محمد متقی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در یادداشتی در مجله مثلث درباره سیاستهای آمریکا در قبال دولت جدید ایران می نویسد:
سیاست خارجی آمریکا در برخورد با ایران بر اساس نشانههایی از تغییر و تداوم شکل گرفته است. بهرهگیری از راهبردهایی همانند محدودسازی، مقابله، تلاش برای تعلیق قابلیتهای هستهای ایران، تحریم و بهکارگیری سیاست تهدید را باید نشانههایی از مولفههای تکرار شونده سیاست خارجی آمریکا در برخورد با جمهوری اسلامی دانست؛ در حالی که مولفههای تغییر یابنده عمدتا تابعی از سیاست خارجی آمریکا درباره «موضوعات منطقهای» بوده است.
واقعیت آن است که بسیاری از راهبرد امنیتی آمریکا در محیطهای منطقهای بدون توجه به قابلیتهای تکنیکی، تاکتیکی و عملیاتی ایران حاصل نخواهد شد.
هماکنون بیش از ۵۰ روز از انتخابات ریاست جمهوری ایران گذشته است. روحانی در آستانه برگزاری مراسم تنفیذ و تحلیف است، در حالی که هنوز تغییر چندانی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران مشاهده نمیشود و بسیاری از محدودیتهای اقتصادی علیه ایران اعمال میشود. وزارت خزانهداری آمریکا محوریت اصلی کنترل راهبردی جمهوری اسلامی در سیاست بینالملل را عهدهدار است. در چنین شرایطی نمیتوان نشانههای تغییر بنیادین در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران را مشاهده کرد. اگرچه مقامات ایرانی نیز نباید انتظار داشته باشند که روندهای کوتاهمدت در رویکرد امنیتی آمریکا نسبت به ایران با تغییرات گسترده و الگوهای تغییریابنده سیاست خارجی همراه خواهد شد.
هماکنون این پرسش مطرح میشود که اولین مواردی که در فرآیندهای جدید دیپلماسی ایران و آمریکا مطرح میگردد، مربوط به حلو فصل چه موضوعاتی خواهد بود؟
طبعاً آمریکاییها ترجیح میدهند که فعالیتهای هستهای ایران را مورد پرسش قرار دهند، در حالی که نگاه ایران در فرآیند مذاکرات دیپلماتیک معطوف برطرفسازی تحریمهای یکجانبه خواهد بود. تحریم در زمره موضوعاتی قرار میگیرد که دغدغه اصلی دولت جدید خواهد بود. بنابراین فرآیند مذاکرات و ادبیات سیاسی مقامات ایرانی میباید معطوف به برطرفسازی تحریمهای اقتصادی و تکنولوژیک یکجانبه باشد. در حالی که رویکرد آمریکایی مربوط به آن است که چند روند جدیدی در مذاکرات هستهای ایران قابل بحث و بررسی خواهد بود.
مقامات آمریکایی امیدوارند تا زمینه اجرای پروتکل ۲+۳ را فراهم آورند. اجرای این پروتکل به مفهوم آن است که امکان دسترسی آژانس به تاسیسات راهبردی جمهوری اسلامی ایران در حوزههای مختلف نظامی صنعتی، تکنیکی و فنی افزایش خواهد یافت. در سالهای ۲۰۰۳ به بعد، مقامات آمریکایی تلاش گسترده خود را برای کاهش قابلیت هستهای ایران به کار گرفتهاند. آمریکایی ها در صددند تا شکل جدیدی از محدودیت راهبردی را به موازات مذاکرات دیپلماتیک پیگیری نمایند.
۱- لایهبندی نگرش گروههای آمریکایی در تعامل با حسن روحانی
در شرایطی که مراسم تحلیف ریاست جمهوری حسن روحانی در جریان است، این سوال مطرح میشود که مقامات آمریکایی از چه گزینههایی در ارتباط با حل اختلافات فیمابین بهره خواهند گرفت؟ واقعیت آن است که پیچیدگیهایی در روابط و فرآیندهای سیاست خارجی آمریکا و ایران وجود داشته است. بسیاری از مقامات آمریکایی به ویژه آنانی که در مجلس سنا فعالیت دارند، از گزینههای محافظه کارانه بهره میگیرند. گروه دیگری نیز تلاش دارند تا زمینههای لازم برای گسترش فضای همکاری جویانه با ایران را از طریق «الگوی متقاعدسازی دیپلماتیک» به وجود آورند. هر یک از دو گروه یاد شده، نگرش کاملا، متفاوتی نسبت به روندهای جدید سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران خواهند داشت.
افرادی همانند باراک اوباما، چاک هگل، جوزف بایدن و جانکری از «الگوی تعامل دیپلماتیک محدود و کنتررل شده» بهره میگیرند. آنان مخالف هرگونه گزینه نظامی در راستای تغییر رژیم در ایران هستند. افراد یاد شده به همراه ۱۳۱ نفر از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا از جمله «دیوید پرایس» (نماینده دموکرات از کارولینای شمالی) و «چارلز دنت» (نماینده جمهوریخواه از پنسیلوانیا) که در ۱۹ جولای ۲۰۱۳ نامهای را برای باراک اوباما تنظیم کردهاند، به ضرورت مذاکرات دیپلماتیک برای کنترل فعالیتهای هستهای ایران تاکید دارند. آنان بر این اعتقادند که دیپلماسی از جایگاه موثری برای دستیابی به توافق راهبردی با ایران برخوردار است.
۲- موضوعات و حوزههای همکاری دیلماتیک آمریکا و ایران
موقعیت ژئوپولیتیک ایران در خاورمیانه شاخصهای منحصربهفرد و ضرورتهای اجتنابناپذیری را در تعامل راهبردی با آمریکا فراهم میسازد. این شاخصها ماهیت هویتی داشته و در سالهای ۱۹۹۱ به بعد منجر به تغییر تدریجی در شکلبندیهای راهبردی، امنیتی و ژئوپولیتیکی خاورمیانه گردیده است. بخش قابل توجهی از نیروهای نظامی آمریکا در منطقه «فرماندهی مرکزی» مستقر گردیدهاند. این نیروها تلاش دارند زمینههای لازم برای کنترل فرآیندهای سیاسی و امنیتی بیثباتکننده را در خاورمیانه بهوجود آورند.
برنامه دفاعی و راهبردی آمریکا که در ژانویه ۲۰۱۱ توسط لئون پانه تا تنظیم گردید، شامل موضوعاتی از جمله همکاری با ایران برای اجتناب از نظامی شدن برنامههای هستهای بوده است. آنچه به عنوان «فتوای هستهای» مطرح گردیده را باید نشانه حسن نیت ایران برای متقاعدسازی کشورهای گروه ۱+۵ از طریق اعتمادسازی و شفافسازی دانست. بنابراین دو موضوع «بحرانهای منطقهای» و همچنین «فرآیند فعالیتهای هستهای ایران» را باید در زمره موضوعاتی دانست که در فضای دیپلماتیک ایران و آمریکا میتواند مورد بحث قرار گیرد.
باراک اوباما برای مقابله با تهدیدات نوظهور منطقهای بیش از گذشته به نقش مشارکتجویانه ایران نیازمند است. گروههای تعاملگرا در آمریکا نیازمند بهرهگیری از سازوکارهای کنش دیپلماتیک در برخورد با دولت حسن روحانی میباشند.
در چنین فرآیندی، مذاکرات دیپلماتیک ایران و آمریکا از شهریور ۱۳۹۲ آغاز خواهد شد، اما این مذاکرات به مفهوم پایان تحریمها تلقی نمیگردد. گروههای محافظهکار در سیاست خارجی آمریکا به ضرورت محدودسازی راهبرادی جمهوری اسلامی تاکید دارند این گروهها مانع شکلگیری تغییرات سریع در روابط ایران و آمریکا میگردند.
باراک اوباما گزینههایی از جمله کنش دیپلماتیک، انعطافپذیری مرحلهای، تداوم تحریمهای یکجانبه و چندجانبه را ادامه میدهد. اوباما درصدد خواهد بود تا بازبینی در الگوی کنش معطوف به بازدارندگی، مهار و تحریمهای فراگیر علیه ایران را براساس چگونگی واکنش ایران نسبت به انتظارات راهبردی خود پیگیری نماید.
باز تعریف باراک اوباما از چگونگی و فرآیند برقراری سیاست سازنده در روابط اقتصادی و راهبردی با ایران در کوتاه مدت کار دشواری خواهد بود. الگوهای رفتاری در خوشبینانهترین وضعیت مرحلهای تغییر میکند. اگرچه گروههای محافظهکار در آمریکا همواره مترصد فرصتی هستند تا شکل جدیدی از محدودیت راهبردی علیه ایران را ایجاد نمایند.