رهبر معظم انقلاب بالابردن آگاهی دانشجو را به وسیله مطالعه و کتابخوانی متذکر شده و فرمودند: البته ایستادگى دانشجو معنایش این نیست که مبارزه مسلّحانه کند، انسان به مسئول باید بگوید، تذکّر بدهد و بخواهد؛ این خواستن باید در روش برخورد و انتخاب او اثر بگذارد که بلاشک اثر مىکند. در آستانه روز ۱۶آذر به مطالبات و انتظارات مقام معظم رهبری از جنبش دانشجویی پرداختهایم که در قالب پرسش و پاسخ دانشجویی به بازخوانی بخش از این گفتهها پرداخته ایم.
چرا پس از گذشت بیش از دو دهه از انقلاب فرهنگى، هنوز دانشگاهها اسلامى نشده است؟ مسؤولیت آن به عهده چه کسى است؟
البته کارهاى خیلى خوبى شده؛ اما بله، شما راست مىگویید؛ دانشگاهها صددرصد اسلامى نیست. اسلامى هم فقط به معناى رعایت کردن حجاب و این حرفها نیست؛ همین تحقّق علم و تحقیق، اسلامى است. اگر بخواهیم دانشگاه بهطور کامل اسلامى باشد، باید همه جنبهها در آن رعایت شود، که نشده است. البته باید تلاش کنید؛ کار دست شما دانشجویان است.
به نظر شما نقش مدیریّت اسلامى در دانشگاه و تأثیر آن بر حرکتهاى اسلامى دانشجویان چیست؟
اگر به معناى حقیقى کلمه، موازین اسلامىِ مدیریّت مورد توجّه قرار گیرد، بدون تردید در همه حرکتهاى علمى و فرهنگى دانشگاه تأثیر مىگذارد و در همه بخشها خیلى ساماندهى مىکند؛ به اعتقاد ما اینطور است. بنده الان هرچه نگاه مىکنم، در بخشهایى که موفّقیتهاى چشمگیر داریم – چه در دانشگاه و چه در خارج دانشگاه – جاى پاى عناصر مؤمن و مسلمان و معتقد را مىبینم. در دانشگاهِ شما هم بنده کارهاى برجستهاى را مشاهده کردم که کار همین بچههاى مؤمن و متدیّن و معتقد است. کارهاى خوب، از انسانهاى مؤمن صادر مىشود. علىالقاعده مدیریّت اسلامى بر حرکت اسلامى دانشجویان تأثیر مثبتى خواهد داشت؛ هم کمک مىکند به این حرکتها، و هم کمک مىکند تا این حرکتها راه درستشان را ادامه دهند و دچار اشتباه و خطا نشوند.
آیا تولید کردن علم را که مسأله بسیار گسترده و نیازمند توانهاى ذهنى و فردى و نیز اکتسابى بسیار گسترده است، مىتوان از تکتک دانشجویان انتظار داشت، یا منحصر به افرادى است که چنین تواناییهایى را دارند و بنابراین وظیفه آماده کردن محیط را به عهده دارند؟
وظیفه همه است. این که ما مسأله تولید علم را مکرّر در دانشگاه مطرح کردیم و باز هم مطرح مىکنیم و در آینده هم انشاءاللَّه مطرح خواهیم کرد، معنایش این نیست که از یکیک مخاطبان مىخواهیم تولید علم کنند؛ بلکه معنایش این است که این ارزش، هدف و حرکت جمعى – که انگیزههاى فردى در پى آن است – بشود. البته علمِ ترجمهاىِ محض خوب نیست؛ مگر به عنوان یک وسیله. ما نباید دچار ترجمه شویم. علم و فرهنگ ترجمه و سیستمها و روشهاى ترجمهاى، درست نیست. این بحثها در جلسه اساتید هم مطرح بود. بنده مىگویم ما به عنوان یک ملت با استعداد، باید علمآفرینى کنیم و مىتوانیم. کسانىکه علمآفرینى کردهاند، هم از لحاظ استعداد و هم از لحاظ سوابق علمىِ درخشانِ تاریخىاى که ما داریم، از ما جلوتر نبودند؛ بنابراین ملت ما مىتواند. این به عنوان طرح یک خواسته عمومى در دانشگاههاست، تا انشاءاللَّه همه آن را دنبال کنند.
به ما بگویید در این اوضاع آشفته، وظیفه یک دانشجوى آگاه و آماده در مقابل جریانهاى سیاسى مختلف چیست؟
درست فکر کردن، درست تحلیل کردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل کردن و سعى در روشن و آگاه کردن کسى که فکر مىکنید ناآگاه است.
چند وقتى است که مشکل بدحجابى و ارائه فرهنگهاى غلط در دانشگاهها دغدغه بسیج این دانشگاهها شده است. اگر قاطعیت را ملازمه کارمان کنیم، مطرود خواهیم شد. پیشنهاد حضرتعالى چیست؟
قاطعیت یعنى چه؟ یعنى برخورد فیزیکى و جسمانى؟ اینکه درست نیست و ما اصلاً این را توصیه نمىکنیم؛ اما گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاقِ خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثى را براى جمعى مىخواندم که آمر به معروف و ناهى از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهى مىکند، هم عالم باشد و هم عامل. «رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهى(۲)»؛ با رفق و مدارا امر و نهى کند. امر و نهى، یعنى دستور دادن – بکن، نکن – غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، مدارا و محبّت – نه با خشونت – انجام دهد. به نظرم اینطورى باید عمل شود.
در این زمانه وانفسا، براى حفظ دین خود چه کنیم که مورد تأیید امام زمان باشیم؟
همین کارهایى که الان مىکنید، خوب است: توجّه به دین، به نماز، به سیاست، پایبندى به نظام، حضور در اجتماعات بزرگ و حضور در صحنههاى نظام.
به نظر جنابعالى، راه حلّ عملى و کارگشا درباره «تهاجم فرهنگى» چیست؟
تهاجم فرهنگى یک مسأله بسیط نیست؛ بلکه طرّاحیها و برنامهریزیهایى که دشمن براى هدف قرار دادن اعتقاد، اخلاق و فضیلت در قشرهاى مختلف مىکند، هرکدام به نحوى با وسایل و ابزارهاى فرهنگى است و طبعاً مقابله با آنها نیز متنوّع است و نمىشود یک نسخه واحد براى همه جا نوشت. به نظر من در محیط دانشگاه، همین مجموعهها – تشکّلهایى که نامهاى هم به نام آنها خطاب به بنده خوانده شد – خوب کار مىکنند. الان کارهاى خوبى در دانشگاهها انجام مىگیرد. آنطور که من در ذهنم هست، در بعضى از دانشگاهها کارهاى بسیار خوب فرهنگى از طرف خود جوانان انجام مىگیرد. این را هم عرض کنم که در خیلى از این زمینهها اصلاً شما نباید از بنده بپرسید که چهکار کنیم. شما خودتان جوانید، با فکر و دانشجو هستید؛ بگردید ببینید چهکار باید بکنید. خیلى تلاش و مجاهدت در زمینههاى فرهنگىِ خوب مىشود کرد؛ البته مواظب باشید عمیق باشد. کار سطحىِ فرهنگى مفید نیست؛ گاهى هم مضرّ است.
تبلیغات منفى در مورد نظام – چه در داخل و چه در خارج از کشور – بسیار زیاد شده است و تأثیرات منفى این تبلیغات را بهشدّت در جامعه مشاهده مىکنیم. آیا فکر نمىکنید چهره اسلام و مسلمانان در نزد جوانان و نوجوانان کشور بهشدّت تضعیف شده است؟ براى مبارزه با این تبلیغات، چه راهنماییهایى براى دانشجویان دارید؟
بنده فکر مىکنم چهره اسلام و مسلمانان را مىخواهند نزد جوانان تضعیف کنند؛ این همان بحثى است که کردم. بله، واقعاً مىخواهند تضعیف کنند و باید هم با آن مقابله کرد. در خلال صحبت، راههاى این مبارزه تا حدودى مطرح شد.
چرا با توجه به فرمایشهاى شما در زمینهى عدالت اجتماعى و رفع تبعیض و فساد طبقاتى، مسؤولان کشورى این نکته را کمتر مدّ نظر قرار مىدهند و حتّى در زندگى شخصى خود هم به آن جامهى عمل نمىپوشانند، چه برسد در سطح کشور؟
برداشت من از مجموعهى مسؤولان عالىرتبهى کشور این نیست. برداشت من این است که آنها حقیقتاً مایلند عدالت اجتماعى در جامعه اجرا شود. همچنان که بارها هم گفتهام – البته این نگاهِ عام و یک قاعده است؛ هر قاعدهاى ممکن است استثناهایى هم داشته باشد – آنها مىخواهند کار کنند؛ اما در تشخیص راههاى کار، ممکن است نظرات، مختلف باشد. ارزیابى کار مسؤولان هم چنان که باید براى همهى مردم تبیین شده نیست. در هر سه قوّه و در همهى بخشها، کارهاى مثبتِ خوب، بسیار انجام گرفته است؛ کارهایى که حقیقتاً به عدالت اجتماعى کمک مىکند. البته اگر از من بپرسند که به این حد راضى هستید، یقیناً جوابم منفى است و اصرارم بر این است که همهى وقت و تلاش و همّت و امکانات مسؤولان در راه اجراى عدالت اجتماعى باشد، که یکى از بزرگترین هدفهاى انقلاب و از آرزوهاى بزرگ ملت ماست. باید به این سمت برویم. انشاءاللَّه در این جهت، حرکت، تندتر و سریعتر هم خواهد شد. در این راه نباید توقّف کرد. ما به هر حدّى هم پیشرفت کرده باشیم، تا رسیدن به آرزوهاى بزرگ انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى فاصله وجود دارد؛ لذا باید تلاش ادامه پیدا کند.
با اینکه شما از اوضاع مملکت خبر دارید و وضع مردم را خوب درک مىکنید، ولى چرا کارى انجام نمىدهید؟ اگر مسؤولان گوش نمىکنند، چرا با آنها برخورد نمىکنید و افراد لایق و قابل اعتماد و دلسوز براى ملت را جایگزین آنها نمىکنید؟ چرا باید بعضى اشخاص مصونیت آهنین داشته باشند و بعضى دیگر نه؟
از نظر من، هیچ کس مصونیت آهنین ندارد. همه در مقابل قانون و مسؤولیتهاى خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند. اما اینکه چرا من افرادى را نمىگمارم؛ پاسخ این است که طبق قانون عمل مىکنم. گماشتن افراد، به عهدهى رهبرى نیست. مهمترین و بیشترین بخشهاى کشور، بخشهایى هستند که مسؤولیت گماشتن افراد در رأس آنها با رهبرى نیست.
طبق قانون، روالى وجود دارد؛ باید آن روال عمل شود. اعتراض به آنها هم، باز روال قانونى دارد که اگر مسؤولى کمکارى داشت و این ثابت شد، چگونه باید با او برخورد کرد. مجلس یکطور برخورد مىکند، دستگاه قضایى هم یکطور برخورد مىکند. بنابراین، کارها باید بر اساس روال قانون پیش برود. مسائل کشور هم اینگونه ساده و یکدست و قابل اندازه گیرى با یک نگاه نیست که ما بگوییم فلان مسؤول توانست، یا فلان مسؤول نتوانست. مسائل کشور – چه کارهاى اقتصادى، چه کارهاى سیاسى و چه کارهاى فرهنگى – پیچیده است. آنجایى که شما مىبینید بنده به کسى اعتراضى مىکنم، هنگامى است که جمعبندى همهجانبهاى نسبت به آن کار صورت گرفته؛ والّا اینطور نیست که انسان بتواند از دور نسبت به کار مسؤولى، ارزیابىاى کند و او را محکوم یا تأیید نماید. البته نتایج کارها بایستى در عمل دیده شود. چیزى که من همیشه به مسؤولان – چه مسؤولان قوّهى مجریّه و چه مسؤولان قوّهى قضایّیه – توصیه مىکنم، عمدتاً این است که در برخورد با تخلّف، هیچگونه رودربایستىاى با کسى نکنند. به همین چند وزیر جدیدى هم که اخیراً انتخاب شدند، مجدّداً همین نکته را گوشزد کردم. مسؤولان قوّهى قضایّیه هم همینطور؛ در حوزهى کارِ خودشان نباید بههیچوجه دچار رودربایستى و ملاحظهکارى شوند. اگر این احساس مسؤولیتِ بدون رودربایستى در مسؤولان بالا باشد، این امید وجود خواهد داشت که بسیارى از آن چیزهایى که به نظر ناهنجار مىآید، برطرف شود.
چرا نسبت به معضلات متعدّدى که در جامعه وجود دارد و باعث آزار و رنجش و ناامیدى مردم و فرار نخبگان و شایستگان ادارهى امور مملکت شده – که از جملهى آنها، هرج و مرج در ادارات و پستهاى موروثى است و بهوفور دیده مىشود – سکوت کردهاید؟
اگر من به چیزهایى که این برادر یا خواهر عزیزمان روى این کاغذ نوشتهاند، برخورد کنم، قطعاً سکوت نخواهم کرد. من جایى را که پست موروثى وجود داشته باشد، سراغ ندارم. البته ممکن است کسانى با ارتباط و اتّصال به کسى یا شخصیتى، تلاشهایى بکنند و کارهاى اقتصادىاى انجام دهند – که البته با اینها باید طبق قانون برخورد شود – اما اینکه پست موروثى در جامعه وجود داشته باشد که پدر بمیرد، پسر از او ارث ببرد؛ یا برادر بمیرد، برادر از او ارث ببرد؛ من حقیقتاً چنین چیزى را سراغ ندارم؛ والّا اگر باشد، مطمئن باشید که بنده سکوت نخواهم کرد.
در حال حاضر با توجه به شبههافکنیها و ریاکارى بعضى از مسؤولان و در نتیجه آلوده کردن چهرهى نظام اسلامى، چه راهکارهایى را براى در امان ماندن از غفلت یا تندرویهاى بیجا، و تصمیمگیریهاى خداپسندانه و مبتنى بر اسلام پیشنهاد مىکنید؟
من کلّاً به جوانها و بخصوص به دانشجویان و طلاّب توصیه مىکنم که آگاهیهاى خودشان را افزایش دهند. بسیارى از این کجرویهایى که شما ملاحظه مىکنید، ناشى از کمبود آگاهى است. نسل امروز – بهویژه نسل جوان ما – باید از تاریخ کشورش اطّلاع داشته باشد؛ بخصوص از زمان مشروطیت به این طرف را بداند. شما در هر رشتهاى که تحصیل مىکنید، چون جزو نخبگان جامعه هستید – بعد از این هم انشاءاللَّه جزو نخبگانِ برتر خواهید بود – باید بدانید که کشور شما در چه موقعیتى قرار داشته و دارد. شما باید بخصوص تاریخ رژیم گذشته را بدانید. نسل امروز ما درست نمىداند که انقلاب اسلامى چگونه این کشور را از چنگال آن رژیم خلاص کرده است. این را ما که با همهى پوست و گوشت و همهى هستىِ خود آن رژیم را حس کردیم، خوب مىدانیم. اینها باید منعکس و گفته شود. البته در این زمینه، چیزهایى هم نوشته شده است. رژیم گذشته، رژیمى فاسد و صددرصد وابسته و بهکلّى دور از عدالت بود. براى آن رژیم مسألهى مردم در کشور بههیچوجه مطرح نبود. براى آن رژیم ارزش یک مستشار امریکایى یا یک سیاحتگر صهیونیست، به مراتب بیشتر بود تا جمعیت عظیمى از مردم ایران! عناصر آن رژیم به مفتخورى، زیادىخورى، غارت منابع ملى و استفادهى نامشروع از همهى امکانات کشور عادت کرده بودند. آن رژیم بر پایهى نامشروعى بنا شده بود؛ یعنى کسى که در آن زمان در رأس قدرت بود – که تقریباً سىوپنج سال هم حکومت کرد – فقط با این اعتبار به حکومت رسیده بود که پدرش قبل از او حاکم بوده است! شما ببینید چه منطق غلطى براى حاکمیت یک نفر وجود داشت. همهى قدرتها و ثروتها در اختیار او بود و اگر گفته مىشد که شما با چه استدلالى روى کار آمدهاى، پاسخ این بود که چون پدرم قبل از من در اینجا حاکم بوده است! او با پشتوانه و خواستِ مستقیم انگلیسیها بر سرِ کار آمد و سىوپنج سال هم حکومت کرد؛ بدیهى است که مملکت متعلّق به آن کسانى باشد که او را بر سر کار آوردند یا از او حمایت کردند. ما چنین رژیمى را پشت سر گذاشتیم. پدر او چرا روى کار آمده بود؟ چون یک کودتاى انگلیسى شده بود و آنها اینطور خواسته بودند. شما باید اینها را بدانید. شما باید تاریخ کودتاى رضاخان در اسفند ۱۲۹۹، بعد رسیدنش به سلطنت در ۱۳۰۳، بعد جانشین شدن محمدرضا را بدانید. البته در تلویزیون هم برنامههاى خوبى گذاشتند و اینها را تشریح کردند. در کتابهایى هم این مطالب نوشته شده است.
آگاهیهاى شما از مسائل جهان باید بالا برود. من گمانم این است هر کسى، هر جوانى و هر دانشجویى که بداند این انقلاب و این نظام، کشور را از دست چه گرگهاى خونآشامى گرفته و چه زحماتى را در این بیستودو سال تحمّل کرده تا به اینجا رسیده و چه دشمنیهایى با آن شده و الان هم در کمین آن است، کاملاً مىفهمد که در این نظام چه باید بکند. یعنى وظیفهى خودش را حس مىکند و تشخیص مىدهد. جوان ایرانى، هم روشنبین و باهوش است، هم سیاسى است. لذا جاى ابهام باقى نمىماند. بنابراین، علاجى که من پیشنهاد مىکنم، کتابخوانى، افزایش مطالعه و کشاندن اجتماعات دانشجویى به بحثهاى صحیح و حقیقى – نه بحثهاى انحرافى – است. البته بحث خودسازى و درونسازى و نورانى کردن دل و امثال اینها هم بحثهاى مفصّلى است که در جاى خود باید مورد تأکید قرار گیرد.
چرا با اینکه در جریان کوى دانشگاه، قلبتان جریحهدار شده بود، در قبال تبرئهى عوامل حمله به کوى دانشگاه سکوت کردید؟ آیا سکوت شما ناشى از رضایت شما نبود؟
واقعهى کوى دانشگاه، حقیقتاً قلب بنده را جریحهدار کرد. این نه شوخى بود، نه تعارف؛ منتها مىدانید واقعهى کوى دانشگاه، یک واقعهى کاملاً پیچیده و مرکب بود. فقط این نبود که چهار نفر به کوى دانشگاه رفتند و کارى را انجام دادند. دستگاه قضایى به پرونده رسیدگى کرد. در مقابل قضاوت دستگاه قضایى، همه باید تسلیم باشند. من چه از آن حکم راضى باشم، چه راضى نباشم، غلطترین کار این است که بگویم بنده حکم را قبول ندارم. این، قابل قبول و درست نیست. بالاخره کدام دادگاه در دنیا تشکیل مىشود که همهى اطراف قضیه از آن راضى باشند؟ شما هر دادگاهى را نگاه کنید، بالاخره یک طرف راضى است، یک طرف راضى نیست. این دادگاه و سایر دادگاهها به وسیلهى قضاتى که البته من اغلب آنها را از نزدیک نمىشناسم و فقط در تلویزیون آنها را دیدهام و اسمشان را شنیدهام، اداره مىشوند؛ لیکن دستگاه قضایى به اینها اعتماد دارد. اینها قضاتى هستند که گزینش و انتخاب شدهاند، عادلند و با موازین و مقرّرات دستگاه قضایى منطبقند. بعد هم قوانین و دستگاهى در آنجا وجود دارد که اگر هر قاضىاى برخلاف قانون عمل کند، آن دستگاه یقهى او را مىگیرد. بنابراین دادگاهى تشکیل شده و حکمى داده است. ما باید در مقابل حکم دادگاه تسلیم باشیم. وقتى که دادگاه مىگوید فلان آدم در این واقعه مجرم نیست، پس مجرم نیست. من و شما که آنجا نبودهایم تا بدانیم این شخص مجرم است یا نه. نتیجه را باید دادگاه بگوید.
من به طور کلّى نه تنها نسبت به این قضیهى بخصوص، بلکه نسبت به همهى قضایا، معتقدم زیر سؤال بردن قوّهى قضاییه در یک کشور، نقطهى شروع فساد در آن کشور است. بنابراین نباید قوّهى قضایّیه را زیر سؤال برد. نه اینکه قوّهى قضاییّه همیشه درست عمل مىکند، یا همهى آدمهایش درستند، یا همهى کارهایش درست است؛ نه. یقیناً در قوّهى قضایّیه تخلّفاتى وجود دارد. اخیراً قوّهى قضایّیه رئیس دادگاهى را به محاکمه کشید و الان هم در زندان است. بنابراین آنها برخورد مىکنند. یقیناً اگر آن شخص به یک باند سیاسى وابسته بود، امروز جنجالش دنیا را گرفته بود؛ اما وقتى وابسته نیست، سروصدایش بلند نمىشود! قوّهى قضایّیه با فساد در درون خودش قاطع برخورد مىکند. با اینکه نمىخواهم بگویم کلاًّ قوّهى قضایّیه بىعیب یا بىاشکال است یا همهى آدمهایش خوبند؛ اما همه موظفند پیکرهى قوهى قضاییه را به رسمیت بشناسند؛ ملاحظه کنند و آن را زیر سؤال نبرند. اگر قوّهى قضایّیه زیر سؤال برود، هر مجرمى مىتواند با دستاویزى، از بار مؤاخذه و محاکمه فرار کند و دیگر نمىشود کسى را تعقیب کرد. بنابراین در مقابل حکم دادگاه همه باید تسلیم باشند.
امام فرمودند دانشجویان باید در مقابل انحرافات، شجاعانه بایستند. اگر ایستادگى دانشجو باعث اصلاح مسؤولان نشد، تکلیف چیست؟
چرا، عاملِ اصلاح خواهد شد. البته ایستادگى دانشجو معنایش این نیست که مبارزه مسلّحانه کند. انسان به مسؤول باید بگوید، تذکّر بدهد و بخواهد؛ این خواستن باید در روش، برخورد و انتخاب او اثر بگذارد، که بلاشک اثر مىکند؛ ممکن نیست اثر نکند؛ بنده این را بهصورت یک امر قطعى عرض مىکنم. اگر روى این نکته دقّت کنید، خواهید دید امکان ندارد یک مجموعه چیزى را بخواهد و در نظامى مثل نظام ما – که نظام مردمسالارى و انتخاب است – تحقّق پیدا نکند؛ بالاخره تحقّق پیدا خواهد کرد.
سؤالى راجع به بحث «عدالت اجتماعى» دارم. علىرغم بیانات شما در چند سال گذشته، این بحث درگیر بازیهاى سیاسى گردید و به آن غایتى که جنابعالى فرموده بودید، چندان نزدیک نشد. آیا زمان آن نرسیده است که به طریق اصولى به این بحث بنگریم و داراییهاى افراد را مورد بررسى قرار دهیم و این امر را از دولتمردان آغاز کنیم و به مرور در جامعه تسرّى دهیم؟
این حرفِ بسیار خوبى است که گفتنش آسان است، اما عمل کردنش بسیار بسیار مشکل مىنماید. به مجرّد اینکه به سمت بعضى از مسؤولان دست دراز شود، طبعاً اوّلِ گله و شِکوه و فریاد آنهاست. یک وقت مىبینید که در اصل کار هم مانعتراشى مىشود و انجام نمىگیرد! من یک عقیده جدّى دارم که بحث «عدالت اجتماعى» باید تعقیب شود – شکّى در این نیست و بارها هم این را گفتهام – منتها آن کسى که باید تعقیب کند، بنده نیستم؛ دستگاههاى قضایى و دستگاههاى دولتى هستند که بایستى دنبال کنند. یک مقدار از این قضیه باید به برکت قوانینِ خوب حل شود؛ یک مقدار باید به برکت اجرا حل شود؛ یک مقدار هم باید به برکت بازرسى دستگاههاى برتر و بالاتر حل شود؛ یعنى دستگاههاى دولتى، نسبت به بخشهاى زیرمجموعه خودشان. بههرحال، من نسبت به این قضیه، با نویسنده این نامه همعقیدهام و امیدوارم که پیش برود.
البته کارهایى هم مىشود؛ نه اینکه هیچ کارى نشود. بنده چندى پیش در همین زمینه از قوّه قضایّیه سؤالى کردم. گزارشهایى دادند و کارهایى هم انجام مىگیرد؛ لیکن روند کار طورى نیست که بنده را هم راضى کند؛ چه برسد شما را که جوان و آرمانخواه هستید.
راهحل عملى براى حلّ مشکل اقتصاد کشور – مشکلاتى نظیر اشتغال و مسکن و غیره – چیست؟ آیا چیزى به نام «اقتصاد اسلامى» وجود دارد؟ اگر ممکن است، توضیح بفرمایید.
بله، مقولهاى به نام «اقتصاد اسلامى» هست و دربارهاش کتاب هم نوشته شده است. برخى از اقدامات اقتصادىِ دولتى هم که از اوّلِ انقلاب تا بهحال انجام گرفته – مثل فعّالیتهاى بانکى و برخى از فعّالیتهاى دیگر – بر اساس همان «اقتصاد اسلامى» است. به نظر من، مشکل اقتصاد کشور، قابل حلّ است و برنامههاى قابل قبولى هم در این زمینه فراهم شده است. سال گذشته، آقاى رئیس جمهور به کمک جماعتى، بعد از تلاش زیاد، برنامهاى را فراهم کردند که به نام «برنامه ساماندهى اقتصادى» معروف شد. برنامه خوبى بود؛ آن را پیش من هم آوردند و بنده هم آن را تأیید کردم. اگر همان برنامه اجرا شود، البته نتایج خوبى خواهد داشت. منتها آن برنامه را در همین برنامه پنجساله گنجاندهاند. اگر برنامه پنجساله با آن سیاستهایى که ما به طور مشخّص و با مشورت فراوان و کار زیادى که روى آن شده و اعلام هم کردهایم، تطبیق کند، من شک ندارم که در طول پنج سال، اثر محسوسى دیده خواهد شد. نمىگویم بهکلّى همه مشکلات حل مىشود؛ اما یقیناً اثر محسوسى دیده خواهد شد. مشروط بر اینکه آن سیاستها دقیقاً رعایت شود. البته ما، هم به خود دولت و هم به مجلس سفارش کردیم که مراقبت کنند تا آنجایى که عملى است – که فکر هم مىکنیم همهاش یا نزدیک به همهاش عملى است – این سیاستها در مواد برنامهها دیده شود.
اگر اشکالى در سیاستها و عملکردها باشد، آیا باید آن را ابراز کرد؟ چگونه مىتوان این کار را کرد که متّهم به مخالفت با فرمایش شما در حمایت از دولت نشویم؟
من البته هیچوقت جلوِ انتقاد را نگرفتهام و کسى را منع نکردهام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما این انتقاد بایستى به تخریب نینجامد. بعضیها طورى انتقاد مىکنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست. کسى که مسؤولیت سنگینى در کشور بر دوشش هست و از او توقّع داریم که فلان کار را بکند – اقتصاد را درست کند و… – اگر ما او را تقویت نکنیم؛ اگر یک وقت ضعفى هم پیدا شد، آن را نپوشانیم؛ آیا مىتوانیم چنین توقّعى داشته باشیم؟ باز هم مىتوانیم امیدوار باشیم که آنچه که ما مىخواهیم، انجام خواهد گرفت و آنچه که وظیفه اوست، انجام مىگیرد؟ به نظر من، وظیفه همه است که به مسؤولان کشور کمک کنند و آنها را یارى نمایند؛ البته تا وقتى که در خطّ مستقیم اسلام و امام حرکت مىکنند. اگر کسى از خط مستقیم اسلام و امام منحرف شود – هر کسى باشد – او درخور حمایت نیست. این فرق هم نمىکند؛ از بالا تا پایین همه یکسان هستند؛ خود من هم همینطور هستم. اگر خداى نکرده من هم از آن خطّ صحیحِ اسلام تخطّى کنم، بر مردم واجب نیست که از من حمایت یا تبعیت کنند. البته احیاناً یک وقت اشتباه و اختلاف سلیقهاى وجود دارد. این اختلاف سلیقه نباید موجب شود که ما مسؤولان کشور و مسؤولان بخشهاى گوناگون را از حمایت خودمان محروم کنیم؛ نه، باید آنها را حمایت کنیم.
شما هم بدانید عزیزان من! امروز این کشور اقتدارش به همین است که دولت و ملت به هم وصلند. هیچ جاى دنیا هم اینگونه نیست. این را که عرض مىکنم، با علم و اطّلاع مىگویم؛ یعنى حتّى در کشورهاى دمکراتیک، این حالتى را که شما در اینجا مشاهده مىکنید – و خوشبختانه نظایر آن در این کشور زیاد است که یک مسؤول بنشیند و با مردم، صمیمى و خودمانى حرف بزند؛ نه آنها از او احساس وحشت کنند، نه او از آنها احساس وحشت و بیگانگى کند – وجود ندارد. این هم به برکت دین و به برکت اسلام است، والاّ آن حکومتهاى به خیال و به ادّعاى خودشان مردمى – که بىدین و ملحد بودند – حجابهایشان از مردمشان، خیلى خیلى قطورتر از دیگران هم بود! بنابراین، این اتّصال دولت و ملت، به برکت دین و اسلام است. این را نباید از دست داد؛ این چیز خیلى مغتنمى است. این ارتباط بین مسؤولان دولتى و مردم، حمایت اینها از آنها، علاقه و دلسوزى آنها به اینها، چیز بسیار با ارزشى است.
آیا محروم شدن شهروندان از حقّ طبیعى انتخاب شدن بهوسیله نظارت استصوابى، باعث بىاعتماد شدن مردم به پایههاى نظام نمىشود؟
جواب من این است که نه، نمىشود؛ چون نظارت استصوابى یک قانون است و نبایستى کسى از عمل به قانون گلهاى داشته باشد. این نظارت شوراى نگهبان، طبق قانون و متّکى به قانون اساسى است. پایهها و ریشههایش در قانون اساسى است و در قانون عادّى هم همان تأیید شده است و وجود دارد. این نظارت هم براى شهروندان عادّى و معمولى نیست؛ این براى آن است که یک آدم ناباب، یک آدم مضر و یک آدم بد، به این مرکزِ حسّاس وارد نشود. این نظارت استصوابى مخصوص مجلس که نیست؛ در مورد ریاست جمهورى هم هست. حالا شما ببینید یک آدم حرّافِ پشتهماندازى که از خارج هم حمایت شود و پول فراوانى هم داشته باشد و خودش را به شکلهاى گوناگونى بیاراید و اینجا بیاید و کاندیدا شود و اکثریتى را هم ببرد و رئیس جمهور شود، تکلیف مملکت چه مىشود؟! نظارت استصوابى براى همین است که جلوِ آدمهایى که بر طبق قوانین کشور، صلاحیت آمدن به این منصبِ حسّاس را ندارند – چه مجلس، چه ریاست جمهورى و چه در بقیه جاهایى که این نظارت وجود دارد؛ مثل مجلس خبرگان و دیگر جاها – گرفته شود و اینها نتوانند وارد این مراکز حساس شوند. نظارت استصوابى چیز خوبى است؛ چیز بدى نیست. آنهایى که انتقاد مىکنند و ایراد مىگیرند، ادّعایشان این است که شوراى نگهبان ردّ و قبولش بر اساس گرایشهاى سیاسى است. البته این واقعیت ندارد. خودِ آقایان شوراى نگهبان هم همیشه انکار کردهاند؛ بنده هم تا آنجا که از نزدیک شاهد کار آنها بودهام، چنین احساسى نکردهام. حالا ممکن است کسى یک وقت یک جایى را درست نفهمد و غلط بفهمد که آن بحث دیگرى است؛ اما مبنا، مبناى قانونى است.
مدتى است که بحث در مورد اصول و سلیقهها مطرح شده است و در این زمینه مغلطههایى رخ مىدهد. لطفاً بفرمایید معیار و ملاک براى جدایى و مرز اصول و سلیقهها چیست؟ اصول را چگونه مىتوان تشخیص داد؟
اصول، با سلیقههاى گوناگون در زمینههاى مختلف، با هم اشتباه نمىشود. اصول، پایههاى فکرى یک نظام و یک اساس حکومتى است. اسلام، از اصول است؛ استقلال، از اصول است؛ نظام دینى، از اصول است؛ رعایت قوانین اسلامى، از اصول است؛ جهتگیرىِ عمومى ملت و کشور به سمت متدیّن شدن و جامعه را به سمت جامعه اسلامىِ کامل کشاندن، از اصول است. اصول از این قبیل است. سلیقهها این است که یک نفر با زید خوب است، با عمرو بد است؛ یکى از آن خوشش مىآید، آن دیگرى از آن خوشش نمىآید. در زمینههاى اقتصادى، از سلیقه هم بالاتر هست؛ اما اصول نیست. فرض بفرمایید که یک نفر معتقد به سیاست «تعدیل اقتصادى» است، یکى هم مخالف این سیاست است؛ مثلاً معتقد به سیاست نوع دیگر است. اینها از سلیقه هم بالاتر است؛ اما با اصول نباید اشتباه شود. آن کسى که داراى این سلیقهى سیاسى و این روش سیاسى است، وقتى که مسؤولیتى داشته باشد، بر طبق همان عمل مىکند؛ آن دیگرى مىآید و برطبق چیز دیگر عمل مىکند؛ اما اصول همیشه محفوظ است. الان شما ملاحظه بفرمایید؛ از زمان ریاست جمهورى بنده، که آنوقت رئیس دولت کسى بود، بعد رئیس دولت کس دیگرى شد؛ و زمان بعد از ریاست جمهورى بنده، که رئیس دولت کس دیگرى شد؛ با اینکه سلایق سیاسى و اقتصادى تفاوتهاى گوناگونى کرده، اما درعینحال همواره در این مدّت، آن پایههاى فکرى – یعنى اعتقاد به اسلام، اعتقاد به امام، اعتقاد به نظام اسلامى، اعتقاد به مردمى بودن جامعه – همه سر جاى خود محفوظ است. این اعتقادها چیزهایى نیست که حتّى با آمدن و رفتن دولتها عوض شود. بنابراین قابل اشتباه نیست.
آیا به نظر حضرتعالى، گاهى از ولایت، تعریف و دفاعِ بد نمىشود و آیا کسانى که داعیه طرفدارى و پیروى از ولایت دارند، بد عمل نمىکنند؟
چرا؛ اتّفاقاً خیلى اوقات بد دفاع مىشود. بعضیها بد دفاع مىکنند، بعضیها هم ممکن است بد عمل کنند. اینطور چیزى هست؛ این را نمىشود منکر شد. کمااینکه خیلى از کسانى که طرفدار خدا هستند و جزو متدیّنین عالم محسوب مىشوند، بد عمل مىکنند. خیلى از کسانى که طرفدار دین اسلام هستند، بد عمل مىکنند. این بد عمل کردنها، همهجا ممکن است وجود پیدا کند و وجود دارد؛ لیکن نکته اساسى اینجاست که اگر کسى بهعنوان طرفدارى از ولایت یا از دین یا از اسلام یا از نظام اسلامى یا از فلان کس، بد عمل مىکند، ما نباید این بدى را به آن حقیقتى که مورد طرفدارى این شخص است، سرایت دهیم. ما بایستى بدى این شخص را آنجا سرایت ندهیم؛ بلکه بگوییم آن به جاى خود محفوظ؛ این شخص بد عمل مىکند. گاهى اوقات بعضى از کسانى که انگیزههاى صحیحى ندارند، مشاهده مىشود که اینجا را با هم مخلوط مىکنند. چون کسى طرفدار دین یا فلان حقیقت دیگر است و این بد عمل کرده، پس به آن حقیقت و به آن شىءِ مورد دفاع، گاهى از طرف اینها اهانت مىشود که البته این درست نیست.
ما معمولاً وقتى که در جلسه پاسخ به سؤال قرار مىگیریم، آنچه را که جواب مىدهیم، گاهى یکدهم آن چیزى است که جواب ندادهایم؛ کمااینکه الان هم بهنظرم همینطور است. الان ارائه سؤالها همینطور ادامه دارد و من البته میل خودم این است که بتوانم بعداً به اینها جواب دهم. در مواردى هم اتّفاق افتاده که این سؤالها را بردهایم و بعداً جواب دادهایم و پخش کردهایم. البته من متأسفانه مجالم خیلى کم است. اگر مىتوانستم، اینطور جلسه دانشجویى را ماهى یکبار، یا دوماهى یکبار تشکیل مىدادم. منتها فرصتهاى من خیلى محدود و کارها و مسؤولیتهاى من خیلى سنگین است؛ لذاست که معالاسف کمتر توفیق پیدا مىکنم، والّا دلم مىخواهد که همه این سؤالات را جواب دهم. انشاءاللَّه سعى مىکنیم در دفتر از چند نفر از دوستان خواهش کنیم که بنشینند و این سؤالها را نگاه کنند؛ تکراریهایش را کنار بگذارند و به غیرتکراریهایش جوابى بدهند و به نظر من برسد؛ بعد هم برگردد و دوستان دانشجو همه آن جوابها را ملاحظه کنند. بههرحال، از تشکیل جلسه امروز خوشحال شدم. چند دعا مىکنم؛ خواهش مىکنم که شما با دلهاى پاک و گرم خودتان این دعاها را از خدا بخواهید و آمین بگویید تا انشاءاللَّه خداوند مستجاب کند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای