اما در قبال متغیرهای جدید در روابط فی مابین تهران و واشنگتن مانند مسئله سوریه، عراق، افغانستان، برخی از نیازهای هسته ای جمهوری اسلامی و… جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره است اما به شرطی که آمریکایی ها نتیجه مذاکره را از قبل به نفع خود مشخص نکرده باشند. مذاکره بر سر متغیرهای جدید در مناسبات ایران و آمریکا به تدریج می تواند با کاستن از ارتفاع دیوار بی اعتمادی زمینه را برای حل مسائل گذشته نیز فراهم کند. البته نباید دور از نظر داشت که مذاکره ایران و آمریکا با برقراری رابطه بین طرفین متفاوت است. جمهوری اسلامی ایران در قالب موضوعات مختلف مذاکراتی با طرف آمریکایی انجام داده است اما این مذاکرات کاملا در یک چارچوب مشخص صورت گرفته و به هیچ وجه به معنای تمایل تهران به برقراری رابطه با واشنگتن نبوده است.
چرا که برقراری رابطه بین طرفین مسبوق به تدارک یک سری الزامات و برآورد یک مجموعه انتظارات است که تا کنون طرف آمریکایی از پس انجام آن بر نیامده و حتی تلاش کرده از موضع با لا به پایین اراده خود را به ملت ایران تحمیل نماید.واقعیت این است آمریکا در کنار مذاکرات اخیر نگاه تهدید محور خود را پیش می برد و اوباما در حالی به مقامات عالی رتبه ایران نامه می نویسد که عده ای در آمریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بودجه تصویب می کنند و هر روز بر دامنه و عمق تحریم ها می افزایند.حکایت دم خروس بلکه خود خروس و قسم حضرت عباس(ع) شده است. تهران بودجه برای براندازی، تحریم ها و تهدید ها را باور کند ویا نامه و تبریک را.
اوباما می گوید می خواهد از گذشته به حال پل بزند و ماشین تهران در مسیر بالعکس قرار دارد. مسئله امروز جمهوری اسلامی خروج پرونده ایران از شورای امنیت ، بازگرداندن آن به آژانس و برداشتن تحریم ها است.طی یک قرن اخیر زبان تهدید و جنگ باعث نابودی پنج ریاست جمهوری در آمریکا شده است. ریاست جمهوری های وودرو ویلسون، هری ترومن، لیندون جانسون، ریچارد نیکسون و جورج دبلیو بوش. کسانی که از تاریخ درس نمی گیرند محکوم به تکرار آن هستند. اوباما نیز با زبان تهدید راه به جایی نمی برد.آنها اگر می پندارند توسل به تحریم ها نوعی اعمال قدرت هوشمند و ناراضی سازی عمومی از حاکمیت است سخت در اشتباه هستند چون ملت ایران باهوش تر از آنند که اسیر این حربه نرم و سخت آمریکایی ها شوند و دست آنها سالهاست برای ملت ایران رو شده است.
مذاکره در صورتی پیشرفت خواهد داشت که فضای تهدید بر آن حاکم نباشد. ۳۳ سال از قطع رابطه ایران و آمریکا میگذرد و آمریکاییها در این مدت تمام اشتباهات ممکن را تجربه کردهاند. زمانی که آمریکایی ها در سال ۱۳۵۸ رابطه خودشان را با جمهوری اسلامی قطع کردند این امید واهی را داشتند تا چند سال بعد زمانی که ایران در “موضع ضعف” قرار گرفت مجددا این رابطه برقرار شود. در اثنای جنگ تحمیلی دولت وقت آمریکا با پذیرش یک ننگ تاریخی “مک فارلین” را به همراه یک انجیل امضا شده توسط “رونالد ریگان” به تهران فرستاد.
اما مک فارلین حتی اجازه خروج از فرودگاه مهرآباد را پیدا نکرد و با خفت و خواری به کشور خود بازگشت. در دوران سازندگی و پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره) نیز آمریکایی ها تصور می کردند تهران مبتلا به آن شرایط ضعفی شده است که می توانند اراده خود را به ملت ایران تحمیل کنند. در ۱۹ آوریل ۱۹۹۰ “جیمز بیکر” وزیرخارجه وقت آمریکا طی سخنانی اعلام کرد که آمریکا آماده مذاکره مستقیم با ایران است. این تمایل چند روز بعد از زبان برخی ایادی داخلی آمریکا نظیر “عطاء الله مهاجرانی” که امروز در دامن همانها غنوده است مجددا در روزنامه اطلاعات مطرح شد. همان زمان رهبر معظم انقلاب کسانی را که بحث رابطه با آمریکا را مطرح می کردند با عناوینی نظیر ساده لوح و مرعوب مورد خطاب قرار دادن و فرمودند:”مذاکره، یعنی چه؟ صرف اینکه شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می شود؟
این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده، تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه می خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می خواهد؟ آیا می دانید که او چه می خواهد؟ “در دوره اصلاحات نیز بار دیگر آمریکایی ها باتوجه به جریانی که در ایران راس کار بود و مرتب برای آنها پالس و پیغام می فرستاد به این نتیجه رسیدند که ایران در موضع ضعف قرار گرفته لذا مجددا تمایل خودشان را برای برقراری رابطه اعلام کردند. در سال ۱۹۹۹، “مادلین آلبرایت” وزیر خارجه وقت آمریکا بابت شرکت در کودتای ۲۸ مرداد علیه دکترمصدق ابراز تاسف کرد و پیشقدم بهبودی روابط و مذاکره با دولت وقت ایران شد.
اما همان زمان نیز دولت ایران اعتراف آمریکا به شرکت در کودتای ۲۸ مرداد را به معنای ضرورت پرداخت خسارت دانست و بار دیگر دست رد به سینه آمریکایی ها زد. با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و مواضع مقتدرانه دولت نهم آمریکایی ها بحث رابطه با ایران را خیلی کم رنگ کردند در مقابل موضوع مذاکره بر سر مسائل مهم منطقه ای در این دوره مطرح شد.اما در دولت دهم به واسطه موضع گیری های نسبتا ضعیف برخی دولتمردان باز این ادراک ناصواب بین سیاستمداران آمریکایی تقویت شد که ایران به واسطه تحریم های اقتصادی در موضع ضعف قرار گرفته و الان بهترین زمان برای برقراری رابطه است!
آمریکا امروز با توجه به روی کار آمدن دولت یازدهم بیش از مونولوگ های شاعرانه اوباما نیازمند شفاف سازی و یکدستی مواضع در قبال ایران است.در حال حاضر و به خصوص پس از انتخابات اخیر با شرکت ۳۷ میلیون رای دهنده یک دولت نیرومند در ایران بر سر کار است که ذیل هدایت داهیانه رهبر معظم انقلاب با اقتدار سکان سیاست خارجی کشور را در دست دارد و حاضر نیست ذره ای از منافع ملی ایران کوتاه بیاید. رویکرد مردمی دولت باعث شده است که فاصله ای بین دولت و مردم وجود نداشته باشد و یک پشتوانه عظیم اجتماعی دستگاه سیاست خارجی را در مذاکرات اخیر حمایت کند. وفاق ملی بر سر موضوع هسته ای در وضع مطلوبی است و مسئولان و مردم یکصدا مصمم به احقاق حقوق کشور هستند. امروز با پرهیز از خوشبینی به تعامل مثبت آمریکایی ها باید برتوان و ظرفیت های داخلی برای عبور از گردنه سخت تحریم ها سرمایه گذاری کرد و در عین حال کشور را از مذاکره با زبان حرفه ای و مبتنی بر منافع ملی محروم نکرد.