پیش از این «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»، در سلسله مقالاتی با عنوان: “پروژه قدرت خیابانی/ بازخوانی تحولات اوکراین“، ضمن رصد و جمع آوری اطلاعات جزئی، این تئوری را مطرح کرد که آنچه در اوکراین در قالب یک کودتای فاشیستی شبه مردمی در جریان است؛ در واقع، یک نسخه جدید از مدل های “براندازی نرم“ است که در قالب “Power Of Street“ و بعد از شکست عملیاتی مدل “انقلاب های رنگی“، بروز و طراحی شده و قرار است؛ بعد از تست در دیگر کشورها نیز اجراء گردد.
هر چند آن زمان، برخی که معمولاً نگاه خوش بینانه و ساده اندیشانه ای به تحولات اجتماعی صورت گرفته توسط های سرویس های اطلاعاتی غرب دارند؛ این تئوری را به بدبینی مضاعف متهم می نمودند اما امروز شواهد بیشتری از این مسئله که خود اندیشکده های اطلاعاتی و شبه دولتی آمریکا نیز، چنین تعریفی از وضعیت اوکراین دارند؛ به چشم می خورد.
دیروز، تحلیل گر مدعو و غیر مستقر «انستیتو بروکینگز» در مطلب فوق الذکر، با اشاره به گزارش تحقیقی «مجله نیوریپابلیک» آمریکا درباره ماهیت اعتراضات اجتماعی اوکراین- ونزوئلا، اینطور عنوان کرد که بحث های بسیاری درباره تأثیرگذاری بحران اوکراین بر مذاکرات هسته ای ایران توسط کارشناسان مطرح شده لیکن؛ بحث درباره تأثیرگذاری این مدل بر “تحولات داخلی ایران“، مغفول مانده است. نویسنده سپس، می پرسد: آیا ایران در خطر “انقلاب سبز ۲“ قرار دارد؟
این فرضیه دوباره بعنوان یک هشدار به نهادهای ذیربط، مسئولین و رسانه های متعهد کشور گوشزد می شود که آماده سازی های فضای اجتماعی ایران و بسترسازی عملیاتی در “سازمان عملیاتی آشوب“ (فتنه ۸۸) در جهت ساخت یک ناآرامی برهه ای؛ مدت هاست که شروع شده و شواهد بسیاری از آن موجود است. این ناآرام سازی احتمالی که متأسی از مدل سازی های عملیات صورت گرفته در اوکراین، تایلند، ونزوئلا، ترکیه و … است، چهار هدف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را پیگیری می کند: ۱- تغییر رفتار تهران: فشار به ایران برای انعطاف بیشتر در حوزه های نفوذش بویژه خارجی (بخصوص موضوع هسته ای و پشتیبانی از مقاومت اسلامی)، ۲- ایجاد بحران مقبولیت (به تعریف آنها: مشروعیت) برای جمهوری اسلامی: این ادعا که مطالبات بخشی از مردم ایران که در قالب جنبش سبز متبلور شد، پاسخ داده نشده و رهبران ایران با عدم مقبولیت مواجهند و ۳- تغییر در چیدمان قدرت بصورت دومرحله ای و ۴- براندازی از درون.
در ادامه برای اولین بار، بخشی از گزارش «انستیتو بروکینگز» را بدون رد یا پذیرش مفاد آن منتشر می شود:
***
آیا، بعدی ایران است؟
استفان گراند
این مقاله بخشی از سری یک هفته ای در توضیح کتاب جدید «استفان گراند»، موسوم به “درک میدان التحریر: انتقال های قدرت در جاهای دیگر، چه چیزی درباره آینده دموکراسی عربی؛ می تواند به ما بیاموزد” است. «انستیتو بروکینگز» در ادامه این هفته، ۲۳ آوریل ۲۰۱۴ م.، میزبان مراسم معرفی کتاب «گراند» خواهد بود. «گراند» عضو ارشد و غیر ساکن «مرکز سابان» و مدیر سابق «پروژه روابط آمریکا با جهان اسلام» است.
بحران اوکراین مباحث زیادی را درباره تأثیر آن بر موضوع مذاکرات ۱+۵ با ایران به وجود آورده است. اما توجه بسیار کمی به نتایج احتمالی موفقیت جنبش “میدان اروپا” در اوکراین بر تحولات داخلی ایران شده است.
سایت «نیو ریپابلیک» ]جمهوری جدید[ هفته گذشته، بخشی کامل را به چیزی اختصاص داد که نامش را “عصر انقلاب” گذاشت. این سایت، مقالاتی درباره اعتراضات مدنی اخیر در اوکراین، ونزوئلا، و کشورهای دیگر منتشر کرد. بخش مذکور با یک “لیست کیسه” به پایان می رسد که در آن لیستی از حکومت هایی آمده که در مقابل انقلاب از زیرساخت؛ آسیب پذیر هستند. در این لیست، از ایران هم نام برده شده است. آیا این کشور، در معرض خطر “دومین انقلاب سبز“ قرار دارد؟
«سوزان مالونی» و «کنث پولاک»، همکاران من در «مرکز سیاست خاورمیانه سابان در انستیتو بروکینگز» برای پاسخ به این سؤال بسیار مجهزتر از من هستند. آنچه من می توانم ارائه بدهم، چارچوبی است بر اساس تحقیق اخیرم؛ درباره تجربه دموکراتیک سازی در مناطق دیگر دنیا.
امروز را با اشاره به این مطلب آغاز می کنم که خاورمیانه، اولین منطقه دنیا نیست که دموکراتیک سازی می شود؛ بلکه آخرین است … از اواسط دهه ۱۹۷۰ تا پایان قرن بیستم، آنچه “موج سوم دموکراتیک سازی” نامیده می شد؛ همه دنیا را فرا گرفت و تنها خاورمیانه را جاگذاشت … نکته امروز این است که خاورمیانه، هنوز هم از روند جهانی به سمت دموکراسی بیرون است.