8

آیا آمدن جان کری و هگل، روابط دو کشور را وارد فاز جدیدی خواهد کرد؟

  • کد خبر : 55486
  • ۱۳ دی ۱۳۹۱ - ۸:۲۸

بسیاری از تحلیلگران معتقدند که جان کری می‌تواند در مواجهه با ایران، راه حل جدیدی را پیش رو بگذارد. آیا آمدن جان کری و هگل، روابط دو کشور را وارد فاز جدیدی خواهد کرد؟

خبرگزاری فارس: آیا جان کری یخ رابطه با ایران را آب می‌کند؟

آغاز سال نو میلادی خانه تکانی کابینه‌ی «اوباما» را به همراه داشته و تغییرات مهم وی در عرصه‌ی سیاست خارجی ایالات متحده بیش از سایرین خودنمایی می‌کند؛ اما مهم‌ترین تغییر در این میان، حضور رئیس شورای روابط خارجی سنای این کشور در کابینه‌ی جدید است که در سال ۲۰۰۴م. از بر تن کردن ردای ریاست جمهوری این کشور باز ماند و اینک از سوی اوباما رسماً به عنوان وزیر امور خارجه‌ی ایالات متحده منصوب شده تا شاید بستر ساز رویکردهایی از جنس دیگر در عرصه‌ی سیاست خارجی واشنگتن باشد.

نگاه این سناتور دموکرات که ۲۷ سال عضو شورای روابط خارجی سنا بوده به مسائل بین‌الملل نوعاً مبتنی بر روندهای دیپلماتیک و مذاکره می‌باشد؛ اما چالش‌های مهم سیاست خارجی واشنگتن در مسئله‌ی سوریه، تصمیم‌سازی درباره‌ی نحوه‌ی مواجهه با جمهوری اسلامی ایران و مقابله با برنامه‌ی هسته‌ای کره شمالی در روزها و ماه‌های آینده در انتظار «جان کری» ۶۹ ساله‌ای است که به تازگی کلید وزارت خارجه‌ی آمریکا را از «هیلاری کلینتون» تحویل گرفته است.

در برخورد با تهران باید اشاره کرد که سابقه‌ی مواضع جان کری بیانگر رویکرد تعاملی وی در قبال جمهوری اسلامی ایران بوده است. کری در دوره‌ای که نامزد ریاست جمهوری ایالات متحده بود، قصد داشت تا از کانال‌های رسمی و حتی غیر آشکار وارد فاز گفت‌وگو با جمهوری اسلامی شود و مذاکره با تهران را در دستور کار خود قرار دهد. کری بر این باور بود که ایران خود را متعهد به دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌داند اما هیچ جایگزینی بهتر از مذاکره برای منصرف کردن تهران از برنامه‌ی هسته‌ای خود وجود ندارد. او در سال ۲۰۱۰م. در دیدار با امیر قطر سعی داشت تا دوحه را میانجی رابطه‌ی غیر رسمی تهران – واشنگتن قرار دهد.

در همین راستا او به «حمد بن خلیفه آل‌ثانی» گفت که آمریکا به دنبال مذاکره‌ی جدّی با ایران است و قصد دارد تا بر مبنای منافع مشترکی چون مبارزه با قاچاق موادمخدر، حذف طالبان و القاعده، تجارت‌های غیرقانونی و همکاری در ثبات و امنیت منطقه، پایه‌گذار دورانی جدید در روابط با تهران باشد. کری در همان دیدار به امیر قطر خاطر نشان می‌کند تهران دیگر با آمریکای سال ۱۹۵۳م. مواجه نیست که به دنبال سرنگونی نظام در ایران بود و همچنین متذکر می‌شود که واشنگتن اهداف تهران برای تبدیل شدن به یک بازیگر مؤثر منطقه‌ای را درک می‌کند و مصمم است تا درباره‌ی نوع قدرتی که ایران خواستار تبدیل شدن به آن است، با مقام‌های این کشور گفت‌وگو کند؛ اما هدف اوباما از انتخاب چنین شخصیتی برای وزارت خارجه‌ی ایالات متحده چگونه قابل تفسیر است؟

باراک اوباما در ابتدا قصد داشت تا «سوزان رایس» را برای این سمت به مجلس سنا معرفی کند اما به دلیل مخالفت گسترده‌ی جمهوری‌خواهان و به ویژه سناتور «جان مک کین» با انتصاب وی جان کری به عنوان جایگزین کلینتون به مجلس سنا معرفی شد. مواضع رایس درباره‌ی ترور سفیر آمریکا در بنغازی که آن را با اعتراضات به فیلم ضد اسلامی مرتبط دانسته بود دلیل اصلی مخالفت جمهوری‌خواهان با وی عنوان می‌شود اما باید توجه داشت که عموماً عوامل متعددی در انتخاب و معرفی افراد برای پست وزارت یا هر منصب عالی دیگری دخیل هستند و نهادهای قدرت که در ایالات متحده لابی‌ها یکی از ارکان اصلی آن به شمار می‌روند از منابعی هستند که در معرفی گزینه‌های مورد نظر خود به رئیس جمهور نقش اساسی ایفا می‌کنند.

به هر حال انتخاب کری در میان گزینه‌هایی انجام می‌شود که دارای رویکردهای کمتر متعادلی نسبت به مسائل بین‌الملل بوده‌اند. باید توجه داشت که جان کری یهودی تبار، با وجود اینکه یکی از سناتورهای محبوب رژیم صهیونیستی به شمار می‌آید و انتخاب وی نیز با استقبال لابی‌های یهودی در آمریکا روبه‌رو بوده است با این حال بر خلاف رأی آن‌ها تمایل خود برای گفت‌وگو و مذاکره با ایران را پنهان نکرده است. از این رو نمی‌توان استقبال لابی‌های یهودی از انتصاب جان کری را به حساب یک هماهنگی کامل میان او و گروه‌های هوادار اسرائیل در آمریکا گذاشت.

سابقه‌ی کری هم نشان می‌دهد که وی با وجود همکاری نزدیک با نیروهای مؤثر یهودی در آمریکا در مواردی مانند گسترش شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی از سوی رژیم اسرائیل مخالفت کرده است. به همین خاطر می‌توان این همسویی با انتصاب کری از جانب لابی‌های یهود را معامله‌ای برای در اختیار گرفتن معاونت خاورمیانه‌ی وزارت خارجه‌ی ایالات متحده تفسیر کرد که می‌تواند در تقویت رویکردهای صهیونیستی این وزارتخانه مؤثر باشد.

از سوی دیگر می‌توان انتظار داشت که جان کری کمتر از هیلاری کلینتون در میدان بازی با لابی‌های درون حاکمیت ایالات متحده به ویژه لابی اسرائیل وارد شود و در تصمیم‌سازی‌ها اصراری بر جلب موافقت آن‌ها نداشته باشد. دلیل این موضوع را باید در این نکته جست‌وجو کرد که هیلاری کلینتون بیش از آنکه یک چهره‌ی شاخص در عرصه‌ی سیاست خارجی ایالات متحده باشد، یک چهره‌ی فعال سیاسی و بازیگر قدرت شناخته می‌شد که برنامه‌اش بعد از شکست در انتخابات ۲۰۰۸م. شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶م. ایالات متحده بوده است به همین خاطر هماهنگی چشم‌گیری با لابی‌های صهیونیستی آمریکا برقرار می‌کرد تا حمایت آن‌ها را در این انتخابات جلب نماید. از این رو می‌توان عملکرد جان کری را که بعد از ناکامی در انتخابات سال ۲۰۰۴م. برابر «بوش»، برنامه‌ای برای ریاست جمهوری آینده‌ی آمریکا ندارد تا حدودی مستقل‌تر از سایرین پیش‌بینی کرد.

یکی از ویژگی‌های بارز این کهنه سرباز جنگ ویتنام، عمل‌گرایی است که مانع یک پیش‌بینی تضمین شده درباره‌ی عملکرد او در آینده می‌شود. کری به عنوان سیاستمداری که گفت‌وگو را راه اولیه‌ی حل مشکلات سیاسی می‌داند، شناخته می‌شود اما با نگاهی دقیق‌تر به کارنامه‌ی سیاسی وی می‌توان رگه‌های اقدام‌های سخت‌گیرانه را نیز مشاهده کرد. شاید بتوان سیاست کری را ترکیبی از به کارگیری هوشمندانه‌ی قدرت نرم دموکرات‌ها و در صورت نیاز قدرت سخت جمهوری‌خواهان، تفسیر کرد. در این راستا اشاره به برخی مواضع وی در سال‌های گذشته مؤید این رویکرد عمل‌گرایانه خواهد بود:

– مخالفت با اقدام نظامی ضد دولت «صدام حسین» در سال ۱۹۹۱م. و در دوره‌ی پیش از جنگ خلیج فارس و اعتقاد به تحت فشار گذاشتن رژیم عراق از طریق تحریم؛

– حمایت از مداخله‌ی نظامی آمریکا در بوسنی و کوزوو؛

– پیشنهاد اقدام نظامی ضد عاملان حوادث ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱م. که منجر به جنگ افغانستان شد؛

– حمایت از حمله‌ی بوش به عراق در سال ۲۰۰۳م. که البته اندکی بعد به صف مخالفین پیوست؛

– تلقی خطر برای ثبات و امنیت منطقه از جانب یک ایران هسته‌ای که البته بر حل مسئله‌ی هسته‌ای ایران از طریق گفت‌وگو و جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران از طریق تحریم‌های اقتصادی تأکید دارد؛

– رأی منفی به طرح سنا برای اعلام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک گروه تروریستی در سال ۲۰۰۷م.؛

– کمک به تصویب تحریم‌ها ضد ایران در سال ۲۰۰۷م. که «جو بایدن» این تحریم‌ها را سخت‌ترین تحریم‌های آمریکا ضد ایران، در طول تاریخ خواند.

مواضع پیشین جان کری گویای یک تناقض رفتاری است که می‌تواند ناشی از رویکرد عمل‌گرایانه‌ی‌ وی در سیاست خارجی تعبیر شود، موضوعی که شاید نمونه‌ی حاضر بیش از سایر موارد این نگاه را تقویت می‌کند. در حالی که کری همواره بر افزایش تحریم‌ها تأکید داشته به تازگی اعلام شده است، وی به عنوان ثروتمندترین سناتور، در برخی از شرکت‌هایی که متهم به دور زدن تحریم‌های آمریکا ضد ایران هستند، سرمایه‌گذاری کرده است. یکی از این شرکت‌ها، پتروبراس -غول نفتی برزیلی- است که گفته می‌شود جان کری از سرمایه‌گذاران آن است. شرکت نام برده شده در سال ۲۰۱۰م. در لیست شرکت‌های ناقض تحریم‌های آمریکا ضد ایران بوده است.

یکی از ویژگی‌های بارز این کهنه سرباز جنگ ویتنام، عمل‌گرایی است که مانع یک پیش‌بینی تضمین شده درباره‌ی عملکرد او در آینده می‌شود. کری به عنوان سیاستمداری که گفت‌وگو را راه اولیه‌ی حل مشکلات سیاسی می‌داند، شناخته می‌شود اما با نگاهی دقیق‌تر به کارنامه‌ی سیاسی وی می‌توان رگه‌های اقدام‌های سخت‌گیرانه را نیز مشاهده کرد. شاید بتوان سیاست کری را ترکیبی از به کارگیری هوشمندانه‌ی قدرت نرم دموکرات‌ها و در صورت نیاز قدرت سخت جمهوری‌خواهان، تفسیر کرد.

بررسی مواضع وی در قبال جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد وی در کنار احترامی که برای میراث گران سنگ فکری و فرهنگی ایران قائل است به دنبال ایجاد یک ساختار امنیتی جدید در منطقه‌ی خاورمیانه با حضور تهران می‌باشد و از آنجا که باور دارد حضور ایران در ترتیبات امنیتی منطقه می‌تواند تسهیل کننده‌ی حضور قدرتمندانه‌ی آمریکا در سطح خاورمیانه باشد بر آن است تا میدان وسیع‌تری برای بازی ایران فراهم کند تا در یک همکاری برد – برد مناسبات تهران و واشنگتن را وارد مرحله‌ی تازه‌ای نماید. او معتقد است سیاست‌های آمریکا مانند آنچه درباره‌ی عراق اتفاق افتاد نمی‌تواند جایگاه مناسبی برای ایالات متحده در سطح منطقه و جهان ترسیم کند. کری معتقد است تغییر نظام در عراق باعث شد تا دست برخی نیروها در این کشور باز شده و نتیجه‌ی آن نه به سود منافع ایالات متحده که موجب تقویت موقعیت ایران شود.

او براندازی و سرنگونی نظام‌های مستقر را به سود آمریکا نمی‌داند و بر این باور است هر اندازه ایالات متحده در جهت براندازی اقدام کرده است کارها به سمت‌وسوی غیر قابل مهاری کشیده شده است. او می‌گوید ایران معاهده‌ی منع تکثیر سلاح هسته‌ای را امضا کرده و به موجب این معاهده (NPT) به تعهداتش عمل کند و وارد ساختار کشورهای روسیه، چین، کشورهای اروپایی و آمریکا شود. او در جای دیگری اعلام کرده است ایران در سال ۲۰۰۱م. به ما در افغانستان کمک کرد پس وقتی در آن زمان توانست به ما کمک کند دلیلی ندارد که به ما در رسیدن به منطقی که براساس منافع متقابل‌مان است، کمک نکند؛ اما رویداد دوم که انتصاب دیگر مقام کلیدی دولت اوباما به حساب می‌آید، وزیر دفاع این کشور است که با مطرح شدن نام سناتور «چاک هیگل» برای جانشینی «لئون پانتا»، رسانه‌های نومحافظه‌کاران، روزنامه‌های اسرائیل و سایر رسانه‌های وابسته به صهیونیست‌ها، حملات شدیدی را متوجه وی ساخته‌اند.

مقام‌های رژیم اسرائیل معتقدند چنانچه باراک اوباما بخواهد همچنان با تصور نامزدی چاک هیگل به پیش برود، این امر نشانه‌ای از به وجود آمدن تغییرات کلیدی در سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا خواهد بود زیرا که چاک هیگل یک رئالیست جمهوری‌خواه و پیرو سنت رئیس جمهور سابق، «آیزنهاور» و وزیر امور خارجه‌ی آن «جیمز بیکر» می‌باشد که منتقد صریح برخی از سیاست‌های رژیم صهیونیستی و حامی مداوم تعاملات دیپلماتیک با ایران است.

به گمان نهادهای یهودی آمریکا، نامزدی چاک هیگل به معنای نقشه بر آب شدن تمامی طرح‌های رژیم صهیونیستی می‌باشد چراکه «نتانیاهو» در طول ۴ سال ریاست جمهوری باراک اوباما به ترغیب وی برای حمایت از گسترش شهرک‌های یهودی نشین در کرانه‌ی باختری و حمله به ایران همت گمارد، ولی این تلاش‌ها هیچ‌گاه ثمربخش نشد. نومحافظه‌کاران و جریان‌های اصلی در لابی صهیونیسم واقع در واشنگتن ترس از آن دارند که اوباما در دور دوم ریاست جمهوری با انتصاب چاک هیگل با نوعی اعمال فشار، انگیزه‌ی مبارزه‌ی فزاینده با رژیم اسرائیل را تقویت کند.

از این رو به تازگی کمپینی از سوی صهیونیست‌ها تشکیل یافته که اوباما را متقاعد سازد هزینه‌ی سیاسی سنگینی را با انتخاب چاک هیگل پرداخت خواهد کرد. صهیونیست‌های آمریکا به خوبی آگاهند که اگر اوباما همچنان مصمم به انتصاب هیگل باشد، با توجه به آنکه اکثریت اعضای کنگره را جمهوری‌خواهان تشکیل می‌دهند؛ ترغیب آن‌ها به رد کردن هم حزبی‌شان کار دشواری خواهد بود. تا کنون بزرگ‌ترین اتهامی که از طرف لابی صهیونیسم به هیگل – یکی از اعضای اتاق فکر شورای آتلانتیک – وارد شده این است که وی سناتوری «ضد اسرائیلی» است و گاهی وی را متهم به «ضد سامی» بودن نیز می‌کنند؛ همچنین تمایلات هیگل این چنین ارزیابی شده که وی در رابطه با حمله‌ی نظامی به ایران دچار تردید است و به خواسته‌های غرب و اسرائیل جهت مهار برنامه‌ی هسته‌ای این کشور تن نخواهد داد.

محافل رسانه‌ای در ایالات متحده معتقدند هیگل یک فرد ضد اسرائیلی و طرفدار مماشات با ایران است. او بارها تأکید کرده که حمله‌ی نظامی ضد ایران گزینه‌ای است امکان پذیر که همچنان بر روی میز قرار دارد اما به هر حال آن را مسئولیت‌آور می‌داند. هیگل یکی از بنیان‌گذاران پروژه‌ی «نومحافظه‌کاری در قرن جدید آمریکایی» موسوم به (PNAC) می‌باشد که در یک دهه‌ی قبل با چهره‌ای برجسته در مخالفت جنگ با عراق ایفای نقش کرد و به تازگی هم کمیته‌ی اضطراری جدال برانگیز «اسرائیلی که اندیشه‌های ناخوشایند صهیونیستی دارد»، تشکیل داده است.

مخالفت‌های گسترده از سوی کانون‌های صهیونیستی در ایالات متحده با چاک هیگل به عنوان وزیر دفاع باعث شد تا یکی از مقام‌های ارشد دولت ایالات متحده اعلام کند که باراک اوباما به دنبال نامزدهای دیگری از جمله «میشل فلورنوی» معاون وزیر دفاع آمریکا برای سمت وزیر دفاع این کشور است. فلورنوی، از سال ۲۰۰۹م. تا فوریه‌ی ۲۰۱۲م. به عنوان معاون وزیر دفاع آمریکا فعالیت کرده و در همان سال استعفا کرد تا اوقات خود را به امور شخصی اختصاص دهد اما هفته‌ی گذشته، روزنامه‌ی آمریکایی «واشنگتن‌پست»، نامزدی فلورنوی را تأیید کرد و در سرمقاله‌ای نوشت: «فلورنوی سیاستمداری معتدل است که می‌داند چگونه بروکراسی پنتاگون را اداره کند و دقیقاً در کجا کاهش بودجه‌ را اعمال نماید. او به عنوان اولین وزیر دفاع زن آمریکا مورد استقبال قرار خواهد گرفت.»

اوباما قصد دارد تا از شخصیت‌هایی که با رویکرد قدرت نرم و هوشمند وی همسویی بیشتری دارند استفاده کند تا مسیر خود را برای به کارگیری نوعی استراتژی خزنده، کم هزینه و فراگیر هموار سازد؛ موضوعی که در دوره‌ی ریاست جمهوری بوش نادیده گرفته شد. تصمیم اوباما برای انتصاب جان کری و چاک هیگل به عنوان وزیر دفاع نیز می‌تواند بیانگر عزم رئیس جمهور ایالات متحده برای تقویت رویکردهای فشار نرم تلقی شود.

به طور کلی پیرامون تحولات اخیر در کابینه‌ی جدید ایالات متحده می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

۱٫ اوباما قصد دارد تا از شخصیت‌هایی که با رویکرد قدرت نرم و هوشمند وی همسویی بیشتری دارند استفاده کند تا مسیر خود را برای به کارگیری نوعی استراتژی خزنده، کم هزینه و فراگیر هموار سازد. عملکرد اوباما در ۴ سال گذشته به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده گویای ظرفیت و توان وی جهت ایجاد اجماع جهانی ضد دولت‌هایی است که رویکرد تقابلی در برابر ایالات متحده اتخاذ می‌کنند، موضوعی که در دوره‌ی ریاست جمهوری بوش نادیده گرفته شد و ایالات متحده با صرف هزینه‌های کلان اقدام‌های یک جانبه را برای حل چالش‌های پیش‌رو به کار می‌گرفت. در دوره‌ی جدید و با روی کار آمدن باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، شیوه‌ی نوینی از تقابل و افزایش فشار بر کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران با بهره‌گیری از یک روند مستمر و همه جانبه در گفت‌وگوهای سیاسی و دیپلماتیک میان واشنگتن و سایر بازیگران عرصه‌ی بین‌الملل پیگیری شد. به بیانی انتصاب‌های اخیر در کابینه‌ی اوباما می‌تواند این فرصت را در اختیار وی قرار دهد تا رویکردهای دیپلماتیک و فشار نرم در سیاست خارجی آمریکا تقویت شده و زمینه برای بهبود چهره‌ی بین‌المللی واشنگتن فراهم شود.

انتصاب جان کری با توجه به رهیافت تعاملی وی برای حل مسائل بین‌الملل این امکان را در اختیار اوباما قرار می‌دهد تا درباره‌ی موضوعات مهم دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده از جمله ایران و سوریه راه‌حل‌هایی مبتنی بر تقویت گفت‌وگو و مذاکره را در دستور کار قرار دهد؛ همچنین با توجه به رابطه‌ی نزدیک جان کری با بشار اسد می‌توان انتظار داشت مسئله‌ی سوریه با راه‌حلی مسالمت‌آمیز در مسیری جدید گام نهد. از سوی دیگر تصمیم اوباما برای انتصاب چاک هیگل به عنوان وزیر دفاع نیز می‌تواند بیانگر عزم رئیس جمهور ایالات متحده برای تقویت رویکردهای فشار نرم تلقی شود که البته مخالفت‌ها با انتصاب وی از سوی نومحافظه‌کاران و لابی‌های صهیونیست کار را برای معرفی وی دشوار نموده است.

۲٫ جان کری به دلیل توانمندی ذاتی خود در امر میانجی‌گری می‌تواند این فرصت را برای اوباما فراهم سازد تا با توجه به نزدیکی کری به محافل یهودی و صهیونیستی آمریکا زمینه‌های همکاری و هماهنگی بیشتر رئیس جمهور با یهودیان در این کشور تسهیل شده و شاید وزیر خارجه‌ی جدید بتواند برای برطرف نمودن اختلاف‌های دامنه‌دار اوباما با نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل دست به کار شود که در این صورت می‌توان انتظار داشت تا در دوره‌ی جدید، روابط نزدیک‌تر و کم چالش‌تری میان ایالات متحده و رژیم اسرائیل برقرار شود. نباید از نظر دور داشت که سناتور جان کری یکی از حامیان اسرائیل است و به نظر می‌رسد در دوران حضور وی در وزارت خارجه، این متحد اصلی آمریکا در منطقه‌ی خاورمیانه از حمایت‌های خوبی برخوردار شود.

۳٫ اگرچه وزرای خارجه در آمریکا در تنظیم جهت‌گیری‌های کلان سیاست خارجی از نقش و جایگاه ویژه و پراهمیتی برخوردارند اما هیچ‌گاه در قامت یک تمام‌کننده و تصمیم‌گیر ظاهر نشده‌اند. از سوی دیگر سیاستمداران ایالات متحده‌ی آمریکا در مقام و جایگاه غیررسمی و بیرون از کابینه عموماً دست بازتری برای اظهارنظر و موضع‌گیری در قبال مسائل مختلف، به‌خصوص در حوزه‌ی سیاست خارجی و دیپلماسی، دارند اما این بدان معنا نیست که همان فرد در مقام اجرا و ورود به کابینه می‌تواند همان مواضع پیشین خود را پیگیری کند؛ چرا که تحت تأثیر الزامات سازمانی و تشکیلاتی قرار گرفته و موظف است همسو با سیاست‌های حاکم حرکت نماید. با این حال این احتمال نیز وجود دارد که جان کری بتواند از نفوذ و جایگاه خود برای حل‌وفصل مهم‌ترین چالش‌های پیش‌ روی سیاست خارجی آمریکا بهره گیرد.

۴٫ بسیاری از سیاستمداران معتقدند انتخاب کری به معنای ادامه‌ی روند سیاست خارجی اوباما از دور اول ریاست جمهوری اوست و دیدگاه‌های جان کری را از هر لحاظ بسیار نزدیک به دیدگاه‌های هیلاری کلینتون می‌دانند و حتی شنیده‌ها نیز حاکی از آن است که کلینتون هم جان کری را مناسب‌ترین گزینه برای جانشینی خود عنوان کرده است. از این رو با خداحافظی کلینتون و روی کار آمدن جان کری نباید انتظار تحولی جدّی در سیاست خارجی آمریکا داشت زیرا از نظر دیدگاه و جهان‌بینی، جان کری دارای شباهت زیادی به کلینتون می‌باشد.

۵٫ در مورد مسئله‌ی اعمال تحریم‌ها ضد ایران باید توجه داشت که قبل از روی کار آمدن اوباما این موضوع بیشتر در حوزه‌ی اختیارات قوه‌ی مجریه‌ی آمریکا قرار داشت، ولی اکنون نقش کنگره در این باره بسیار پررنگ‌تر شده است. با رفتن جان کری از شورای روابط خارجی سنا، گزینه‌ی احتمالی جانشینی او در سمت رئیس این شورا سناتور «رابرت مندز» است که سیاست‌های او نیز در راستای سیاست‌های کلی دولت اوباما می‌باشد و در سال‌های اخیر هم نشان داده که در مورد وضع تحریم‌های سخت‌تر ضد ایران هماهنگ با دولت عمل می‌کند؛ همچنین نباید نقش سوزان رایس را نیز نادیده گرفت. با وجود اینکه او نتوانست به وزارت خارجه راه پیدا کند، به احتمال زیاد در سمت مشاور امنیت ملی اوباما به فعالیت خود ادامه خواهد داد. موضوعی که درباره‌ی وی آشکار است نگاهی مبتنی بر ضدیت با جمهوری اسلامی ایران و موافق با وضع تحریم‌های شدیدتر ضد تهران می‌باشد.

۶٫ انتصابات جدید در کابینه‌ی ایالات متحده می‌تواند حاوی پیامی برای جریان غرب‌گرا در داخل ایران تلقی شود تا با توجه به تغییرات اخیر، مسئله‌ی مذاکره با آمریکا را پررنگ‌تر از سابق پیگیری نمایند.

به هر حال حکم وزارت خارجه‌ی ایالات متحده برای جان کری به تازگی صادر شده است و در آینده‌ای نزدیک نیز شاهد معرفی یکی دیگر از وزرای مهم کابینه یعنی وزیر دفاع آمریکا خواهیم بود. اینکه تغییرات اخیر تا چه اندازه یاری‌گر سیاست خارجی ایالات متحده برای خروج از چالش‌های کنونی در صحنه‌ی تحولات بین‌الملل باشد و اینکه آیا تغییر افراد در کابینه‌ی جدید اوباما تغییر رفتار واشنگتن را نیز در آینده در پی خواهد داشت، مسائلی است که روزها و ماه‌های پیش‌رو برای روشنگری درباره‌ی آن به ما کمک خواهد کرد. (*)

پی‌نوشت‌ها:

http://www.reuters.com/article/2012/12/21/us-usa-obama-kerry-idUSBRE8BK0QO20121221

http://www.huffingtonpost.com/2012/12/21/chuck-hagel-anti-israel_n_2347948.html

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1766917

http://www.thedailybeast.com/cheats/2012/12/04/obama-to-announce-new-cabinet-members.html

http://www.theatlantic.com/politics/archive/2012/12/chuck-hagel-john-kerry-is-obama-too-reliant-on-senate-talent/266618/

*حسن اشرفی، پژوهشگر مسائل بین‌الملل

برهان

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=55486

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]