۱٫ تاریخ، تنها مجموعهای از داستانهای خواندنی برای پر کردن وقت نیست؛ تاریخ کتابی است که از هر سطر آن دستورالعملهای زندگی و سیاست قابل دریافت است؛بهویژه تاریخ اسلام که نمود کامل استراتژیهای نفاق و شرک در تقابل با اسلام از آن قابل استخراج است. هر نظام عقیدتی احتمالا در برابر خود جریانهایی مشابه جریاناتی را که اسلام فراروی خود دید؛ میبیند و با پیچیدگیهایی مشابه آن مواجه خواهد شد؛ و البته در این دوران، بهدلایلی که روشن است؛ پیچیدگیها بهدفعات بیشتر خواهد بود. در میان جنگهای صدر اسلام، جنگ احزاب یا همان جنگ خندق بهدلیل شباهتها با وضعیت امروز نظام اسلامی ایران، در مواجهه با جریانات ضد انقلاب و نیز جریانات داخلی با ماسک رفتارهای منافقانه از شباهتهای فراوانی برخوردار است. نوشته حاضر درسهای جنگ خندق و درسهایش برای اوضاع کنونی را یادآوری میکند.
۲٫ آغاز فرآیند جنگ خندق در سال پنجم هجری با کسب اطلاعات دستگاه اطلاعاتی پیامبر از تحرکات قبایل دشمن اسلام برای شکلدهی به سپاهی ده هزار نفره در راستای براندازی نظام تازه تاسیس پیامبر در مدینه آغاز شد. پیامبر(ص) با تشکیل قرارگاه، سریعا به کسب نظرات نخبگان ارتش اسلام پرداخت. سلمان پیشنهاد کندن خندق (سنگری عظیم در سراسر راههای ورودی مدینه) نمود، این پیشنهاد پذیرفته شد، و طبق فرمان پیامبر (ص)، مسلمانان با مشارکت عمومی به کندن خندق پرداختند. نوآوری و سرعت عمل و اشراف اطلاعاتی سپاه اسلام به قدری موثر واقع شد که سپاه دشمن که بیش از سه برابر سپاه اسلام بود به مدت یک ماه پشت خندقها زمینگیر شد. نهایتا ۵ تن از مشرکان از نقطهای باریک که شاید در کندن آن دقت لازم معمول ننموده و یا کوتاهی کرده بودند؛ راهی به درون یافتند و وارد جنگ تن به تن شدند. علی(ع) یک تنه به گفته رسول اکرم (ص) به مثابه تمامی اسلام در برابر تمامی کفر قرار گرفت. جانبازی نخبه باایمان و بصیری چون علی (ع) همپای سپاه اسلام در پیروزی موثر بود. سخن پیامبر که ضربت علی را در روز خندق از ارزش عبادت جن و انس برتر دانست؛ دال بر ارزش حیاتی حضور قهرمانان شجاع، بصیر و زمانشناس است. قهرمانانی که یک حرکتشان از عمری عبادت جن و انس فراتر میرود. در یکماهی که دشمن، جامعه اسلامی مدینه را تحت محاصره شدید قرار داده بود؛ تنها مقاومت هشیارانه و ایثارگرانه اهل مدینه بود که دشمن را از موقعیت کنشگر فعال به انفعال کشاند. در این زمان، باز اشراف اطلاعاتی سپاه اسلام با مدیریت عالی رسولالله (ص) کارگر افتاد. پیامبر، حذیفه بن یمان را که یک نیروی کارکشته اطلاعاتی بود؛ بهدرون سپاه دشمن فرستاد تا از پشت جبهه و روحیات آنها اطلاعات کاملی را کسب کند. حذیفه با هوشمندی وضعیت روحی متزلزل سپاه ابوسفیان را شناسایی و انفعال رو به شکست آنها را به پیامبر گزارش نمود. در این زمان پیامبر از خداوند مسئلت نمود که با امداد غیبی، دشمن را متزلزل و نابود نماید. امداد غیبی به صورت باد و طوفان، دشمنان را از پای در آورده و تار و مار کرد. آنها فرار را بر قرار ترجیح دادند و به طور کلی لشکر احزاب در هم شکست.
۳٫ درسهایی که از جنگ احزاب میتوان دریافت عبارتند از:
الف. اشراف اطلاعاتی بر دشمن، مقدمه واکنشهای به موقع و هوشمندانه است. نبرد با چشمان بسته، خردمندانه نیست و حتی اگر ایثارگرانهترین نبردها را شاهد باشیم بدون اشراف اطلاعاتی، احتمال پیروزی، اندک و هزینهها و تلفات بسیار زیاد خواهد بود. اشراف اطلاعاتی موجب میشود؛ لشگر اسلام همیشه چند حرکت از دشمن جلوتر باشد. این به معنای بهدست گرفتن ابتکار عمل در برابر دشمن است.
ب. سرعت عمل پیامبر در این نبرد بسیار درسآموز است. همانگونه که دشمن لحظهای را از دست نمیدهد؛ چشمان سپاه حق نیز نباید لحظهای به خواب رفته یا با اتلاف زمان، دشمن را در جایگاه ابتکار عمل قرار دهد.
ج. مشارکت عقل جمعی در جنگ احزاب از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و هر چند رسول الله(ص) به منبع لایزال و برتر وحی متصل بودند؛ اما عقل جمعی و مشارکت فعال نخبگان ارتش پیامبر، آنان را از مقام ناظر به مقام کنشگر فعال و موثر ارتقاء داد. جوشش ایدههای نو در پی مشارکت عقول جوان و نخبه، کلید برتری نهضت رسول خدا در برابر جریان عقبمانده و ارتجاعی ابوسفیان بود.
د. نوآوری نخبگان گرد پیامبر بزرگوار خدا (ص) که از نعمت ایمان؛ جوانی و شجاعت در ابراز نظر در محیطی که رسول خدا پدید آورده بود؛برخوردار بودند؛ موجب برتری راهبردی پیامبر در برابر دشمنان شد. تجربه جنگ خندق نشان داد که نوآوری، اشراف اطلاعاتی و نیروهای مومن، جوان و انقلابی باورمند قادرند نیروی چند برابر دشمن را با تمامی امکانات لجستیک زمینگیر کرده و نهایتا به شکست بکشانند.
ه. شجاعت و ایمان علی (ع) که در هنگام جنگ خندق حدود ۲۸ سال داشت؛ از اهمیت بسیاری برخوردار بود؛ اگر علی (ع) نبود؛ کوتاهی بعضی نیروها در کندن خندق مطابق الگوی مطلوب، اسلام را در موقعیت ضعف قرار میداد. علی این نقص را با شجاعت مومنانه خود پوشش داد. نکته مهمتر شاید آن است که علی فرماندهی نبود که پشت سربازان پناه گیرد بلکه در صف نخست، به الگوی ایثار و شجاعت تبدیل شده بود.
و. پیروزی در نبرد روحیهها بخش نادیدنی ولی موثر نبرد خندق یا جنگ احزاب بود. روحیه بالای لشکر اسلام در برابر روحیه ضعیف لشکر کفر که با نبرد فرسایشی لشکر اسلام و فقدان برنامه آنها در برابر نوآوری (خندق) شدیدا تشدید شده بود؛ نقطه مهم برتری بود. ضربه نهایی به روحیه دشمن را علی (ع) با شکست دادن قهرمانان اصلی لشگر دشمن وارد آورد. بعد از این حرکت بود که دشمن دچار از هم گسیختگی روانی شد و بهیکباره روحیه خود را از دست داد.
ز. کوتاهی در انجام وظیفه ولو عمدی نباشد؛ میتواند هزینه فراوانی ایجاد کند. نقطه ضعف لشکر اسلام در یک نقطه، نادیده گرفتن استانداردی بود که برای حفر خندق در نظر گرفته بودند. یک کوتاهی که حتما عمدا صورت نگرفته بود؛ میتوانست به شکست سپاه اسلامی بیانجامد. خوشبختانه علی (ع) این شکاف را با توان الهی خود پر کرد. درس این اشتباه هم این است که در برابر دشمن غدار که مترصد نابودی اسلام است؛ یک اشتباه کوچک ولو بدون نیت سوء میتواند سنگینترین هزینهها را پدید آورد.
۴٫ مروری بر آنچه که فوقا به آن اشاره شد؛ میتواند بر اهمیت راهبردی مواردی چون اشراف اطلاعاتی، سرعت عمل، مشارکت عقل جمعی، نوآوری، شجاعت و ایمان و برتری در نبرد روحیهها تاکید نماید ضمن آن که هشدار دهد که کوتاهیهای کوچک ممکن است هزینههای فراوانی را بر سپاه حق تحمیل نماید. جنگ احزاب نقطه اتحاد نفاق و شرک تحت مدیریت راهبردی قبایل یهود بود. آنان خواستند بهدست مشرکان قریش، نهضت نورسته اسلام را از ریشه درآورند. اهمیت تحلیل جنگهای رسول الله(ص) بهویژه جنگ احزاب بسیار زیاد است و میتوان درسهای مهم و راهبردی بسیاری را از آنها دریافت. مطلب حاضر کوشید وجهی از وجوه این نبرد را برای امروز ما استخراج نماید. رهبری معظم انقلاب هم در تحلیل این جنگ دقیق فرمودهاند که:«اگر بخواهیم این را با امروز مقایسه کنیم، یعنی آمریکا با آنها مخالفت کرد، انگلیس مخالفت کرد، رژیم صهیونیستی مخالفت کرد، فلان رژیم مرتجعِ نفتخوار مخالفت کرد. پولهاشان را خرج کردند، نیروهاشان را جمع کردند، یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابی که دلها را خیلی ترساند. اوائل همین سوره میفرماید: «و اذ قالت طائفه منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا»؛ مردم را میترساندند. الان هم همین جور است. الان هم یک عدهای مردم را میترسانند: آقا بترسید. مقابله با آمریکا مگر شوخی است؟ پدرتان را در میآورند! آن جنگ نظامیشان، این تحریمشان، این فعالیتهای تبلیغی و سیاسیشان. در آخر این سوره باز میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغرینّک بهم». مرجفون همینهایند. در یک چنین شرائطی، شرح حال مؤمن این است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نمیکنیم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند که اگر پابند به توحید باشید، پابند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمنها سراغتان میآیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد».