کتاب همراهی با تهران: چرائی توافق آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، اثری است که در مارس سال ۲۰۱۳ (اواسط اسفند) توسط دو نویسنده آمریکائی متخصص امور خاورمیانه به نام های فلینت لورت و هیلاری مان لورت، در حجم ۴۸۷ صفحه نگارش یافته و توسط انتشارات متروپولیتن چاپ شده است. این کتاب به دلیل رویکرد انتقادی و نکاتی علمی و راهبردی که در رابطه با آسیب شناسی خط مشی دو دولت اخیر آمریکا یعنی جرج بوش و باراک اوباما مطرح نموده، به عنوان مهمترین اثر مرتبط با سیاست خارجی آمریکا در سال جدید میلادی معرفی شده است. این کتاب طی دو هفته جاری توسط بسیاری از نویسندگان امور راهبردی و سیاست خارجی مورد تحلیل قرار گرفته و در ستون های تحلیلی شماری از نشریات مشهور آمریکا و اروپا نیز گنجانده شده است.
کتاب مذکور از برخی جهات، بر اساس رویکردی ترکیبی تدوین شده است: آسیب شناسی سیاست ها و خط مشی آمریکا طی دوره های گذشته ریاست جمهوری علیه ایران از یک سو و آینده نگری در مورد محیط امنیتی موجود و آینده و تطور در نقش های راهبردی ایران و آمریکا در این محیط.
البته که نویسندگان با تامل در زوایائی از مناسبات مبتنی بر تنش و رقابت شدید به تحلیل پرداخته و گاه نیز با مطالعه انتقادی برخی معیارها و تدابیر به تحولات نگریسته اند. این دو نویسنده، ایران را حیاتیترین کشور در حیاتیترین منطقه جهان معرفی کرده اند که به نوعی، «ایران به عنوان محور و کانون جهان» را تداعی میکند.
یکی دیگر از جنبه های قابل توجه در این اثر، واکاوی ویژه تطورهای جزئی و سطحی در سیاست اوباما و شکاف جدی میان حرف و عمل این رئیس جمهور آمریکا است. از طرف دیگر، موارد متعددی از این کتاب به توصیف خود از ایران «آنگونه که هست» از جمله سیاست ها و خط مشی های کشورمان در زمینه انرژی هسته ای صلح آمیز به ویژه پرهیز از دستیابی به سلاح هسته ای بلکه مبانی دینی و اخلاقی نفی تولید و کاربرد این سلاح در روابط بینالمللی اسلامی اختصاص یافته است.
همین امر، یکی از محورهائی است که برخی نویسندگان با انتقاد از این نوع نقل قول و نشر دیدگاههای ضدآمریکائی نظام و مقامات ایرانی، تاکیدهای مکرر و اشاره های متعدد به سیاست های اعلامی ایران در زمینه انرژی هسته ای را غیرموجه شمرده و موجب تنزل اعتبار ارزیابی های نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا دانسته اند. این تحلیل در شرایطی تدوین و منتشر شده که ۱۰ سال از اشغال عراق توسط آمریکا گذشته و افکار عمومی این کشور نتوانسته با توجیه های دولتی آثار این تجاوز و اشغالگری کنار بیاید.
بر این اساس، اصلاح سیاست نادرست و اشتباه آمریکا طی سه دهه گذشته در برخورد با ایران و به ویژه پرهیز از تکرار این نوع جنگ های بی اثر بلکه تهدید کننده ماهیت قدرت آمریکا در منطقه خاورمیانه و دیگر مناطق جهان، توصیه اکید نویسندگان کتاب مذکور است. این توصیه راهبردی، موافقان تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران در مجله وال استریت را خشمگین نموده است.
بر اساس توصیف ارائه شده از ایران در این مطالعه، ایران کشوری دارای نظم سیاسی مناسب و مورد حمایت گسترده مردمی است که با تصورات برخی محافل در خصوص گسست یا فروپاشی انطباق ندارد. بلکه ایران در کنار پیشرفت های داخلی و تقویت همگرائی های ملی، در محیط منطقه ای نیز توانسته بسیاری از عرصه ها را تحت تاثیر و نفوذ خود قرار داده و به عنوان بازیگری مهم و تاثیرگذار عمل نماید. این دو ویژگی انسجام داخلی نسبی و قدرت نفوذ و تاثیرگذاری نرم و سخت بر محیط امنیتی بیرونی، از ایران کشوری مقتدر و قادر به استمرار مقاومت در برابر آمریکا ساخته است. از همین روست که برای برقراری توازن در این منازعه، توصیه نویسندگان آن است که طرف آمریکائی است که باید از برخی خواسته ها و مطالبات خود علیه ایران صرفنظر نماید تا سازش نسبی بر روابط طرفین برقرار گردد.
به هر حال، اصل مورد تاکید نویسندگان این کتاب، نوعی بازی برد-برد از طریق واداشتن آمریکا به سازش با ایران و شناسائی موقعیت بازیگری منطقه ای کشورمان در معادلات بین المللی است به گونه ای که امنیت آمریکا در جهان مستلزم همراهی با ایران و پرهیز از استمرار تنش و منازعه است. به واقع، نویسندگان این اثر راههای کم هزینه آمریکا را در کوتاه آمدن با ایران می دانند تا آمریکا بتواند منافع خود را نه در سلب منافع ایران بلکه در کنار و عرض منافع راهبردی ایران در منطقه تامین کند.
استنتاج نهائی نویسندگان آن است که آمریکا بدون کنار آمدن با ایران نخواهد توانست منافع خود را تامین کند و در صورتی که موضع و سیاست خود را به این سمت جدید و به صورت واقعی تغییر ندهد، آنچه طی سالهای اخیر به صورت فرسایش قدرت نرم و سخت آمریکا ظاهر شده، ادامه خواهد یافت و حتی بیشتر نیز خواهد شد. نهایتاً نباید فراموش کرد که محور این تحلیل ها، اساساً ارائه پیشنهاد و تحلیل برای مناسب سازی سیاست های آمریکا در آینده است و با چنین هدفی تنظیم و منتشر گردیده است.
یادداشت از دکتر نادر ساعد
فارس