به گزارش افق آنلاین ، بسیج اساتید دانشگاه های تهران بزرگ با صدور بیانیهای به ادعای مطرح شده توسط سیّد محمّد موسوی خوئینیها در نامه به رهبر معظّم انقلاب، پاسخ داد.
متن این بیانیه از این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کونوا قَوّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ
عَلى أَلّا تَعدِلُوا اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعمَلونَ.
(سوره مبارکه مائده، آیه شریفه۸)
در روزهای اخیر، نامهای منتسب به چهره خاکستری جریان اصلاحات،(آقای سیدمحمد موسوی خویینیها) خطاب به رهبر معظم انقلاب در رسانه ها منتشر شده است. هرچند تضارب آراء و بیان انتقادات در نظام اسلامی، امری مبارک، پذیرفته شده و ممدوح است، اما در رابطه با محتوای این نامه ملاحظاتی وجود دارد که بسیج اساتید دانشگاه های تهران بزرگ خود را ملزم به روشنگری و تبیین در این رابطه میداند:
۱. نامه آقای موسوی خویینی ها، با ادعایی عجیب آغاز شده است. ایشان سعی دارد خود را نماینده و صدای مردم رنج دیده معرفی نموده و انتقاداتی را به وضع کنونی مطرح نماید. جای سؤال است فردی متعلق به یک جریان سیاسی خاص که قدرت اجرایی کشور را در برهههای متعددی از تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی بر عهده داشته است، چگونه میتواند به جای پاسخگویی و ارائه توضیح در رابطه با این سالها، با موضعی حق به جانب، خود را طرف مردم بداند. تمایل به سوی مردم، در سال هفتم دولت و پس از ناکارآمدی های متعدد دستگاه اجرایی کشور، چه معنایی را به ذهن متبادر میسازد؟ چرا آقای خویینی ها و هم حزبی هایش، کردار هفت ساله خود در حمایت تمام قد از دولت را انکار و ژست اپوزیسیون به خود میگیرند؟ آیا باور کنیم تغییر جهت دادن ها از قدرت حاکمه به سوی مردم، با انتخابات ۱۴۰۰ بیارتباط است؟
۲. در این نامه اشاره شده مشکلات اساسی کشور نه به دلیل مدیران انتخابی، بلکه به سبک مدیریت کلان رهبری بازمیگردد. عجیب است که ایشان نظرات و بیانات رهبری در بیان اولویتها و انحرافات در دوره های مختلف را نادیده گرفته است؛ نظراتی که هرگاه به آن عمل نشد، کشور به انسداد رسید و هرگاه عملیاتی گردید، بسیاری از مشکلات حل شد. در همین دوران اخیر، تأکید معظم له بر اقتصاد مقاومتی و تمرکز بر ظرفیتهای درونی نادیده انگاشته شد و تمام توان کشور بر مذاکره و راه حل بیرونی معطوف گردید.
باید گفت وضعیت کنونی کشور، نتیجه روی کار آمدن دولت خسته ای است که اتفاقا با حمایت آقای خویینیها و دوستانش این جایگاه را تصاحب کرده است. اینکه چرا رهبری در این زمینه مداخله مستقیم نمیکند، پاسخی روشن و واضح دارد. رهبران جمهوری اسلامی همواره سعی داشته اند به ساختارهای کشور و نظرات انتخاباتی مردم احترام بگذارند.
۳. آقای موسوی خویینی ها در انتهای نامه خود و به صورت تلویحی، کارنامه جمهوری اسلامی را از نگاهی متعارف و یا به اصطلاح دقیقتر عقلگرایانه، زیر سؤال برده است. البته این نخستین بار نیست که عدهای از همفکران ایشان، خود را معیار و تعیین کننده عقل معرفی میکنند و پایبندی به اصول اسلامی و انقلابی در حرکت جمهوری اسلامی را مانع عقلانیت میدانند. حال آنکه همان مردمی که آقای خویینیها داعیه نمایندگی آنان را دارد، به اصول انقلاب اسلامی پایبند بوده و منافاتی میان انقلابیگری و عقلانیت قائل نیستند.
۴. نگارنده این نامه به جای وارد ساختن اتهام مدیریت بسته به دیگران، بهتر است در مورد دوران مسئولیت خود در دهه شصت و در نقشآفرینی سیاسی دهه هفتاد خود توضیح دهد که چرا به بدترین شکل به دنبال حذف جریان رقیب از صحنه سیاسی کشور بوده است. اگر آقایان عملکردشان را فراموش کرده اند، دیگرانی هستند که تاریخ رفتار سیاسی آنان را گوشزد نمایند تا نسل امروز بداند نتیجه اثرگذاری چنین افرادی، رخ دادن چه وقایعی بوده و تحت تعلیماتشان، چه گروههای تندرویی در تاریخ معاصر ایران شکل گرفته است.
۵. برخی در روزهای اخیر تلاش کرده اند شخصیت آقای خویینیها را به عنوان یک تندرو و افراطی در جریان چپ معرفی نموده و جریان کارگزاران و بخشی از جریان اصلاحات را در این موضوع متفاوت جلوه دهند که به نظر میرسد این تلاشها در راستای انحراف اذهان از واقعیتهای موجود است. شرایط کنونی ناشی از قدرت گیری دولتی است که نتیجه هم افزایی جریان اصلاحات و کارگزاران در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ بوده است و این دو جریان باید پاسخگوی دوران حاکمیت خود در قوه مجربه باشند.
امید است در پیشفرض نخبگان سیاسی در رابطه با ملت شریف ایران، تغییرات اساسی ایجاد شود. مردم ایران با درایت و بصیرت مثالزدنی، توان تحلیل مسائل و یافتن مسببان اصلی شرایط کنونی را دارند.