انهدام یک شبکه سازمان یافته ضدامنیتی در کرمان توسط سپاه
احمدیان: باید از فرصتهایی که جلوی پای ملتها باز شده، استفاده کرد
استقبال سلطان هیثم از پزشکیان در قصر العلم مسقط
مشکلات وام مسکن متقاضیان مهران از زبان شهروندخبرنگار
کربکندی:کادر فنی تیم ملی باید درباره دعوت بازیکنان پاسخ بدهد
سفر پهپادها و موشکهای ایرانی در جهان؛ دیپلماسی فعال دفاعی
خطیبزاده: ایران در حال برنامهریزی برای سفر پزشکیان به ارمنستان است
دلایل سقوط رتبه دانشگاههای ایران از نگاه وزیر اسبق علوم
ماجرا از اینجا شروع شد که من دور مقدماتی دویدم و بعد از استراحت برای فینال به استادیوم آمدم و میخواستم گرم کنم که مراسم افتتاحیه بود و هیچ ورزشکاری اجازه ورود نداشت. من و ماساژورم بیرون از استادیوم رفتیم تا گرم کنم و بعد از افتتاحیه برگردم. وقتی با استرسی که برای فینال داشتم، آمدیم موقع ورود متوجه شدیم باید وسایل از ایکسری رد شود و ساکم را گرفتند و ما از تونل ضدعفونیکننده رد شدیم و ساکها را گرفتیم و وقتی موقع گرم کردن اختصاصی رسید میخواستم کفشهایم را پایم کنم متوجه شدم کفشهای میخیام نیست. خیلی گشتم و پرسوجو کردم کفشهایم را ندیدهاند؟ تا به گیت رسیدم پرسیدم کفشی جا نمانده؟ گفتند یک جفت کفش اینجا بود که یک نفر آمد، گرفت و رفت و حتی طرف گفته کفشها نارنجی بود. دقیقاً کفشهای من هم نارنجی و زرد بود. حتی پیجر ورزشگاه هم اعلام کرد همچین کفشی گم شده و هر کس پیدا کرده تحویل دهد اما خبری نشد. من نمیدانستم چه کار کنم و دویدن در ۱۰۰ متر بدون کفش ممکن نیست، چراکه همان گام اول سر میخوری. بنابراین تنها نکتهای که به ذهنم رسید دویدن با کفش قرضی بود.