معمولا اولین سؤالی بود که هر کسی می پرسید. آن قدر مجبور شدم در مقابل این سؤال لبخند بزنم که خودم خسته شدم. اما این «پرتقال» که خوردنی است، چه ربطی به آن «پرتغال» که رفتنی ست دارد؟
منصور ضابطیان که با برنامه های متنوعش، مخاطبان خاص خودش را به شبکه های کم طرفدار سیما می کشاند و حالا هم جمعه شب ها در رادیو پیام، اجرا دارد، به خاطر سفرنامه هایش هم در ذهن بسیاری از مخاطبان ماندگار شده. تا کنون چندین جلد از سفرنامه های او به کشورهای مختلف را نشر مثلث منتشر کرده و از بین آن ها و از میان کتاب «مارک دو پلو» بخشی از سفرنامه او به پرتغال را به بهانه حذف این کشور از بازی های جام جهانی برایتان آورده ایم:
سؤال بی مزه، لوس و به شدت تکراری: وقتی برگشتم، معمولا اولین سؤالی بود که هر کسی می پرسید. آن قدر مجبور شدم در مقابل این سؤال لبخند بزنم که خودم خسته شدم. اما این «پرتقال» که خوردنی است، چه ربطی به آن «پرتغال» که رفتنی ست دارد؟
میگویند ریشه ی پرتقال، ایرانی است، اما نوع قدیمی آن که در ایران کشت می شده، تلخ بوده، چیزی که در اروپا به آن می گفته اند Persian Orange. (خود این اورنج از ریشه ی سانسکریت نارنگ بوده.) از قرن یازدهم، ایتالیایی ها این میوه ی تلخ را در اروپا هم کشت می دهند تا اینکه در قرن پانزدهم تاجرانی پیدا می شوند که می روند هندوستان و پرتقال هایی را به اروپا می آورند که همان خوشمزگی و آبداری را دارد، بدون آنکه تلخ باشد. این تاجران که اهل پرتغال بودند، اسم کشور خودشان را روی این میوه می گذارند. برای همین است که میوه پرتقال در زبان هایی مثل فارسی، ترکی، یونانی، عربی، بلغاری و در جنوب ایتالیا واژه ای شبیه کشور پرتغال دارد.
اما خود این «پرتغال» از کجا آمده؟ پرتغال در واقع اسم بندری بوده در شمال همین کشوری که حالا اسمش این است. اسم بندر بوده Portus Cale
پورتوس به معنای بندر است. همان که در انگلیسی می شود port و cale در پرتغالی یعنی بزرگ. و این دو واژه در طول تاریخ شده است: Portugal
پرتغال در تصویری که از خود ارائه می دهد، سال ها از جاهای دیگر اروپا عقب تر است. حالت بدوی خود را حفظ کرده، شاید به خاطر اینکه مثل فرانسه و آلمان و خیلی جاهای دیگر در زمان جنگ جهانی اول و دوم آسیب چندانی ندیده است.
زمانی پرتغال برای خودش بروبیایی داشته و قدرتی بوده؛ قدرتی که شاید نشانه هایش را بتوان در معماری باشکوه به جامانده از آن دوران پیدا کرد. آنها یک دیکتاتور مشهور هم داشته اند؛ ژنرال سالازار که هم عصر موسولینی و هیتلر بوده؛ دیکتاتوری متکی بر ارتش و کلیسا. او همه ی جنبش های ملی پرتغال را سرکوب کرد و همپای ژنرال فرانکو، دیکتاتور اسپانیا، اسب خود را راند. در سال های پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای اروپایی از ترس ورود کمونیسم به این نقطه از اروپا، در تنور دیکتاتوری پرتغال دمیدند. اما دست آخر این مردم پرتغال بودند که برسالازار شوریدند و پیروز شدند.
پرتغال نزدیک به یازده میلیون جمعیت دارد. در حاشیه ی اقیانوس آرام و هوایی که در این زمستان شبیه شمال خودمان است و در اسفندماه ، کمی گرم و بارانی.