جهان نیوز – دکتر عباسعلی کدخدایی: حوالی ظهر جمعه پیامکی واصل شد: «سید علیاکبر پرورش وزیر اسبق آموزش و پرورش فوت کرد»؛ خبری که خیلیها را به فکر فرو برد و یادآور خاطرات خوب دوران نوجوانی و جوانی بود.
از آن سالها بسیاری از نوجوانان و جوانان اصفهان به خوبی به یاد دارند درسهای مردی وارسته، عالم و پرتلاش را که با اخلاصی مضاعف درصدد بود مفاهیم دینی را به آسانی و هدفمند در اختیار نسل جدید قرار دهد.
سخنرانی و محفل درس او همیشه همراه با نکات جدید بود که جوانها را به خود جلب میکرد، جوانانی که مفاهیم دینی را با نگرش جدید دنبال بودند، عرضه جدید از دینی که پاسخگوی نیازهای امروزی باشد و بتواند در مسائل سیاسی – اجتماعی حرفی برای گفتن داشته باشد.
جوانان آن سالها پاسخهای خود را در کلاس های درس این معلم فداکار می یافتند که هم کلاس درس بود و هم آموزش دین و اخلاق. کلاسهایی که مایه اصلی آن از سرچشمههای وحی و روایات نشأت میگرفت؛ از زلال همیشه جاری کلام وحی و از شاخههای منشعب از آن همچون نهجالبلاغه.
استاد پرورش به پرورش مشغول بود که زمزمههای درس دین و سیاست او به دریای بیکران انقلاب اسلامی رسید و پس از آنکه چشمها به انوار انقلاب اسلامی روشن شد، تلاشهای این معلم اخلاق، دین و سیاست، در شکلی جدید ادامه یافت.
نمایندگی مجلس خبرگان (بررسی قانون اساسی)، نمایندگی مجلس شورای اسلامی، حضور در کابینه شهید رجائی و نمایندگی شورایعالی دفاع سمتهایی بود که آموزه های دیرپای او را برای تشکیل حکومت اسلامی رقم میزد، اگر چه در برخی با نامهربانیهایی نیز مواجه بود.
یکی دو سال قبل در ایام نوروز که فرصتی برای دیدار دوستانی قدیمی در اصفهان فراهم شد، به اتفاق جمعی از شاگردان و علاقهمندان به دیدار او شتافتیم و باز از او خواستیم تا چون همیشه کلامی را بیاموزاند و او ترجیح داد از خاطراتش بگوید و گفت از زمانی که در شورای عالی دفاع بین شهید محمد منتظری و بنیصدر (رئیس جمهور وقت) درگیری لفظی شد و سپس شهید منتظری با قندان به سوی بنیصدر حملهور شد که ترسیم ذلت بنیصدر در آن جلسه بود.
دیدار آن سال آخرین دیدار با او بود و پس از تشدید بیماریها به دیدار حق شتافت اما رفتنش برای همه شاگردان او غمناک است؛ به ویژه برای آنان که سخنان شیرین و نغز او را به خاطر دارند و هم آنان که او را در اوج روزهای پر آتش و دود انقلاب سوار بر موتور پژو مشاهده میکردند که بدون توقع، از این مجلس به مجلسی دیگر و از مسجدی به مسجد دیگر میرفت تا مردم مشتاق را ارشاد کند.
او از میان ما رفت اما خاطرات شیرین او همچنان در یادها باقی مانده است؛ او رفت چرا که رفتن را گزیری نیست اما یادش در بین شاگردان و دوستان او همچنان باقی خواهد ماند.