فیلمهای زیادی هستند که نام آنها برگرفته از مکان است و اهمیت آن مکان در فیلم و تم اصلی فیلمنامه این موضوع را می طلبد.
پل چوبی حرفی برای گفتن ندارد فقط دیالوگهای متلکواری در اوایل فیلم وجود دارد که مثلا اعتراض نسل جوان به ناملایمات اقتصادی و اجتماعی و دلایل مهاجرت و امثال اینهاست که به شدت رو و شعاری است. کارگردانم سعی کرده تا با گنجاندن یک ترانه قدیمی قبل از انقلاب که توسط بازیگران خوانده می شود فضای جوان پسند و مخاطب پذیری ایجاد کند اما همه اینها با پایان فیلم از ذهن بیرون می رود و بیننده در روزهای آینده ای که در پیش است با شنیدن نام فیلم پل چوبی شاید فقط همین ترانه ان یادش بیاید چرا که فیلم در سطح حرکت می کند و نتوانسته شخصیت های عمیق و قابل تحلیلی را ارائه دهد.
پل چوبی با روایت بهرام رادان شروع می شود. راوی تا انتهای فیلم حضوری یکدست دارد و درست همانجایی زبان به حرف می گشاید که تماشاگر نیاز به شنیدن دارد.
قصه در بستر روزهای پرتنشی رخ می دهد،از پیش از انتخابات سال ۸۸ تا کمی پس از آن. این واقعه مهم تاثیر مخربی بر قصه گویی فیلم نمی گذارد و تنها دلیلی می شود تا قصه را در آن روزها مجسم کنیم.
این بار هم موضوع اصلی به خیانت می رسد. از خاطره ای ده ساله آغاز می شود و نشانه هایی از یک ازدواج ناموفق را به تصویر می کشد که رویای نفر غایب همیشه از فرد حاضر پررنگ تر بوده است، سپس داستان در مسیری می افتد که شخصیت های قصه در شکل گیری اش نقش کمی دارند.
یک اتفاق، خاطره ده سال پیش را زنده می کند و حالا تصمیم اصلی را شخصیت ها می گیرند.
بهرام رادان با عشقی ده ساله درگیر است و دیدار هدیه تهرانی پس از ده سال، پایه های محبتش را به همسرش مهناز افشار سست می کند.
تا جایی که شک در دلش رخنه می کند و با همین کشمکش داستان پیش می رود تا فرا رسیدن حس سبکی کنار ساحل در سکانس آخر.
ساختار فیلم نامه یکدست نیست و حضور برخی شخصیت ها با دلیل آغاز می شود اما بی دلیل رها می شود،به طور مثال مهران مدیری با نقش صبوری به نظر می رسد نقشی گره گشاتری داشته باشد درحالی که از میانه داستان حذف می شود و کمکی به روند داستان نمی کند. دیالوگ های زیبای فیلم و موسیقی کارن همایونفر از نقاط قوت فیلم است و به حس عاشقانه فیلم کمک کرده است.ژ
“پل چوبی” قصه مردی در شرایط دشوار را بیان می کند. او یک بار گذشتهاش را مرور میکند تا به ساحل دریا میرسد.
سینما خبر