ارگانهای غیر فوتبالی به باشگاه صحبت کنید؟
پاسخ: کارخانه های ماشین سازی و تراکتور سازی در سال ۱۳۸۷ تصمیم به عدم تیمداری داشتند.
اینجانب با مسئولین کارخانه توافق کردم که فقط یک سال تیمداری کنند و حقیر تیم را از لیگ یک به لیگ برتر آورم و قراردادی منعقد گردید که اگر باشگاه به لیگ برتر صعود کند امتیاز لیگ برتری تیم مال ما باشد و اگر صعود نکرد ضرر و زیان ان را پرداخت کنم چون کارخانه تراکتورسازی به لحاظ مالی دچار مشکل مالى بود و توان اداره باشگاه را نداشتند و حقیرهم قصد داشتم که تیم را بصورت مردمی وبا سرمایه زندگى خودم وهمچنین از طریق تأسیس شرکت سهامی عام و واگذاری سهام به هواداران اداره نمایم و به همین خاطر ملکی را در سعادت آباد توسط امیرحسین فرخمهر، بفروش رساندم و ورزشگاه اختصاصی تیم تراکتور سازی، زمین چمن مصنوعی، خوابگاه ها، سالن لاله، استخر و بدنسازی و …. را با هزینه شخصی احداث نمودم و کلیه بدهی سالهای گذشته انرا از سال ۱۳۸۱ الی ۱۳۸۷ را با آنکه در قراردادمان نبود، پرداخت کردم و علاوه بر آن اقلام سرمایه ای و ماندگار نیز برای کارخانه خریداری نمودم. در سال ۱۳۸۸ امتیاز تیم فوتبال توسط هیئت مدیره جدیدکه عزیزان سپاه مدیریت کارخانه تشکیل داده بودند و با امضای قانونی هیت مدیره که حق امضاء داشتند و مدیرعامل وقت کارخانه امتیاز تیم فوتبال باشگاه به اینجانب به صورت قانونی واگذار گردید و خوشبختانه در میان استقبال میلیونی هواردان، تراکتور چون طاووسی زیبا خرامیدن آغاز کرد و این اولین آغازی برای حسادت بدخواهان وسیاست بازانی که چشم طمع به تیم داشتند ، شد. من به طور کلی قبول نداشتم که این تیم سیاسی شود و اگر سیاسی شود بخاطرعلاقه سیاست بازان برای وارد شدن به هیئت مدیره تیم بطور مداوم ثبات مدیریتی خود را از دست خواهد داد و برای اثبات این ادعایم در همان سال اول در زمین بدون فنس بخاطر فرهنگ بالای تبریز حتی یک نفر تماشاگر وارد زمین چمن سبز نشد. و خون از دماغ کسی در نیامد.چون هیچ فرد سیاسی مسئولیتی در تیم نداشت.
سوال: هواردان می گویند درست است که آقای شفق که این تیم را به لیگ برتر آورده است چرا در این مدت دنبال پس گرفتن تیم نبود؟
پاسخ: به ما گفتن فضا امنیتى است واین فضا موجب بستر سازی برای سوء استفاده دشمن می شود واداره تیم فعلا باید با برادران عزیز سپاه باشد.
سوال: پس چرا بعد از این همه سال مجدداً برگشتید؟
پاسخ: من در تمام این سالهابجد پیگیر بازپسگیرى تراکتوربودم لیک وقتی تیم را آقای آجرلو برای فروش اعلام کردند یعنی فضای مناسب برای برگرداندن تیم برقرار شده است و به همین خاطر موضوع را علنی کردم. و شکایت حقیر به فدراسیون از کارخانه تراکتورسازی بدین سبب بود که الحمدا… شرایط واگذاری به همت بلند برادران سپاه و عزیزان امنیتی فراهم شده است.
سوال: هزینه تیم چگونه تأمین خواهد شد و این نگرانی جدی هواردان است؟
پاسخ: آن موقع که تیم را منحل اعلام کردند چرا کسی نگران نبود که این تیم را از لیگ یک به لیگ برتر بیاورند. هزینه های آن دوران در قیاس با این دوران تفاوت آنچنانی ندارد یعنی متاسفانه پول کشور بی ارزش شده است. همان موقع حقیر برای تیم لیگ یک اسپانسرجذب کردم تا چه برسد به الان که برای تیم لیگ برتری، بهترین شرایط را برای جذب اسپانسر وجود دارد.آن زمان که برای تیم تراکتور ملک فروختم،آن موقع این سینه سوختگان تراکتور کجا بودند ؟
سوال: مسئولین فعلی باشگاه شایعه کردند آقای شفق می خواهد فقط پولش را بگیرد و برود؟
پاسخ: طلب طلب است اگر من طلبم را بگیرم گناه می کنم؟ هم اکنون آن املاک چقدر می ارزد و مطلب دیگر اینکه امتیاز تیم مال حقیر است همانطور که با زحمت بسیار وشبانه روزى با دوستان تیم را به لیگ برتر آوردم و طبق برنامه پنج ساله مان،سال اول صعود به لیگ برتر سال سوم باید قهرمان لیگ ایران می شدیم و در سال پنجم قهرمان آسیا، همین الان هم با قدرت همین کار را خواهم کرد چرا که در عهد پیشین به هر قولی که دادم همواره عمل کردم و باز هم همچنان خواهد بود.
سوال: هزینه تیم را از کجا می آورید؟
پاسخ: هزینه تراکتور من با هزینه تیمهای دلالی فرق می کند. همه می دانند که حقیر به دلال ها پول نمی دهم. بازیکنی مثل مهدی کیانی در سال اول قراردادش چقدر بود؟ تبریز پراز استعداهاى بی نام و نشان است مهم زاویه دید انسانهاست نگاه کردن با دیدن خیلى متفاوت است
سوال: آمدیم دوباره گفتند فضا امنیتی است باز خواهید رفت؟
پاسخ: من اعتقاد داشتم همان موقع هم فضا امنیتی نبود. لیکن فضایی که برخی از نیروهای سطوح پایین بوجود آورده بودند بزرگان را به شک و تردید انداخته بودند که مشکل امنیتی وجود دارد.من اعتقاد داشته ودارم مشکل امنیتی می تواند بخش کوچکی از موضوع است مشکل اصلی ورود سیاسیت بازان و سیاسی کردن تیم است. و بعیدمیدانم با تجربه ایی که دوستان دارند بگذارند فضا دوباره مشکل داربشود.
سوال: وضعیت سربازها چه می شود اگر تیم به شما برگردانده شود؟ با توجه به اینکه تیم نظامی نخواهد بود.
پاسخ: اول، آیا در تاریخ فوتبال ایران تا بحال تیم سربازها قهرمان شده اند؟ دوم، سربازی شأن و افتخاری است که نصیب هر فرد نمی شود و بهتر است سرباز همیشه سربازی کند. سوم، باید راه حل هایی ایجاد کرد سربازانی که در رده ملی هستند بتواند با امریه ستاد فرماندهی کل قوا در تیم خودشان بازی کنند. چهارم، واقعاً عجیب نیست که کسی که در پرسپولیس و استقلال و یا هر تیم دیگری بازی کند سرباز محسوب نمی شود. ولی اگر همان یک نفر یک نصفه فوتبال را در یک تیم نظامی بازی کند سربازی محسوب می شود؟!! پنجم، تفاوت نویسندگان، کارگردانان، خبرنگاران ، دانشمندان، وکلا، نخبگان با فوتبالیست ها چیست؟ که آنها اگر کتاب بنویسند سربازی محسوب نمی شود ولی اگر نگهبانی بدهند سربازی محسوب می شود!! بنظرم این قانون احتیاج به تجدیدنظر از سوی کارشناسان خبره دارد که تبعیضی بین مردم ایجاد نشود یکی بچه اش در سیستان و بلوچستان در آن هوای گرم خدمت کند و دیگری در تیم های نظامی هم پول بگیرد و هم سربازی کند. ششم، اگر سربازی برای تیم تراکتور جذب میشد باید قراردادها حداقل پنج ساله و یا حتی هفت ساله بسته میشد که بهره وری لازم را برای تیم می داشتند و حتماً این سرباز ها در رده ملی باشد و البته بودند بازیکنان بسیار خوبی در تراکتور که با جان و دل بازی کردند و سرباز هم بودند. مثل سروش رفیعی یا شریفی و …
هفتم، تراکتور مگر با سربازها به لیگ برتر آمد؟ و درخشیدن تراکتور در سال اول لیگ مگر با سربازها بود که برای هر بازی هشتاد هزار نفر مردم می آمدند. هشتم، ما، اصلاً سرباز نمی خواهیم من با بازیکنی که دلش را درتیم دیگری جا گذاشته باشد تیم درست نمیکنم بازیکن باید عاشق تیمش باشد. فوتبال یک موسیقی و هارمونی است و باید با دل آن را بازی کرد و تمرکز داشت . فوتبال دنیا هم اکنون ریشه هندسی و ریاضی دارد که باآمیزه ای از هنر آمیخته شده است و هر لحظه « آنی» تازه در دل« آنی» دیگر آفریده می شود و مربیان نوآور، همواره از سواد لازم و ذوق فطری بهره می برند که زیبایی های فوتبال را خلق و تزیین می کنند و تصاویر زیبایی که شاید در ذهن انسان قرن نوزده و حتی نیمه اول قرن بیستم نمی گنجید هم اکنون با آواز غریبی ، رویا و خیال ذهن هارا به تسخیر خود درآورده است و پایین آوردن سطح نگرش نسبت به فوتبال که آیا فلان سرباز باشد یا نباشد که چی بشود؟ نشانگر عدم درک صحیح از دنیای فوتبال مدرن است.قبول دارم
فوتبال همچون سینما باید ستاره داشته باشد و اگر نگاه ما به جای سربازها به آکادمی فوتبال تراکتور و ماشین سازی و دیگر تیم های تبریزی و شهرهای آذربایجان باشد که همچون قبل از انقلاب در تیم های خود پرورش پیدا می کردند و آرزوی پوشیدن تیم های تراکتور و ماشین سازی را داشتند می توانیم دنیایی قویتر برای فوتبال و یک ایده زیبا برای تیم های آذربایجان باشد. آنقدر استعداد ها در نه تنها شهرهای آذربایجان بلکه درهمه شهرهای ایران هست که چشم حسرت به دیگران نداشته باشیم و اگر آن برنامه پنجساله حقیر بصورت کامل در تراکتور اجراء می شدهم اکنون از طریق تراکتور حداقل بیش از ده بازیکن در لیگ اروپا بود و باید ما بتوانیم تراکتور را سکوی پرش بازیکنان فوتبال ایران به اروپا کنیم . تراکتور با پتانسیلی که دارد به نظر من مهمترین تیم فوتبال کشور است.
سوال: آقای شفق رک میگویم؛ گفتن این حرفها و داشتن چنین نگرشی است که باعث می شود که نگذارند شما به تراکتورسازی بیایید، و این را خیلی ها نمی خواهند، … پس ما فعلاً بی خیال این می شویم که تراکتور با شفق قهرمان ایران شود.
پاسخ: برعکس، اول اینکه همه مسئولین چنین برداشتی ندارند و اگر هم برخی هرچند خیلی خیلی کم چنین پندار و انگاره ایی داشته باشند به زبان نمی آورند و ممکن است در جلسات درگوشی چنین تصور غلطی را پچ پچ کنند. لیک نه من، بلکه هر کسی که توان ذهنی لازم را داشته باشد، و بتواند برای هر بازی تراکتور هشتاد هزار تماشاگر بیاورد این نه تنها کمک به امنیت کشورعزیزمان ایران است بلکه موجب نشاط آذربایجان و بلکه کل فضای فوتبال ایران می شود. مردم ایران ترک، کرد، بلوچ، فارس، عرب و گیلک و همه مردم دنیا سفید و سیاه و سرخ و زردبا هم هیچ فرقی ندارند و من هم با دیگران فرقی ندارم. این تشنگان قدرت هستند که بین اقوام فرق می گذارند … و انسانهایی که درک درستی از خدمت صادقانه دارند شیفته محبت به مردم در هر سامان با هر آئینی هستند … فراموش نکنیم شفق در مقابل عظمت تراکتور پر کاهی است در مقابل دریای بیکران اقیانوس ها .. شفق به تراکتور اعتبارنمی دهد بلکه تراکتور هست که به شفق و دیگران اعتبار می بخشد… شفق می میرد ولی تراکتور می ماند… و آنچه می ماند نام« نیک» است و یاد«مهر» … و« مهر» تراکتور جاودانه بر قلب و جان هوادران تراکتور نقش بسته است و این جفاست که گاهی سیاست بازان دوست دارند برای چند رأی تراکتور را سیاسی کنند. در حالیکه تراکتور یک نام فرهنگی و ورزشی است و همه باید بکوشیم تراکتور برای همیشه یک مکتب فرهنگی و ورزشی باقی بماند. تراکتور جای مردان مردی مثل کریم باقری ها ست و مکتب تراکتور جای پهلوانان نامی و جوانمردان تاریخ است. و نه تنها در رشته فوتبال بلکه در کُشتی جای پرویز هادی ها و در تکواندو جای یوسف کرمی ها و هادی ساعی هاست… بسیاری از هواردان تراکتور در سنگرهای نبرد با استکبار خون خود را نثار آزادی و استقلال مملکت کرده اند و هواداران تراکتور باید تکریم شوند نه اینکه با انواع و اقسام توهین ها تحریک شوند…. در تراکتور آن زمانی که من داشتم کلمات رکیک جایی نداشتند و همانطور که فرهنگ « عیبی یوخ» را ایجاد کردیم باید مکتب فرهنگی تراکتور نشانه نظم و انظباط اجتماعی باشد و سرودخوان آوازهای قهرمانی باشند و نشاط آذربایجان رابطه مستقیم با حال خوش تراکتور دارد.
سوال: برنامه های شما برای آینده تراکتور چیست؟
پاسخ: ادامه برنامه پنج ساله که یک سال آن اجرا شده است و مابقی چهار سال آن طبق قرارداد ۲۱/۴/۱۳۸۸ باقی مانده است. و اگر مسئولین صادقانه به کمک تراکتور بیایند، همه آن برنامه ها اجرا شدنی است، تراکتور احتیاج به یک ورزشگاه مدرن و سرپوشیده دارد که در سال دوم که حقیر بودم حتی جانمایی با مسئولین شهرداری انجام شده بود و هیئت فوتبال تبریز جناب آقای ششگلاتی کاملاً درجریان آن بودند. تراکتور باید مثل یک تیم اروپایی اداره شود که سهامداران بتوانند هر پنج سال مدیر منتخب خود را به صورت پروژه مدیریتی رأی گیری نمایند تا تراکتور هیچگاه بازیچه این و آن نشود.
سوال: با همه این احوال اگر باشگاه را به شما ندهند چه کار می کنید؟
پاسخ: به ناچار و برای احقاق حق که حقوق اولیه هر انسانی است که اول به مراجع قانونی و در غیر این صورت به مراجع بین المللی مراجعه خواهم کرد.
سوال: ولی گویا شما این شکایت را بگفته مسئولین انجام داده اید؟
پاسخ: نخیر، فعلاً برخی از مسئولین باشگاه فرق اظهارنامه با شکایت را نمی دانند همانطور که فرق اخطاریه های فیفا را نمی دانستند و فکر می کردند که یک کاغذ پاره ایی است که فقط انگلیسی نوشته شده است و باشگاه را از دو پنجره نقل وانتقال محروم کردند…
سوال: آقای شفق فکر میکنید هنوز هم نگاه شما در بین هواداران هست؟
پاسخ: من نه تریبونی دارم و نه اجازه می دهند داشته باشم. ومحبوبیتی برای خود قائل نیستم و اگر واقعاً باشد جواب آن یک کلمه است: با مردم بودن و مردم همواره طرفدار مظلومین هستند و از مظلوم حمایت می کنند چه من باشم و چه کسی دیگر، مظلومیت و محبوبیت زیبایی اراده مردم و درخت تناور آزادگی است.
سوال: مسئله جوانان خیر چیست؟
پاسخ: همانطور که بزرگترین جرم من آوردن تراکتورسازی به لیگ برتر است البته شاید می تواند جرم جوانان خیر هم همینطور باشد که که با بهره چهار درصد پول به مردم داده است. البته من آشنایی با کلیات موضوع جوانان خیر ندارم لیک موضوع جوانان خیر درخصوص تراکتور یک موضوع ساده است اگر بعضی ها حقیقت را کتمان نکنند … تراکتورسازی به عنوان یک تیم کارگری و صنعتی باید از سوی وزارت صنعت حمایت می شد بعد از حضور رئیس جمهور آقای احمدی نژاد و مطالبه عمومی مردم قول کمک در دومرحله به تیم فوتبال تراکتورسازی داده شد یکبار توسط وزارت صنایع با پیگیری نمایندگان محترم بالاخص آقایان اقایان پزشکیان ، رحمانی، منادی، و فرهنگی که دومیلیارد تومان به تیم فوتبال تراکتور سازی اختصاص یافت و چون به لحاظ قانونی امکان پرداخت مستقیم به باشگاه ایراد قانونی داشت این مبلغ به استانداری واریز گردید که توسط تربیت بدنی به تراکتور همچون دیگر تیم های ورزشی تزریق گردد و این قانون که کمک به نشاط اجتماعی است اکثراً در همه استانها اجرا می شود تا چه برسد به تراکتور که اصل واژه نشاط است جلسه ای با حضور برادر بسیار بزرگوار سردار پورجمشیدیان یارواقعى آقا مهدی و برادر دوست داشتنی جناب آقای اکبرغفاری که آن موقع معاونت سیاسی استانداری را به عهده داشتنند و همواره یار دیرین فوتبال تبریز بوده اند و با حمایت دوست عزیزمان محمد حسین فرهنگی که نماینده محترم مجلس شورای اسلامی بودند تشکیل شد و مقرر شد تا زمان طولانی پروسه پرداخت پول از وزارت صنایع ، علی الحساب مبلغ یک و نیم میلیارد تومان از جوانان خیر به تیم تراکتور داده شود که از محل ورود پول به استانداری تسویه گردد که چنین گردید و این صورتجلسه باامضای این سه عزیز وجود دارد و پول از وزارت صنایع توسط استانداری گرفته شد لیک به جوانان خیر پرداخت نگردید. مرحوم جناب آقای قاسمی که من همیشه می گویم بخاطر گرفتن جوانان خیر از دست ایشان دق کرد به دفتر حقیر در تهران مراجعه کرد که اجازه تبلیغات به جوانان خیر نمی دهند در قبال این پول شما شش جلسه تبلیغ روی پیراهن تیم تراکتور از جوانان خیر بکنید تا مبلغ ما را تسویه شده حساب شود. از آنجا که عدم پخش بازی تراکتور در آن موقع ها غیر ممکن بود و با حضور برادر دلسوزی چون آقای نواداد رییس وقت صدا و سیما همه چیز برای تراکتور سهل و آسان بود و من حس کرده بودم برخی دوستان غیر تراکتوری ممکن است همین را هم دست آویز قرار دهند و به همین خاطر با آقای قاسمی توافق کردم و جوانان خیر به جای شش بازی ،ده بازی روی پیراهن تراکتور تبلیغ کرد و قرارداد فی ما بین منتفی شد و تصاویر موجود آرشیو تلویزیون تبریز گواهی صادق بر این موضوع می باشد. متأسفانه باسعایت بعضى ها مسئولین وقت پول وزارت صنایع را به تراکتور ندادند و بعدها فهمیدم که گفتند هزینه ورزشگاه یادگار امام شده است. در حالیکه آن پول فقط برای تیم تراکتور بود. و هزینه های یادگار امام بعهده استانداری و تربیت بدنی بود. به هر حال هنوز تراکتور این مبلغ را از استانداری طلب دارد اتفاقاً همین موضوع را من به سردار عزیز محمدی ریاست وقت لیگ گفتم چون خودم هم عضو هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال بودم. اطلاعات زودتر به من می رسید احساس کردم همکاری ها با تراکتور قطع شده است ومدیرکل جدید تربیت بدنی هیچ همکاری با تراکتور انجام نمی داد. گویا پشت پرده خبرهایی بود که من بی خبر بودم. و باز بخاطر اینکه به مشکل نخورم به همین خاطر قراردادی با آقای حسین هدایتی امضاء کردم که اسپانسر تیم تراکتور شود که کپی چک ایشان و قرارداشان هنوز موجود است که اگر باشگاه مال من نبود آیا می توانستم بخشی از باشگاه را شریک شوم؟ و قبل از موعد چک جوانان خیر به سازمان لیگ دادم و جالبتر اینکه مبلغ وزارت صنایع واریز شده بود لیک مسئولین به بهانه های واهی از پرداخت آن به باشگاه خوددرای می کردند و علی رغم اینکه ما در همان سال اول می توانستیم سهمیه آسیایی بگیریم ناچار شدم بهترین بازیکن تراکتور آن روزها محمد نصرتی را به باشگاه النصر واگذار کنم تا باشگاه دچار مشکل مالی نشود. تراکتور اگر در سال اول دچار مشکل نمی شد با سیل عظیم جمعیتی که داشت همواره به عنوان یک مدعی قهرمانی حضور پیدا می کرد و به همین خاطر برخی از دوستان میدان به چه علت تلاش در کاهش تماشاگر داشتند به طوری که به یکی از لیدرها گفته بودند که سعی کیند بر علیه شفق شعار دهید یا حتی درگیر شوید. البته آن عزیز مردانه آمد و به من گفت که من آنقدر غیرت دارم با کسی که بعد از هشت سال تیم تراکتور را به لیگ برتر آورده است خیانت نکنم…
سوال: موضوع تراکتور بالاخص با فضاحتی که امسال به بار آورد خیلی سخت جمع می شود. با این موضوع چه کار خواهید کرد؟
پاسخ: بله سخت است و خیلی سخت…. ولی سخت تر از لیگ یک به لیگ برتر آمدن نیست و معضل جدی و مهمتر نسل عوض شده است و نسلی که با تراکتور نفس می کشید هم اکنون کمتر به استادیوم می آیند و خادمان واقعی را درمیان کسانی که شو اجرا میکنند کمتر می شناسند بالاخص که از تریبونهای زیادی به پیکره دروغ لباسی ازحقیقت می پوشانند… نسل جدید نگاه نویی دارد و سربلندی تراکتور را فقط در زمین فوتبال نمی بیند بلکه در جامعه ای به هم پیوسته که هم فکری و هم سلیقگی در انتخاب اندیشه دارد، جستجو می کند، و همچون پرسپولیس و استقلال برای خود جایگاه والاتری طلب می کند که همه بازی های آنها از شبکه سراسری پخش می شود و باید به تراکتور احترام گذاشته شود. بله باید خانه ای از نو ساخت که مهمترین ویژگی آن رعایت اخلاق جوانمردی و پهلوانی است…
شاید جالب باشد روزی انجیل «متی » عیسی مسیح را می خواندم که آیه ای بود بدین مضمون«… چیزی را که از دست دادی ببخش…» اولش فهم آن برایم گنگ بود بعد دیدم چه دنیای وسیعی در قلب انسانها ایجاد می کند و چه قلب بزرگتری باید داشت که دارای چنین خصلتی شد وقتی تیم را از من گرفتند من تیم را به یک مردی از مردان مرد تحویل دادم از نسل ستارخان همچون مهدی باکری ، از نسل مردان مرد که مردانه پای حرف خود شرافتمندانه ایستاد « علی اکبر پورجمشیدیان» و علی رغم وسوسه دیگران هیچگاه همچون “میثم تمار” از گفتن حقیقت بازنایستاد.
سوال: آقای شفق چرا نقش خود را در این سالها در حمایت ازتراکتورسازی پنهان کرده اید؟
پاسخ: صعود تراکتور یک کار جمعی بود و بیشترین نقش را هوادران آن موقع داشتند و مردان بزرگی چون مهندس زمانلو، دکتر اکبرغفاری، مهندس صفرنژاد، جواد ششگلاتی، سردار یوسف شاکری و بالاخص سردار علی پورجمشیدیان و دکترعیسی رضایی که بسیار مردی شریف و کاردان هستند. و شیرمردی همچون مسعود پزشکیان که سیاست را بازی نمی کند بلکه مردانه قلبی چون شاپرک دارد. من از مدیریت باشگاه پرسپولیس گذشتم تا تراکتور لطمه ای نخورد .. لیک تیم حرفه ای ۸۰ الی ۹۰ روز برای ساختن وقت لازم دارند و این فروش غیرقانونی و مال غیر ضربات جبران ناپذیری به تیم خواهد زد و حتماً باید تکلیف تیم در همین هفته مشخص شود. چه امروز بهتر از فرداست.
سوال: نظرتان راجع به امدن آقای زنوزی به تراکتور چیست ؟
پاسخ: بنده برای ایشان احترام بسیار قائلم ولی با من مالک قانونی باشگاه هنوز هیچ صحبتی نکردند. در ضمن آقای شهرام دبیری تداوم در فعالیت ورزشی داشته اند و داماد بسیار کاردان و با سوادی دارند که از عهده اینکار اگر همراه با تجربه باشد بر می آیند و آقای حسن نجفی هم انصافاً همیشه حمایت جدی از ورزش آذربایجان داشتند…
سوال: ادعای مالکیت بنیاد تعاون سپاه را چگونه ارزیابی میکنید.
پاسخ: من به این عزیزان احترام وافر دارم و اعتقاد دارم سپاه میراثبر شرف و شهادت است لیک در این خصوص احتمالاً بصورت واقعی اخبار و اطلاعات درستی به آنها منتقل نشده است و اگر سپاه نبود کشور هم نبود. اکنون نیز سپاه تقصیری ندارد و اداره باشگاه در مأموریت های سپاه جایی ندارد و چون سازکار لازم رابر این موضوع استوار نکرده اند
سوال: آقای ابراهیمی مدیر کارخانه این موضوع را رد می کند که باشگاه مال شماست؟!!
پاسخ: اتفاقاً در همان جلسه معارفه ایشان به عنوان مدیرعامل کارخانه که به جای مهندس زمانلو منصوب شدند و در همان مجمع عمومی با حضور آقای دکتر عیسی رضایی تصویب شد که باشگاه متعلق به اینجانب می باشد چرا که اینجانب در همان سال بیش از هفتصد و پنج هزار نفر برای سهامداری ثبت نام کرده بودم، اگر این نباشد لابد ایشان هم مدیر کارخانه نیستند و مشروعیت خود را از کجا بدست آوردند؟ جز از همان جلسه مجمع عمومی که مالکیت ما تصویب شد.
سوال: آیا حمایت ها از تراکتور واقعی است؟
پاسخ: از سوی مسئولین سیاسی گاهاً تردید وجود دارد مثلاً در سال اول لیگ برتر مدیرکل تربیت بدنی یک فاکتور یکصد و هفتاد میلیون تومانی آورد و تیم را به زمین فوتبال برای تمرین راه نداد و همه تلاش خود را برای تضعیف تراکتور به کار برد و به پاداش آن مسئولیت مهمی در وزارت ورزش به ایشان سپرده اند. یعنی خیلى ها در ظاهر حمایت و در باطن دشنه و خنجر داشتند ولی بودند مسئولین سیاسی که عاشقانه از این تیم حمایت کرده اند و با فرهنگ همزیستی عاقلانه همذات پنداری عاشقانه با تیم داشتند و پیرنگ تیمی مثل تراکتور نیاز به حمایت و تعاون همه آحاد مردمی و دولتی دارد.
سوال: و حرف آخر …
پاسخ: بسیج و سپاه همت بلندی در حفظ تراکتور داشتند که نباید فراموش بشود و دیگر مردم عاشق عدالت هستند و اگر نه در فوتبال بلکه در هر جایی احساس بی عدالتی بکنند ناراحت می شوند مثل سال آخر تراکتور که واقعاً سال تأسف باری بود. ناراحتی مردم هم اکنون بیشتر از دلالانی است که برای بستن تیم تصمیم گیری می کنند و من الان هم با این وضعیت جسمی ام علاقه ایی به آمدن به تراکتور ندارم لیک وقتی می بینم حق ناحق می شود و متأسفانه حقیقت ماجرا را جلوه دیگر میدهند دلم آتش میگیرد و اگر باز نبود که موضوع فروش مال غیر، که امری حرام در اسلام است پا پیش نمی گذاشتم. کجا بودند آنانی که الان سینه سپر کنند وقتی تراکتور در میان شعله های آتش می سوخت و اعلام انحلال می کردند. چرا آن موقع با پول های رانتی وارد میدان نمی شدند. تراکتور به مادر نیاز دارد نه دایه، و مادر تراکتور همه پیشکسوتانی هستند که جان پای آن گذاشتند و مادر تراکتور هوادارانی هستند که برای حمایت از تراکتور سیلی خورده اند و در گرما و سرما با« آواز درناها » بفصل غریبی دیار به دیار با تیم همراهی کردند.
مادر تراکتور آذربایجان سرافراز است که با لالایی مادر در گهواره ها با زبان شیرین مادرانه و شلاله اشک بر مژگانش چکیده زندگی کرده است… تراختور یک نرمه احساس است با بوی خاک که بر صخره سخت و سنگین با تیشه عشق در کوه حیدر بابا کنده اند فرهاد وار …. تراختور نه تنها مال آذربایجان که مال همه ایران است که سرود گل رنگ پیروزی را بر کرانه های افق به رنگ سبز و سفید و سرخ به رنگ عاشیق ها می نوازند. تراختور کبوتر صلح است بر بام هستی که همه انسانها با هم برابر هستند. تراختور آئین مستی است به باده فرزانگی.
با هیچکس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره صد موج آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد.
ناصر شفق