این زن در اظهاراتی تکان دهنده گفت: از سال ها قبل با متوفی آشنا بودم و چون کسی را نداشت و با گدایی روزگار می گذراند در منزل من زندگی می کرد اما حدود ۳ماه قبل صبح زود از خانه بیرون رفت و دیگر نیامد من هم از او خبری نداشتم تا این که چند وقت قبل، کارکنان بیمارستان با خودروی بیمارستان درحالی که او را روی برانکار گذاشته بودند به منزل آوردند. او وضعیت وخیمی داشت، استخوان سینه اش بیرون زده بود، لخته های خون روی سرش خشک شده بود و تمام موهایش پر از شپش بود. من به ماموران بیمارستان گفتم برای چه او را اینجا آورده اید؟ آن ها گفتند او خودش رضایت داده تا از بیمارستان مرخص شود و آدرس این جا را هم داده است. من به آن ها گفتم من خودم معتادم، شوهرم هم در زندان است مخارج خودم را نمی توانم تامین کنم با این وضع چگونه می توانم از او آن هم با این وضعیت نگهداری کنم؟ ولی کارکنان بیمارستان در جوابم گفتند اگر قبول نکنی ما او را همین جا رها می کنیم.این درحالی بود که زن مصدوم هم به من التماس می کرد پس از آن کارکنان بیمارستان او را در منزلم گذاشتند و رفتند و ما چند نفری او را با پتو به طبقه بالا بردیم او هذیان می گفت پاهایش را آتل بسته بودند، چند جای بدنش شکستگی داشت، زخم های بستر هم آزارش می داد مانده بودم چکار کنم چیزی نمی توانست بخورد فرزندانم هم ناراحت بودند می گفتند اگر بمیرد تو چکار می کنی؟ ولی دیگر چاره ای نداشتم.بدنش را شست و شو دادم و به خاطر شپش ها، موهای سرش را هم تراشیدم ولی او چند روز بعد فوت کرد. من ترسیده بودم نمی دانستم چکار کنم. ابتدا به قبرستان یک روستا رفتم اما آن ها گفتند باید جواز دفن داشته باشی! چون معتاد بودم می ترسیدم به پلیس هم زنگ بزنم به همین خاطر ماجرا را برای همسایه ام توضیح دادم و او هم کمک کرد تا جسد را با خودرو به منطقه دهنه زو ببریم و او را آن جا دفن کنیم.
متهم این پرونده در گفت و گو با خبرنگار خراسان نیز گفت: شوهرم از ۱۶ماه قبل به اتهام خرید و فروش موادمخدر دستگیر و زندانی شده است و الان هم حکم اعدام برایش صادر کرده اند. من خودم هم از ۲۰سال قبل معتاد هستم و نمی توانم مخارج زندگی ام را تامین کنم. وی درباره متوفی نیز گفت: او در خیابان گدایی می کرد دختر ۱۰ساله ای دارد که نتوانست برای او شناسنامه بگیرد الان هم دخترش را بهزیستی نگهداری می کند.او سوابق کیفری زیادی داشت و حدود ۵ماه قبل از زندان آزاد شده بود. آخرین بار به اتهام سرقت ۶ماه در زندان بود و بارها به جرم ولگردی دستگیر شده بود. من دلم به حالش سوخت وقتی او را آوردند نمی توانست راه برود اصلاً نمی توانستیم به خاطر شکستگی هایش تکانش بدهیم. فقط می توانستم به او آبمیوه بدهم. الان هم وجدانم خیلی ناراحت است کاش نمی ترسیدم و می توانستم او را جای خوبی دفن کنم. هر شب کابوس می بینم و دیگر از این وضعیت خسته شده ام.
گزارش خراسان حاکی است: در پی اعترافات این زن، قاضی علی موحدی راد (قاضی ویژه قتل عمد) دستور تحقیق از کارکنان بیمارستان شهید هاشمی نژاد را نیز صادر کرد تا زوایای پنهان دیگر این پرونده روشن شود.
واکنش عجولانه رئیس بیمارستان شهید هاشمی نژاد
در خور اشاره است، خبر کشف جسد با لباس و ملحفه بیمارستانی در ۳۰ مهرماه در همین صفحه درج شد. پیرو آن رئیس بیمارستان شهید هاشمی نژاد در واکنشی تند در گفت وگو با سایت دانشگاه، روزنامه خراسان را به ماجراجویی و انتشار خبر شبهه دار متهم کرد و عبارت هایی را به کار برد که پرداخت به آن ها را در شأن دانشگاه نمی بینم. اما این در حالیست که در خبر مذکور روزنامه خراسان بدون هر گونه داوری و بر اساس رسالت حرفه ای خود به دقت اصل واقعه را توضیح داده است و بدون هر گونه بحثی تنها به این مطلب اشاره کرده است که جسد کشف شده لباس بیمارستانی به تن داشته است. که بر اساس آن چه در خبر فوق آمده است و به اظهارات صریح متهم در محضر دادگاه تردیدی بر بر تن داشتن لباس بیمارستانی این جسد باقی نمی ماند.