امروز ظهر برای خرید کالایی به یکی از تجار تهران زنگ زدم و قیمت کالا رو گرفتم و گفتم مقدارش سفارش رو تا یکساعت دیگه اعلام میکنم…! بعد از اعلام قیمت به مشتری در مشهد ایشون سفارش سه تن از کالای مورد نظر رو داد و بیعانه گرفتم ….!
توی جیبم دنبال خودکار میگشتم که چشمم به کارت غذای مهمانپذیر حضرت افتاد و بلافاصله شکمم شروع کرد به قار وغور ….! یک دستی روی شکمم مالیدم و گفتم شکم از همه مهمتره و رفتم به سوی مهمانپذیر حضرت و جای شما خالی غذای خوشمزه ای رو زدم به بدن….!
بعد از خوردن غذا با تاجر تهرونی تماس گرفتم تا مقدار سفارش رو بهش اعلام کنم…! گوشی رو که برداشت گفت : شرمنده الان کیلویی پونصد تومن گرون شد ومن نبض هام نشست…!با یک حساب سرانگشتی دیدم یک میلیون و پونصد هزار تومن ضرر کردم….!
خلاصه با گوش های آویزون همینطور که میرفتم هی مشت میزدم به شکمم و بهش میگفتم خاک توی سرت …نمیشد دندون روی جگر بذاری بعد غذا کوفتت کنی حیف نون ….! این گرون ترین غذایی بود که توی عمرم خوردم….! کوفتم شد….! حالا نمیدونم جواب مشتری رو چی بدم….؟
باشگاه خبرنگاران