به گزارش افق انلاین ، یکی از موضوعات مهمی که در بین اندیشمندان و تحلیگران سیاسی مطرح است، موضوع افول آمریکا در دهههای اخیر است. مسئلهای که نه فقط در بعد بینالملل بلکه در دیگر عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز در بین پژوهشگران دارای چالشهایی اساسی بوده است.
به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده آمریکا که قطب امپراتوری مقابل آن بود هیمنهای مضاعف افت و خود را یکهتاز جهان قلمداد کرد، تا جایی که واژههای «جهان تک قطبی» و «یک جانبهگرایی» وارد ادبیات سیاسی جهان شد اما ماجرا آنطور که آمریکاییها میخواستند پیش نرفته و مقوله جهان تک قطبی همواره مورد حمله قرار گرفته است، اگرچه اظهارنظرها در این زمینه ضد و نقیض است.
عدهای از کارشناسان معتقدند که ایالات متحده قدرت گذشته خود را از دست داده و در مسیری قرار دارد که پیش از آن امپراطوری رم و حتی اتحاد جماهیر شوروی پشت سر گذاشتند؛ این گروه از افراد برای اثبات ادعای خود بحران اقتصادی سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ در آمریکا را مثال میزنند و معتقدند که زیادهطلبی سیاستمداران آمریکا و تهاجمات بیرویه آنان به دیگر کشورها زمینهساز افشای رازی شد که در نهایت به فروپاشی آمریکا میرسد.
در نقطه مقابل نیز عدهای دیگر معتقدند که آمریکا در حال سپری کردن دوران گذار و رسیدن به سطحی بالاتر است. این گروه از افراد نیز در پاسخ به ادعای مذکور، مثال عبور از چالش را به کار میبرند و معتقدند که ایالات متحده با تغییر رویه خود از پس این چالشها برآمد و به همین دلیل توانایی عبور از هر معضلی را داراست. با این حال، چیزی که قابل توجه است این است که نسبت به موضوع فروپاشی و افول آمریکا نباید سادهانگارانه نگاه کرد بلکه باید با دیدی عمیقتر این موضوع را بررسی نمود.
در سالیان اخیر، همایشها، سخنرانیها و مقالات زیادی در این زمینه نوشته شده است، اکثر آنان در کنار استناد به منابع خارجی، پژوهشها و نظرسنجیهایی را انجام داده و بعضا وارد گفتوگو با اندیشمندان آمریکایی نیز شدهاند. شاید یکی از بزرگترین تردیدهایی که بتوان به این پژوهشها وارد کرد، نظری بودن آن است. بدین معنی که قالب پژوهشگران تجربه حضور در ایالات متحده را نداشته و از این منظر در مقایسه وضعیت فعلی این کشور با وضعیت آن در دهههای گذشته دچار لکنت هستند. به عبارت دیگر میتوان گفت پژوهشها و کتابهایی میتوانند در این زمینه اظهارنظرهای دقیقتری داشته باشند که نویسنده آن از درون آمریکا باشد و با فضای این کشور آشنایی دقیقی داشته باشد.
کتاب «آمریکا نگاهی از درون» نوشته موریس برمان آمریکایی است. او متولد ۱۹۴۴، مورخ و منتقد اجتماعی آمریکاست. تحصیلات خود را در رشته تاریخ علم دنبال کرده و در سال ۱۳۷۱ دکترای این رشته را در دانشگاه جان هاپکنیز به دست آورده است. برمن یک منتقد فرهنگی اومانیست دانشگاهی است که در تاریخ فرهنگی و فکری غرب تخصص دارد. علاوه بر این او به دلیل سالها زندگی در آمریکا، تحصیل در این کشور و حضور در مجامع علمی آن از صلاحیت علمی بالایی برای اظهارنظر درباره آمریکا برخوردار است.
این نویسنده در بخشی از پژوهشهای خود به موضوع انحطاط و افول آمریکا پرداخته و دارای تالیفاتی است. به زعم او آمریکا درگیر شرایطی است که شاید منجر به افول او شود. برمن سهگانهای درباره انحطاط آمریکا نوشته که بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۱ منتشر شده است. او همچنین در کتابی با نام «چرا آمریکا شکست خورد، ریشههای سقوط شاهنشاهی» نیز به این موضوع پرداخته است.
کتاب «آمریکا نگاهی از درون» یکی از نوشتههای اوست که در ایران نیز توسط انتشارات سروش به چاپ رسیده و فواد ایزدی و محمد حیدری آن را ترجمه کردند. این کتاب یکی از دهها اثری است که به بررسی ریشههای اضمحلال گریزناپذیر امپراطوری آمریکا میپردازد. از نگاه برمن، هیچ شعبدهای از دست دولت آمریکا برنمیآید تا جلوی این سقوط را بگیرد چرا که به گفته او دیگر کلاه شعبدهبازی دولت آمریکا پشم ندارد!
در بخشی از مقدمه این کتاب میخوانیم: «برمن، در این کتاب، به بررسی فرهنگ آمریکا از زمان نخستین مستعمرات تا زمان حال میپردازد و نشان میدهد که ریشههای فرهنگ چپاول از همان ابتدا در زمین آمریکا رشد کردند و آشکار میکند که درست همان ابزاری که باعث گسترش کشور شدند تبدیل به خنجری برای قتل آن نیز شدند. هسته اصلی بحث کتاب بر این است که چپاول، مادیگرایی و تلاش برای کسب منفعت شخصی بدون توجه به تأثیر آن بر دیگران، از زمان ورود نخستین مهاجران به آمریکا، نیروهایی قدرتمند در فرهنگ آن بودهاند.»
برمن در این کتاب ۴ عامل اصلی را برای افول آمریکا نام برده است؛ اولین عامل از منظر او فزون طلبی است. فزون طلبی به معنای این که سود کجاست؟ فارغ از این که کسب این سود منجر به قربانی شدن چه ارزشهای انسانی میشود؟ در بخشی از این فصل به نقل از «الکسی دوتوکویل» میخوانیم: «زمانی که منش آمریکاییها را بیشتر واکاوی میکنیم، میبینیم که آنها ارزش هر چیزی در این دنیا را در پاسخ به این سوال واحد میسنجند: چه قدر سود دارد؟»
تسنیم/ دومین عاملی که برمن برای افول و انحطاط آمریکا نام میبرد، سلطه وال استریت است. او در این فصل با اشاره به نتایج و آثار بحران مالی سال ۲۰۰۸ میگوید: «فرمانروایی وال استریت و بحران مالی سال ۲۰۰۸ بیشک آشکارترین مثالهای امروزی از نتایج منفی زیادهخواهی و مالاندوزی هستند.» او البته انتقادی از فعالیتهای اقتصادی شرکت «گلدمن ساکس» و امثال آن ندارد بلکه آنها را محصول نهایی فرهنگ چپاول میداند. او در این زمینه میگوید: «این حقیقت که شرکتهای غول آسایی مانند گلدمن در آستانه فاجعهای که ساختهاند، همچنان در حال پیشرفت هستند، ثابت میکند که کار از کار گذشته است و آمریکا دیگر قادر نیست مسیر را تغییر دهد.»
در بخش دیگر، نویسنده کتاب، عاملی به نام «توهم پیشرفت» را دلیلی بر فروپاشی محتمل آمریکا میداند. توهم پیشرفت به این معنا که پیشرفت را صرفا در ابعاد اقتصادی تعریف کرده و دیگر ابعاد آن را به رسمیت نشناسیم. این نگاه تا حدی جلو میرود که حتی تن و روح انسان را درخدمت ماشین توسعه اقتصادی میداند. به عبارت دیگر میتوان گفت، از منظر برمن، آمریکا قربانی نگاهی شده است که در آن ماشین جای انسان را گرفته است. در بخشی از این فصل، جملهای از ماریو ساویو آمده است که گویای همه چیز است: «زمانی میرسد که عملکرد ماشین آنچنان نفرتانگیز میشود و ما را طوری در باطن بیمار میکند که نمیتوانیم نقشی ایفا کنیم، حتی نقشی منفعل؛ باید تن و روح خود را در لابهلای چرخها و دندانههای این ماشین بگذارید تا آن را متوقف سازید و به گردانندگان و صاحبان این ماشین نشان دهید که تا زمانی که آزاد نشوید، ماشین متوقف خواهد ماند.»
در فصل بعدی با عنوان «سرزنش تاریخ» نیز به بعد دیگری از اضمحلال آمریکا اشاره شده است. شاید امپراطوری روم مثال تاریخی خوبی برای آمریکا باشد حتی اگر عدهای بخواهند چیزی نشنوند و چشمهایشان را به روی حقیقت بندند.
در پایان باید گفت: هرچه زوال آمریکا حتمیتر و آشکارتر میشود، ارائه تحلیلی دقیق از دلایل این زوال مهمتر میشود. درباره این زوال کتابهای کمی وجود دارد و این به خاطر تابوی نوشتن درباره آن است.
کتاب موریس برمان اثری روراست، دقیق و منطقی است و با مستنداتی محکم نشان میدهد چگونه آمریکا، چند صد سال پیش شروع به بلعیدن فرزندان خود کرد؛ چه به لحاظ مالی، چه به لحاظ اجتماعی و چه فناورانه. برمان در این اثر، با شفافیت نشان میدهد چگونه و چرا ذهنیت چپاول که کشور آمریکا بر اساس آن بنیان نهاده شده، سایر دکترینهای اخلاقی و اجتماعی را قلع و قمع کرد و بنابراین، تخم خودویرانگری را با همین دریافت خود در سرزمین آمریکا کاشت.