حسین پور خدایی
از جمله معضلات فعلی اقتصاد کشور عدم بهره وری بنگاه های اقتصادی کوچک، متوسط و یا بزرگ مقیاس است که علل اصلی آن را می توان در متغیرهای گوناگونی جست و جو نمود. توجه به عنصر مدیریت در هر بنگاه و سطح تلاش و تمرکز بمنظور رفع چالش های آن از جمله عوامل کلیدی در بهره وری یا عدم بهره وری هر بنگاه اقتصادی است که تاثیر مستقیم بر توانایی تولید ثروت در هر اقتصادی دارد. مدیریت ناکارآمد به معنی عدم توانایی تولید ثروت می باشد. یعنی نمیتوانیم در اقتصاد، از عوامل تولیدی که در اختیار داریم به صورت مقتصدانه و اثر بخش استفاده نمائیم تا بین عرضه و تقاضا تعادل برقرار نموده و در نهایت، به خلق ثروت و بهبود وضعیت اقتصادی در سطح بنگاه و به تبع آن در سطح کلان و کشور بیانجامد. دقت داشته باشید مادامی که این افزایش ثروت را نداشته باشیم، تقریباً مشکلات بنیادی اقتصاد نیز نه تنها قابل حل نیست بلکه بطور مستمر افزایش می یابد. مهمتر آنکه اقتصاد ایران به هدف غایی خود یعنی ایجاد رفاه اجتماعی نخواهد رسید. هدفی که در هر اقتصادی یک اصل و دستاورد نهایی است.
از دیدی دیگر می توان چالش های اصلی اقتصاد کشور را در دو لایه طبقه بندی نمود. لایه اول مربوط به مبانی ذهنی و فکری و لایه دوم نمودهای مهم لایه ی اول است. باید گفت چالش های پیشرفت اقتصادی ایران تورم، بیکاری، توزیع درآمد و کمبود سرمایه گذاری نیست. همه این نشانه ها و عوارض ناشی از چالش های ذهنی و فکری در حوزه پیشرفت اقتصادی است. اینکه در اقتصاد چگونه باید تورم را کنترل کرد، دیگر مساله حل نشده ای نیست. تورم در حدود ۱۵۰ کشور جهان، بر اساس گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۱۱، زیر ۸ درصد است. بیش از ۱۵۰ کشور توانسته اند تورم را مهار و مدیریت کنند. با مشکل افزایش سرمایه گذاری و کاهش بیکاری در بسیاری از کشورهای در حال توسعه با تازه توسعه یافته موفق نظیر کره جنوبی، برزیل، چین و ترکیه حل شده است. آنچه مهم است و باید حل شود مبانی ذهنی و فکری است که راه حل مشکلات را میسر می سازد.
امروزه بر همه متخصصان و تصمیم گیرندگان این حوزه آشکار است که برای پیشرفت اقتصادی باید ذهنیت مدیران ارشد جامعه یک ذهنیت توسعه گرا باشد. در یک ذهنیت توسعه گرا، توسعه و پیشرفت اقتصادی از اولویت و اهمیت زیادی برخوردار است. در ذهنیت توسعه گرا مسائل و چالش های پیشرفت اقتصادی در رأس مسائل مورد توجه قرار می گیرد و حل و فصل می شود. آنچه مهم است داشتن یک استراتژی و راهبرد مشخص برای عبور از چالش و داشتن تفکر خلاقانه برای حل مشکلات و نیل به اهداف ترقی جویانه است.
حال اگر بخواهیم این ایده را در یک سطحی کوچک تر و در یک بنگاه اقتصادی بررسی کنیم باید گفت که آنچه سازمان یا بنگاه اقتصادی را دچار مشکل می سازد نبود یک استراتژی خلاقانه برای رسیدن به جایگاه مناسب است. بهره نبردن از علم مدیریت در کشور ما سبب شده تا صاحبان سرمایه تنها به صرف داشتن سرمایه مدیران ناموفقی در بهره وری بالای اقتصادی شوند. در واقع نداشتن یک استراتژی بلندمدت و جامع منجر به ابهام در چشم انداز سودآوری و توسعه اقتصادی آن بنگاه می شود. با کنار هم قرار دادن تکه های کوچک اقتصادی در اصل تابلوی کامل اقتصادی کشوری تکمیل می گردد، که می توان اینگونه ادعا کرد که تنها تزریق ذهنیت توسعه گرا از سمت مدیران ارشد است که این پازل را همگون کامل خواهد کرد.
داشتن دانش مدیریت و الگوبرداری از تجارب سازمانهای موفق دنیا به همراه تمرکز بر شرایط و فرهنگ بومی و همچنین، کسب تجربه عملی و تخصصی در مدیریت لازمه اداره موفقیتآمیز سازمانها است. چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه مدیریت بدون توجه به نظریهها و دستاوردهای علمی و عملی بشر نمیتوان در مقایسه با جوامع از نظر پیشرفت اقتصادی موفق بود.
این ویژگی نخبگان توسعه گرا است که با عزم راسخ برای پیشبرد اهداف توسعه ای خود و پایبندی به رشد و تحول اقتصادی بر مبنای اصول و مبانی دینی و اسلامی جامعه، توانایی ایجاد تحرک و نشاط در تولید داخلی را ایجاد و در نهایت تاثیر اتربخش خود را در افزایش سطح راندمان و بهره وری اقتصاد کشور نشان می دهد.
عضو هیئت مدیره شرکت سرمایه گذاری گروه صنعتی ملی(سهامی عام)