به گزارش خبرنگار برنا، خشونت علیه زنان امروز مسئلهای مهم در جامعه ما به حساب میآید و بخش اعظمی از این مسئله را به ساختار فرهنگی معیوب و بخشی دیگر را به ضعفهای قانونی میتوان مربوط دانست. سینما و دیگر هنرها میتوانند در امر مهم فرهنگسازی قطعاً تأثیرگذار باشند. به همین دلیل انتظار میرود در آثار سینماییمان بیشتر به چنین موضوعی پرداخته شود تا حداقل گفتوگویی درباره این معضل، ریشههای آن و راههای برطرف کردنش در جامعه شکل بگیرد.
در گفتوگو با چند سینماگر مسئله خشونت علیه زنان را در آثار سینمایی کشورمان و تأثیر این آثار در جامعه مورد بررسی قرار دادیم که در ادامه میخوانید:
رویا افشار: نمایش تصویر غیر واقعی از زنان در آثار سینمایی، نوعی خشونت فرهنگی علیه آن ها است
افشار تصریح کرد: اگر پرداختی به معضلات زنان در سینما صورت گیرد بسیار اندک و انگشتشمار است و تنها سینماگرانی به این موضوع پرداختهاند که خیلی مستبد نگاه میکنند و باقی پرداختها کاملاً سادهانگارانه و پیش پا افتاده است. منظور من از فیلمسازان با نگاه مستبد به جامعه روشنفکر سینماگر ما برمیگردد که چون جامعه ما در شرایطی خاص قرار دارد افراد در حوزههای مختلف تفکر سعی دارند استبدادی عمل کنند تا در هر جریان فکری حل نشوند و یا جریانهای مختلف آنها را به نفع خود مصادره نکنند.
این بازیگر در ادامه گفت: در دوران جنگ تحمیلی وقتی قرار بود از بزرگی یک شهید در اثری سینمایی بگوییم به سراغ مادر یا همسرش میرفتیم و اجر و قربی که این مادر و همسر داشتند به شهید وجههای نورانیتر میداد اما تمام پرداختهای ما به شخصیت زنان در همین محدوده باقی ماند و این در حالی است که ما علاوه بر مادران و همسران شهدا در حوزههای مختلف زنان کارگر، متخصص، پزشک و… بسیاری داریم که متأسفانه سینمای ما توجهی به آنها ندارد چرا که سینما امروز به یک هنر سفارشی تبدیل شده است.
او افزود: نه تنها سینما که هر هنر دیگری میتواند به معضلات جامعه بپردازند و نقشی سازنده داشته باشد و سینما هم با نگاهی درست به مردم و جامعه میتواند در حل مشکلات و معضلات سازنده عمل کند. خشونت علیه زنان تنها برخورد فیزیکی محسوب نمیشود، قرار نیست حتماً زنی را در آتش بسوزانند یا با چاقو تهدیدش کنند که بگوییم خشونتی علیه زنان رخ داده، خشونت میتواند برخوردهای غیرانسانی باشد. زن را اگر به عنوان انسان نگاه نکنیم محدودیتهایی برای او قائل میشویم و اگر همین نگاه را به مرد هم داشته باشیم برای او محدودیتهایی قائل خواهیم شد که در رفتار، گفتار، شغل و هویت اجتماعیاش تأثیرگذار است و این محدودیتها منجر به برخوردهای این دو با هم میشود که تا امروز در جامعه ما منجر به کنار گذاشتن زن یا نپرداختن به مسائل آن شده است.
بازیگر فیلم سینمایی «سرکوب» در ادامه تأکید کرد: در سینمای ما شاید چند اثر معدود را بتوان نام برد که آثاری به یاد ماندنی و تأثیرگذار در حوزه خشونت علیه زنان هستند. فیلم «عروس آتش» یکی از این آثار است. فیلمی که خسرو سینایی نگاهی فوقالعاده به مسئله مطرح شده در فیلم دارد و مشخص است که او جامعه را با نگاهی تحلیلی بررسی کرده و به کشف معضلاتش رسیده و حال با نگاهی هنری اثری درخشان و در خور ساخته است. متأسفانه ما امروز در آثار سینماییمان موضوعات را سخیف میکنیم و هنگامی که به سراغشان میرویم هم نگاهی سازنده نداریم. وقتی زن را در اکثر آثار سینمایی با اجبار هویت بخشیدن به خانواده یا ارتباط سکانسها وارد قصه میکنیم و هیچ باری از درام را به دوشش نمیاندازیم خود یک خشونت فرهنگی علیه زنان میتواند به حساب بیاید و به نظر من در هنر سفارشی این خشونت را میتوان به وضوح دید. پرداختن به شخصیت زنان در آثار سینمایی به طوری که هیچ ربطی به جامعه ندارند را هم میتواند مصداق خشونت علیه زنان دانست.
بهنام بهزادی: بخش اعظمی از ماجرای خشونت علیه زنان به ساختار فرهنگی معیوب برمیگردد / نقد قانون را در آثار سینماییمان کمتر شاهد هستیم
بهنام بهزادی کارگردان سینما در گفتوگو با خبرنگار برنا، در پاسخ به این پرسش که آیا در آثار سینمایی ما کاراکترهای زن به آنچه که در جامعه میبینیم شباهتی دارند یا خیر، گفت: من به یک نگاه کلی و عمومیت بخشیدن یک مفهوم به کلیت سینما اعتقادی ندارم. به طور کل یک مفهوم را نمیتوان در یک تعریف کلی برای سینما مورد ارزیابی قرار داد که آیا پرداخت درستی در سینمای ما نسبت به آن صورت گرفته یا خیر. به نظر من در سینمای ایران برخی فیلمها پرداخت درستی نسبت به کاراکتر زن داشته و برخی فیلمها اینگونه نبودهاند.
بهزادی درباره پرداختن به مبحث خشونت علیه زنان در سینمای ایران گفت: بخش مهمی از موضوع خشونت علیه زنان به جنبههای فرهنگی و بخش دیگر به مباحث قانونی مربوط میشود. تا امروز بخش عمدهای از این موضوع در سینمای ایران حول و حوش روابط فرهنگی آدمها که نتیجهاش خشونت علیه زنان بوده، روایت شده که البته هنوز هم این بحث در سینمای ما جای کار دارد و میتوان آثار سینمایی متعددی در این زمینه تولید کرد.
او افزود: جنبه کاملاً مغفول مانده این موضوع به بحث قانون برمیگردد و ما کمتر شاهد فیلمهایی هستیم که قانون را مورد انتقاد قرار داده باشند. پیش از پرداختن به این موضوع باید به نکتهای اشاره کرد؛ به صورت عمومی مسئلهای که وجود دارد این است که ما شاید در حقیقت باری را روی دوش سینما قرار دادهایم و مسئلهای را به آن تحمیل کردهایم که فراتر از ظرفیتش است. طی این سالها شاهد هستیم که سینما را مجبور کردهاند به مسائلی بپردازد که دیگر رسانهها و هنرها کمتر توان و امکان پرداختن به آن موضوعات را داشتهاند و همین اتفاق باعث شده ما سینما را رفته رفته به یک رسانه تبدیل کردهایم و انتظاری که از آن داریم بسیار فراتر از حدی است که میتوان از سینما انتظار داشت.
کارگردان فیلم سینمایی «وارونگی» در ادامه اظهاراتش تأکید کرد: قطعاً سینما این قابلیت و پتانسیل را دارد که به موضوعاتی چون خشونت علیه زنان بپردازد اما باید بدانیم که سینما در وهله نخست یک هنر است و باید در همین حیطه حرکت کند ولی طی سالهای گذشته به مرور انتظار و توقعی از آن به وجود آمده که گویا موظف است مسائلی را مطرح کند که بسیاری از آنها جایگاه طرحشان در سینما نیست و زمینههای دیگری را برای مطرح شدن میطلبند اما به دلیل نبود شرایط و عدم امکان نقد قانون این بار روی دوش سینما افتاده و باعث شده در نهایت با سینمایی مواجه باشیم که چون نمیتواند با صراحت مسئلهاش را مطرح کند به صورت استعاری و با کنایه به موضوعات میپردازد و فیلمها کاملاً به آثاری تبدیل شدهاند که فقط مشغول کنایه و غُر زدن هستند و نهایتاً گلایه میکنند و اصلاً مشخص نیست مخاطبان این آثار چه کسانی هستند.
بهزادی تصریح کرد: سینمای ما با محدودیتهای بسیاری مواجه است و علاوه بر وزارت ارشاد و دیگر نهادهای فرهنگی متأسفانه امروز به جایی رسیدیم که قوه قضاییه هم به مسئله نظارت بر فیلمها ورود کرده و مستقیماً درباره اکران یا عدم اکران آنها تصمیمگیری میکند. این شرایط و ممیزیهای متعدد از اصلیترین عوامل تبدیل کردن سینما به رسانهای برای کنایه و غُر زدن است و میبینیم هنر هفتم در کشور ما به سمتی رفته که کارکرد اصلی خود را از دست داده و از هدف اصلیاش دور شده است و حتی توان پرداختن به مسائلی چون خشونت علیه زنان را ندارد.
این کارگردان در پایان تأکید کرد: بحث خشونت علیه زنان را در جامعهمان موضوعی کاملاً جدی میدانم که همانطور پیشتر تأکید کردم به اعتقاد من بخش اعظمی از این ماجرا از یک ساختار فرهنگی معیوب میآید که در آن انسانها دانسته یا نادانسته علیه زنان دست به خشونت میزنند. خشونت علیه زنان دامنه گستردهای دارد و به شکل کلامی، فیزیکی و… میتوان این خشونت را در جامعه شاهد بود که متأسفانه ما تقریباً درباره همه این مباحث به لحاظ فرهنگی آگاهیبخشی اندکی داریم و به لحاظ حقوقی نیز قوانین بازدارندهای را شاهد نیستیم.
مریم مقدم: سانسور، موجب نادیده گرفته شدن بخشی از جامعه شده است / امکان به تصویر کشیدن زندگی بسیاری از زنان جامعه در سینمای ایران وجود ندارد
مریم مقدم بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: خشونت را میتوان مهمترین مشکل جامعه امروز ما دانست. در واقع خشونت در فرهنگ و رفتار روزمره ما نهادینه شده و بخش عمدهای از این رفتار بیمار که در واقع ابزاری برای کنترل و سرکوب ضعیفتر است و میتواند از طرف اشخاص یا حتی نهادهای صاحب قدرت به دیگران اعمال شود؛ این قدرت میتواند برگرفته از مقام بالاتر، سن بالاتر و یا حتی جنسیت،دین و قومیت متفاوت باشد. متاسفانه در کشورهایی با سیستم مردسالار این خشونت ها حمایت قانونی دارد و بسیار فراگیر است در صورتیکه اینگونه رفتارها، در کشورهای متمدن جرم محسوب می شود.
مقدم تصریح کرد: به طور کل تیغ تیز خشونت بیش از هر چیز به سمت زنان، کودکان و دگرباشان جنسی است و این سه گروه در یک جامعه مردسالار طبقه فرودست به حساب میآیند. پس از این سه گروه میتوان حیوانات را هم در این دایره گنجاند که اتفاقاً خشونت بالایی را علیه آنها در کشورمان شاهد هستیم.
این بازیگر در ادامه درباره نگاه آثار سینمایی به زنان جامعه در سالهای اخیر گفت: در برخی آثار سینمایی ما چهرهای واقعی از برخی زنان جامعه میبینیم اما بخش بزرگی از جمعیت ما و به خصوص زنان ایرانی همواره نادیده گرفته شدهاند. شکلگیری این وضعیت و نادیده گرفته شدن برخی از افراد جامعه چند دلیل مشخص دارد؛ اولین دلیل را میتوان قوانین سانسور دانست، به این معنی که ما اجازه نداریم چهره واقعی خیلی از زنان جامعهمان را در سینما نمایش دهیم. زنانی قوی در جامعه وجود دارند که با تفکرات و سبک زندگی مورد نظر خودشان زندگی میکنند اما امکان به تصویر کشیدن این زنان در سینمای ما به دلیل سانسور وجود ندارد.
او افزود: دلیل دیگر به نویسندهها و فیلمنامهنویسها برمیگردد که اکثر آنها مرد هستند و درصد زیادی از مردان ایرانی شناخت کافی از زنان ندارند و ناخواسته زنها را واقعی ترسیم نمیکنند. علت این اتفاق بیش از هر چیز به سبک زندگی ما برمیگردد که از همان دوران کودکی تفکیک جنسیتی داریم و پسر و دختر را از هم جدا میکنیم تا هیچکدام هیچوقت شانس شناخت جنس مخالف را نداشته باشند و همین وضعیت باعث شده حتی خیلی از افراد مادر و خواهر خود را هم نشناسند و فاصله زیادی با آنها داشته باشند.
بازیگر فیلم سینمایی «قصیده گاو سفید» در ادامه در پاسخ به این پرسش که سینمای ایران تا امروز چه اندازه به موضوع خشونت علیه زنان پرداخته، گفت: تا امروز تلاشهایی برای پرداختن به این موضوع صورت گرفته و معدود کارگردانهایی هستند که فیلمهایی با این موضوع در چارچوبهایی که میشود حرف زد ساختهاند ولی تا زمانی که یک نظام فرهنگی و یک حامی قدرتمند پشت یک زیرمتن و یک دغدغه فرهنگی نباشد اتفاقی در راستای فرهنگسازی برای عموم مردم رخ نمیدهد و جسته و گریخته هر چند سال یک فیلم با این موضوع ساخته میشود و تأثیری ندارد. سینمای ما در واقع یک سینمای کاملاً دولتی است و وقتی بیشتر سرمایهها برای ساخت فیلمهای ایدئولوژیک صرف میشوند نباید انتظار داشته باشیم که جریانی فرهنگی در این زمینه شکل بگیرد.
مقدم با اشاره به شرایطی که محدودیتها در سینمای ایران به وجود آورده، اظهار داشت: در یک فضای آزاد کاری و تولید محصولات فرهنگی که در واقع هیچ رانتی وجود ندارد و بحث خودی و غیر خودی مطرح نیست، رقابتی سالم شکل میگیرد و این رقابت به خودی خود در بالا رفتن کیفیت و سلامت فیلمنامه تأثیر میگذارد که بخش مهمی از این سلامت به صداقت اثر برمیگردد. صداقت در یک فیلمنامه به معنای تحقیق و پژوهش و گفتن واقعیتها و افشاگری است اما وقتی ملاک و معیار فراهم شدن سرمایه تولید فیلم و دریافت مجوز تولید فیلم داشتن ارتباط یا ایدئولوژیهای مشخص در فیلمنامه است دیگر نمیشود انتظار داشت که آثاری صادقانه و واقعی ساخته شود.
این بازیگر با اشاره به اینکه در سینمای ایران امکان پرداختن دقیق و سازنده به موضوعاتی چون خشونت علیه زنان وجود ندارد، تأکید کرد: محدودیتها و خط قرمزها، سینما را از نمایش واقعیتهای زندگی دور میکند و وقتی اجازه شنیدن حرفهای متفاوت که بخش مهمی از هنر و دموکراسی است فراهم نباشد مسلماً با پرداختن به بخشی از واقعیت و نادیده گرفتن دیگر بخشها نمیتوان به تحلیل کامل و درست امیدوار بود.
او افزود: اگر قانون حامی هر حرفی باشد هیچ مانعی برای گفتن مسائل مختلف برای هنرمندان باقی نمیماند. قطعاً فرهنگ و سنت هر ملتی قابل تغییر و قابل رشد و تکامل است. در واقع اگر نگاه عقبافتادهای در جامعه وجود دارد باید قواعد و قوانینی را مقصر اصلی دانست که طی سالهایی طولانی تغییر نکردهاند. متمدنترین ملتهای امروز جهان در گذشتهشان قرون وسطا دارند که آن را پشت سر گذاشتهاند. هیچ ملتی را از همان ابتدا نمیتوان صاحب فرهنگی پیشرو و دموکرات دانست چرا که برای رسیدن به این موقعیت لازم است سنتهای اشتباه و فرهنگ بیمار را به چالش کشید. اصلیترین دلیلی که فیلمساز و بطور کل هنرمند به عنوان یکی از عوامل فرهنگساز، تلاشی در جهت تغییر نمیکند این است که از حمایت قانون بهرهمند نیست و نه تنها تشویق نمیشود بلکه در صورت تلاش تنبیه میشود و هیچ انگیزهای چه مادی چه معنوی برایش باقی نمیماند.
بازیگر فیلم سینمایی «احتمال باران اسیدی» خاطرنشان کرد: به نظر من بخش مهمی از فرهنگ همان ارزشهای اجتماعی، هنجارها و باورهایی هستند که اصلاً آنها را به ارث نبردهایم و کاملاً اکتسابی هستند. به عنوان مثال ما نوعی رفتار و پوشش را ۵۰ سال گذشته در کشورمان داشتهایم که امروز دیگر این رفتار و پوشش را شاهد نیستیم، پس سنتها و باورهای فرهنگی به راحتی با تغییر قوانین تغییر شکل دادهاند. در برخی کشورهای اروپایی که شاهد رعایت قوانین مدنی و حقوق برابر انسانها هستیم طی شاید کمتر از صد سال اخیر این قوانین و قواعد شکل گرفته و آنها حتی دورانی چون قرون وسطا را پشت سر گذاشتهاند. قطعاً در گذشته این کشورها هم رفتارهایی چون آزار حیوانات، آزار زنان و کودکان و… وجود داشته است. پس این اتفاقات و ناهنجاریها که امروز در جامعهمان شاهد هستیم را نمیتوان ژنتیکی دانست و قانون است که میتواند به ما بیاموزد که حقوق زنان، کودکان، حیوانات و انسانهای متفاوت را محترم بدانیم. رانندگی درست، رعایت حق تقدم، احترام به انسانها و… آدابی است که میتوان آموخت و به مرور فرهنگ را تکامل بخشید.
مقدم در پایان اظهاراتش گفت: در یک دنیای ایدهآل تغییر و گفتوگو باید همزمان و پابهپا شکل بگیرد و حتماً قدم اول را باید قوانین متفاوت و پیشرو بردارند. بالطبع در سینمای آزاد هم به همین شکل است و در این شرایط است که سینماگران تشویق میشوند دست در دست قانون در راستای رشد و مدنیت اثر خلق کنند. اصطلاح معروفی وجود دارد که میگوید “خشونت، خشونت به بار میآورد”، همه ما این اصطلاح را شنیدهایم و به نظر من جملهای است که باید آن را جدی بگیریم. شرایط اقتصادی، بایدها و نبایدهای اجباری در جامعه خشونت به بار میآورد و به هیچوجه از مردم در چنین شرایطی نمیتوان انتظار دیگری داشت. همه ما اعم از مردم عادی و حتی مروجان خشونت باید برای بهتر شدن شرایط عادتهای خشونتآمیز زندگیمان را تغییر دهیم.
بیژن میرباقری: سینمای صنعتی تصویری واقعی از زن ارائه نمیدهد / تأثیر اجتماعی یک فیلم به بحث گروههای مخاطب پیام بستگی دارد
بیژن میرباقری کارگردان سینما و تلویزیون در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: باید یک واقعیت را قبول کنیم که تصویر زن در دنیای واقعی و به طور کل در ادبیات با تصور جمهوری اسلامی ایران از زنی که انتظار دارد متفاوت است.
میرباقری خاطرنشان کرد: در واقعیت تصویری که از زن داریم شکلهای بسیار متفاوتی دارد و ما زنان موفق و ناموفق بسیاری را در جامعه میتوانیم پیدا کنیم که هر شکلی از آن منطبق با فرهنگ عمومی مردم است و در کل اکثریتی را میتوان از زن در جامعه دید که بازتابش را به طور کل در ادبیات، سینما و تلویزیون کمتر شاهد هستیم که دلیلش را میتوان خودسانسوریهایی دانست که نویسندگان به خاطر ملاحظات گروههای نمایشی یا نوشتاری در نظر میگیرند.
او افزود: ما هیچگاه نمیتوانیم به آنچه که میخواهیم، در سینما و به طور کل در ادبیات دست پیدا کنیم. اما در فیلمهای کوتاه پرداخت درستی را نسبت به مسائل مختلف از جمله موضوع خشونت علیه زنان شاهد هستیم که شاید اصلیترین دلیل این اتفاق مخاطبان اندک فیلمهای کوتاه باشد که محدودیت چندانی ندارند و دست فیلمسازان برای پرداختن به مسائل مختلف بازتر است.
این کارگردان تصریح کرد: سینمای صنعتی، سرگرمکننده و پر مخاطب تصویری واقعی از زن ارائه نمیدهد و اگر هم این تصویر واقعی در اثر وجود داشته باشد تلاشهایی فردی است که خیلی ساده، به راحتی فراموش میشود و تأثیر چندانی ندارد. به عنوان مثال ما سال گذشته فیلمی به نام «شنای پروانه» داشتیم که در آن شاهد خشونت علیه زنان بودیم اما این فیلم هیچگاه به یک جریان تبدیل نمیشود چرا که جامعه زنان در کنار فیلم قرار نمیگیرند و درباره آن گفتوگو نمیکنند و هیچ جریان فکری در جامعه به وجود نمیآید.
او افزود: فیلمهای ما فقط اکران میشوند و پس از نمایش هیچ بحثی دربارهشان شکل نمیگیرد و ما شاهد جریانی اجتماعی نیستیم. به همین دلیل آثار هر چقدر باکیفیت باشند و هر چقدر پرداخت درستی به یک مسئله داشته باشند خیلی زود فراموش میشوند. ما در تلویزیون برنامههای گفتوگو محور بسیاری داریم اما در بین همه برنامهها یک برنامه هم نمیتوانیم پیدا کنیم که تفکر اجتماعی فیلمسازان را نقد کند و بگوید که مثلاً در فیلم «شنای پروانه» چه نگاه اجتماعی وجود دارد و یا به این بپردازد که اگر ما در قانونمان به برخی نکات توجه داشتیم هیچگاه چنین اتفاقاتی رخ نمیداد. به این دلیل است که فیلمهای ما به محصولی فرهنگی برای ترویج یک طرز تفکر تبدیل نمیشوند.
این کارگردان در ادامه گفت: معمولاً فیلمساز ضرورتی برای نقد قانون احساس نمیکند و بیش از هر چیز تمایل دارد به امر فرهنگی توجه داشته باشد و به معضلات اشاره کند و بگوید که چنین معضلاتی وجود دارد. باید جامعه پسافیلم در مورد اثر گفتوگو کند. به عنوان مثال در بحث خشونت علیه زنان باید جامعه زنان، قانون و شرع و … درباره فیلمی که به این موضوع پرداخته به صحبت بپردازند تا به نقطه جدیدی برسند و موجی ایجاد شود. در تأثیرگذاری یک اثر سینمایی بر جامعه این پارامترها مهمتر از دیدگاه فیلمساز هستند و اینچنین است که بحث قانون و معضلات اجتماعی که در یک فیلم مطرح شده میتواند پس از نمایش آن در جامعه نیز نقشی سازنده داشته باشد.
کارگردان فیلم سینمایی «ربوده شده» درباره موضوع خشونت علیه زنان در جامعه امروز ایران گفت: این یک موضوع جدی در کشور ما و البته همه جوامع بشری است و به نظر من این موضوع را باید بحثی جدی در همه کشورهای دنیا دانست. قانون به هر شکل در جوامع مختلف به انسانها اجازه میدهد این خشونت را نسبت به زنان بروز دهند و به نظر من حداقل در کشورهای خاورمیانه که این موضوع جدیتر است باید با ابزارهای فرهنگی این موضوع را به بحثی جدی در جامعه تبدیل کرد تا بستری فراهم شود تا با ورود انسانهای جدید در عرصه قانون شاید تغییراتی سازنده باشیم.
میرباقری در ادامه اظهاراتش تأکید کرد: سینما میتواند این گفتوگوی مهم را آغاز کند و همانطور که پیشتر اشاره کردم مشکل اصلی این است که مسائل مطرح شده توسط فیلمهای سینمایی در جامعه ما تبدیل به حوزه تفکر نمیشوند و برای تبدیل شدن به چنین حوزهای لازم است جامعهشناسان، روانشناسان، آسیبشناسان و دیگر گروههای مخاطب پیام درباره مباحث مطرح شده در فیلم، شرایط اجتماعی و همچنین قوانین بحث کنند و اتفاقی تازه رقم بزنند.
او در پایان افزود: متأسفانه جامعه ما تا امروز حوصله این کار را نداشته ولی شاهد هستیم که در جوامع پیشرفته این اتفاق رخ میدهد. به عنوان مثال میتوان به ساخت سریال «Big little lies» اشاره کرد که بحث خشونت علیه زنان را مطرح میکند و آنقدر مورد استقبال قرار میگیرد که مخاطبان به نویسنده سفارش میدهند که ساخت این اثر ادامه پیدا کند و میبینیم این مبحث به اشکال مختلف دوباره در قالب آثار نمایشی مثل فیلم و سریال یا فصلی دیگر از این سریال ادامه پیدا میکند. برای تأثیرگذاری باید اصلاحاً بدهبستانی وجود داشته باشد و ارتباطی بین مخاطب و فیلمساز احساس شود اما متأسفانه در کشور ما تماشاچی در زمانی مناسب نسبت به فیلم واکنش نشان نمیدهد.