برای این سناریو دو حالت عمده می توان در نظر گرفت. یا کل ماجرا پیشاپیش هماهنگ شده بود و پدر و مادر و فرزند در جریان امور قرار داشتند و یا تمامی داستان، سورپرایزی بود که عوامل برنامه ماه عسل برای آنها و مخاطبانشان ترتیب داده بودند. در هر دو حالت و در هر دو سناریو، این اتفاق را باید رخدادی غیر اخلاقی، غیر انسانی و حتی غیر قانونی دانست. بیایید هردو شکل ماجرا را بررسی کنیم.
فرض اول این است که والدین و فرزند ارائه شده به آنها در جریان امر قرار نداشته اند. در این صورت چه ظلمی بالاتر از این که بدون اجازه، مشورت و هماهنگی، چند نفر انسان را در قالب یک خانواده درآورد؟! آیا چنین رویکردی به مفهوم نظام خانواده، نگاهی عمیقا فاشیستی و ابزاری نسبت به معنا و جوهره وجودی انسان نیست؟! در این صورت چه تفاوتی میان دست اندرکاران این برنامه و نازی های پروژه لبنزبورن اس اس ها وجود دارد؟! پروژه ای که در آن تنها به تولید هرچه بیشتر نسل آریایی می اندیشید و واژه هایی چون پدر، مادر و فرزند تعریفی دیگر می یافت! توجه کنیم به دیالوگ پایانی مجری برنامه که خطاب به پدر و مادر حیران برنامه می گوید: “مبارکتان باشد!” انگار کفشی، کلاهی، پیراهنی، چیزی به مهمانان برنامه هبه کرده اند و حالا به ایشان مبارک باد می گویند. درست است که همواره در برخورد با قدم نورسیده می گوئیم، قدمش مبارک باشد؛ اما در چنین سناریویی که برنامه ماه عسل رقم زد، ذکر جمله “مبارک باشد”، مخاطب را بیشتر به سمت استفاده ابزاری از کودکان هدایت می کند تا امری معنوی و وابسته به حوزه اخلاق.از سوی دیگر بهزیستی برای فرزندخواندگی شرایط مشخص و پیچیده ای دارد. در این صورت چگونه شرایط و قوانین موجود، رعایت شده و پرونده این فرزند خواندگی در عرض چند ثانیه بسته شده است؟!
اما در سناریو دیگر، همه چیز را هماهنگ شده تلقی می کنیم. با این حال بازهم در صورت مسئله تغییری حاصل نمی شود. این بار هدف، کلاهبرداری از مخاطب و بازی عوامانه و فاقد عمق و بینش لازم با احساسات مخاطب است. او باید غافلگیر شود و همه چیز را به صورت فرض اول شناسایی کند. در این صورت مخاطب برنامه، علاوه بر شوکه شدن باید سئوالات متعددی را نیز که در ذهنش به وجود آمده پاسخ دهد. این که پس فرایند اداری و قوانین فرزندخواندگی چه می شود؟ این که شاید اصلا این پدر و مادر تمایل دوباره ای به پذیرش فرزند جدید نداشته باشند. این که اصلا شاید این پدر و مادر و این پسر کوچک هیچ تمایل و احساسی نسبت به هم نداشته باشند. این که مگر کودکان اسباب بازی هستند که در چند ثانیه آنها را به دو نفر ببخشی و خلاص! و این که چرا با کودکان به مثابه ابزار و وسیله برخورد شده است. و آیا تلویزیون و رسانه مجاز است تا این چنین با احساسات و عواطف انسانی بازی کند، آنها را به نمایش بگذارد و از این طریق میزان مخاطبان خود را بالا ببرد؟
بدین ترتیب به نظر می رسد برنامه ماه عسل به رغم تلاش خود برای به تصویر کشیدن خصائل ناب انسانی، در پاره ای موارد، به افراط کاری روی آورده است. برخی احساسات عمیق انسانی تا زمانی عمیق و بی پیرایه می مانند که در حوزه شخصی فرد باقی بمانند. زمانی که این عواطف و احساسات رسانه ای شوند، به شدت سطحی و مبتذل می شوند و از ارزش و اعتبارشان کاسته خواهد شد. اتفاقی که در برنامه یکشنبه شب ماه عسل به وقوع پیوست.