روزنامه شرق در مطلبی با اشاره به این نامه آورده است:
یکی از آنان که به اصغر فرهادی نامه نوشت، «مریل استریپ» بود؛ بانویی که ۱۷ بار نامزد اسکار شده بود و سه بار برنده آن؛ بانویی که لوح تقدیر نامزدشدن فیلم «جدایی» در اسکار ۸۴ را به «اصغر فرهادی» داده است. او در نامهای نکتههایی را درباره این فیلم بیان کرد که زاویه دیدی دیگر را رو به این فیلم میگشاید و آن را نه به عنوان یک فیلم و اثر هنری، که به عنوان تجلی یک اتفاق انسانی در قالبی هنری میستاید.
او چنین مینویسد: « نمیدانم آیا اصغر فرهادی زمانی که فیلمش را میساخته آگاه بوده که بر خلاف نام فیلم، تاثیر جهانی «یک جدایی» مردم را به هم نزدیک خواهد کرد؟! نزدیک کردن ما و مردم ایران، تا از طریق داستان خانوادهای در حال گسست و پیچیدگیهای اخلاقی و عاطفیشان، خانوادههای ما و ایرانیان را به هم نزدیک کند.»
به نقل از تماشاچی مریل استریپ در توصیف جزئییات مطرح شده در کارگردانی این فیلم مینویسد: «او این کار را با ظرافت انجام میدهد؛ با ارایه تصویری صمیمی از پیشخوان آشپزخانهای در تهران یا با نشان دادن پرتره کوچکی از انیشتین یا نقاشی دیگری از وایت به نام دنیای کریستینا. او به ما اجازه همدردی با مردی را میدهد که به تازگی ترکش کردهاند؛ جایی که برای یافتن تنظیم درست ماشین لباسشویی در تکاپوست. او میگذارد تا ما عمل دردناک و سرشار از عشق شستوشوی پدری پیر را بازشناسیم و میگذارد شوک حاصل از بازی کودکی که پیچ دستگاه اکسیژن را باز و بسته میکند و باز میبندد و باز میکند را حس کنیم؛ همچنان که سرنوشت با زندگی ما در حال بازی است.»
بانویی که او را در اخلاق و ماندگاری در سینما تحسین میکنند، چنین به رمزگشایی از فیلم «جدایی» میپردازد: «او میگذارد در خستگی مفرط قاضیای سهیم شویم که میخواهد پنجره دفتر کمهوایی که در آن تصمیمات دشوار میگیرد، چارتاق باز باشد:
-چه چیز هل دادن است، چه چیز ضربه زدن؟
-چه کسی پرت شد، چه کسی از حال رفت؟
-چه کسی دروغ گفته، چه کسی غیرقابل اطمینان است؟
-چه کسی خوب است، چه کسی بد؟
چگونه میتوان همه اینها را در جای خود قرار داد؟ و ببینید چه میزان گذشت در دل مردمی است که تحت قواعدی بیگذشت زندگی میکنند.»
استریپ فیلم «جدایی» را فراتر از تمام همه ابزاری دانست که میتواند کشورها را به هم نزدیک یا از هم دور کند.
او نامهاش را با چنین عباراتی پایان میدهد:
«با ساختن این فیلم دلپذیر، اصغر فرهادی کاری کرد که هیاتهای دیپلمات و اخبار روزنامهها از آن عاجزند. او گذاشت تا ما خود را در آینه زندگی دیگران ببینیم و مخمصههای یکدیگر را درک کنیم؛ مخمصه انسانیت مشترکمان را. این کنش، کنشی سیاستمدارانه است. در دنیایی که مسیر تماشا در آن با بدبینی و تلخی مسدود است، نیاز داریم تا هنرمندان تصویر را وضوحی بهتر ببخشند. ما به «یک جدایی» محتاجیم تا به هم نزدیکمان کند. اصغر فرهادی برای همان یک لحظه دلنشینی که مردم زیادی را در ایران خوشحال کرد به عنوان چهارمین چهره مجله تایم از سوی مردم برگزیده شد. این آغاز راهی است که او به عنوان یک هنرمند در آن قرار گرفته است و تا کنون نشان داده است که این مسیر را با هوشیاری ادامه میدهد.»