با گذشت بیش از ۳۵سال از درگذشتش، هنوز بر جامعه سنگینی میکند؛ چه بر خواص، چه بر عوام، عدهای دوستش دارند و عدهای هم نه، هم عوام، هم خواص
اگر آقاتختی، کشتیگیر مردمی و لوطی و دوستداشتنی بود، لابد برای عدهای، هم شریعتی روشنفکر مردمی و لوطی و دوستداشتنی است و شریعتی شاید تنها روشنفکری باشد که حتی میوهفروشها هم پوسترش را میخرند.
چند جوان، شاید هم چند لیسانسیه بیکار در محله چهارراه کوکاکولای تهران، پول روی پول بگذارند، قرض بگیرند از پدر و مادرشان، شریکی یک مغازه میوهفروشی اجاره کنند، معلوم است که دیگر پوستر «قهوهچی چپق به دست با لبخند» یا عکس گل و گیاه به در و دیوار مغازهشان نمیزنند.
یک موقعی بود که میوهفروشها عکس میوههای خارجی و لوکس را میزدند در مغازههایشان که اشتهای مشتریان را تحریک کنند، ولی پوستر دکتر شریعتی در مغازه میوهفروشی کمی غیرمنتظره است.
وقتی هم با چشمهای گرد شده از تعجب بپرسی «پوستر شریعتی را برای چی زدید؟ میشه عکس بگیرم؟» با غرور میگوید: دکتر رو دوستش دارم! اشکالی نداره، عسکتو بگیر.
جوان پشت دخل میوهفروشی حتما ۵ـ۴ سالی بعد از درگذشت شریعتی متولد شده است، اما به قول خودش دکتر را طوری دوست دارد که پوسترش را زده است پشت دخل مغازه، طوری که همه ببینند. واقعیت این است که سایه دکترعلی شریعتی با گذشت بیش از ۳۵سال از درگذشتش، هنوز بر جامعه سنگینی میکند؛ چه بر خواص، چه بر عوام، عدهای دوستش دارند و عدهای هم نه، هم عوام، هم خواص، برایش جوک و پیامک و پ.ن.پ میسازند، هم عوام، هم خواص با همه اینها شریعتی هنوز هست.
دکتر شریعتی مثل تختی، مثل مرحوم طالقانی، پوسترخورش ملس است، اگر آقاتختی، کشتیگیر مردمی و لوطی و دوستداشتنی بود، لابد برای عدهای، هم شریعتی روشنفکر مردمی و لوطی و دوستداشتنی است و شریعتی شاید تنها روشنفکری باشد که حتی میوهفروشها هم پوسترش را میخرند.