یادداشت نویس الف در ادامه نوشت: درست است که هر کس ملاکها و معیارهای متفاوتی برای انتخابات رئیس جمهور کشور دارد، اما شاخصترین دلیل آن، درک متفاوت از واقعیت است. درک واقعیت، نه این که لزوماً از چه زاویهای به واقعیت بنگریم، بلکه این که با نگریستن به واقعیت، چقدر آن را درک کنیم و به دنبال آن، قوهی تحلیل داشته باشیم، مهم و تعیین کننده خواهد بود.
این که نیازهای کشور چیست را همه میدانیم. این که در عین پایبندی به اصول نیز به دنبال تغییر هستیم را همه معتقدین به نظام به نوعی باور دارند. شکافها آنجایی خود را نشان میدهند که به مرحله تعیین مصداق برسیم.
موارد بالا را به عنوان مقدمه گفتم تا به درک خودم از شرایط موجود و بایدهای آیندهی کشور برسم. آیندهای که همین انگشتهای جوهری شده و شناسنامههای مهر خورده رقم میزنند. فکر میکنم «ثبات» مهمترین نیاز ما و هر جامعهی دیگری برای زندگی است. ثبات در همه چیز. در اقتصاد، در سیاست بینالملل، در مدیریتها و مسئولیتها، در سیاستهای فرهنگی و در سایر عرصههایی که رئیس دولت برای تحققشان سوگند یاد میکند.
آیا نهایت شعارهای نامزدهای انتخابات یا حتی اهدافی که رئیس جمهوریِ برگزیده دنبال میکند، جز «ثبات» است؟ زندگی خوب، برقراری عدالت، رفاه اقتصادی، دوستی با جهان و هر شعار و هدف دیگری را در نظر بگیرید در نهایت میرسد به ثبات! اول باید به ثبات رسید، آنگاه دنبالهاش همه چیز میآید.
مردم موقعی میتوانند بهترین برنامهریزی را برای ابعاد مختلف زندگی خود داشته باشند که یک بستر باثبات داشته باشند. شادابیهای اقتصادی در کشور و رونق کسب و کارها و مبادلات مالی، مهمترین عامل پیشرفت یک کشور است که تحقق آن جز با ثبات ممکن نیست.
گمان من این است که رئیس جمهور آینده باید بهترین فرد برای برقراری ثبات باشد. یعنی ملاک و معیار مردم برای انتخاب، نه شعارها و حاشیهها و حتی جناحبندیهای سیاسی، بلکه توانایی او برای برقراری یک ثبات همه جانبه و مدّتدار در کشور باشد.