پاسخ علی مطهری به سرمقاله رسالت به قلم انبارلویی
مدیر مسئول محترم روزنامه رسالت
با اهداء سلام، در سرمقاله روز دهم تیر ماه آن روزنامه مطلبی در ارتباط با اینجانب درج شده بود که لازم است نکات ذیل به اطلاع خوانندگان محترم آن روزنامه برسد.
مستدعی است طبق قانون مطبوعات در اولین شماره و در همان محل عیناً درج شود:
۱٫ این که بخواهیم اصرار بر ریزش های انقلاب داشته باشیم و همه منتقدان را ریزش انقلاب به حساب آوریم حاکی از بی مهری و تعلق خاطر نداشتن و بی تفاوتی نسبت به آینده انقلاب اسلامی و انحصار طلبی در قدرت است. فقط کسانی و گروه هایی که بر ضد انقلاب اسلامی قیام مسلحانه کرده اند ریزش انقلاب محسوب می شوند.
گروهی مانند گروه سید مهدی هاشمی که قبل از انقلاب مرحوم شمس آبادی را به قتل رساند، از ابتدا در دایره انقلاب نبودند که بخواهند بعداً ریزش پیدا کنند.
نهضت آزادی هم اگر پاسخ منسوب به امام خمینی به نامه وزیر کشور وقت درباره این گروه اصالت داشته باشد، این نامه حداکثر می رساند که پستهای کلیدی نباید به دست این گروه سپرده شود و الّا خارج از دایره انقلاب نیستند و ریزش محسوب نمی شوند. همین طور معترضان به انتخابات سال ۸۸ ریزش انقلاب محسوب نمی شوند بلکه صرفاً منتقد شمرده می شوند چنان که هر نظام سیاسی و هر حکومتی منتقدانی دارد. به هر حال ملاک ریزش فقط قیام مسلحانه است.
۲٫ اگر آیت الله منتظری برای تصدی مسئولیت رهبری مناسب نبوده و انتقاداتی نیز به نظام داشته است آیا این امر می تواند مجوزی برای رفتارهای خشنی باشد که در حق او انجام شد و مثلاً همه اموال و تجهیزات حسینیه او به غارت رفت. آیا این توصیه امام(ره) که آیت الله منتظری گرمی بخش حوزه علمیه باشد و از فقاهت ایشان استفاده شود عمل شد؟ مشکل سرمقاله نویس روزنامه رسالت این است که فکر می کند اگر کسی انتقادی به نظام داشت باید به نحوی حذف شود، به این معنی که یا ساکت بماند یا با حصر خانگی دچار مرگ زودرس تدریجی شود و یا به نحوی به دنیای دیگر رخت بربندد، به عبارت دیگر مردم باید سه دسته باشند، یا متملق و چاپلوس و مجیزگو یا ساکت و یا منتقدانی که تحت نظر بوده و حق اظهار نظر ندارند و خلاصه همه باید یک حرف بزنند، در غیر این صورت ریزش انقلاب محسوب می شوند. این طرز فکر با بیان رهبر انقلاب که در ۱۴ خرداد ۹۲ به رعایت احترام مخالفان توصیه کردند سازگار نیست.
۳٫ مغالطه سرمقاله نویس رسالت جالب است که حصر خانگی فعلی را به محافظت از عایشه پس از جنگ جمل ــ که برای حفظ احترام همسر پیامبر بود ــ تشبیه می کند، یعنی اولاً اعتراضات سال ۸۸ به انتخابات را نظیر جنگ جمل یعنی یک قیام مسلحانه می داند و ثانیاً حصر فعلی را نظیر آن محافظت احترام آمیز معرفی می کند. سستی این استدلال و بغض و کینه سرمقاله نویس نسبت به محصوران کاملاً هویداست.
۴٫ جالب تر این است که سرمقاله نویس ما قبل از آنکه دفاعیات متهمان مورد نظر را بشنود و نقش و تأثیر طرف دیگر فتنه را نیز در نظر بگیرد، در حالی که صلاحیت قضاوت نیز ندارد حکم قضائی صادر می کند که آنها محارب و باغی هستند و حکمشان اعدام است، کاری که حتی پیامبر خدا هم خود را مجاز به انجام آن نمی داند. اما این که وی چه لذتی از اعدام منتقد و معترض می برد شاید نیاز به یک روانکاوی داشته باشد.
سخن آخر این که تا زمانی که مانند سرمقاله نویس رسالت نخواهیم انصاف را رعایت کنیم و تعصب و کوردلی ما را از دیدن حقیقت محروم کرده باشد و تا زمانی که نخواهیم به ریشه های حوادث سال ۸۸ و اتهامات طرف مقابل بپردازیم و در واقع تا زمانی که نخواهیم به اشتباهات خود در آن ماجرا اعتراف کنیم و از روشن شدن حقایق برای مردم در هراس باشیم و به همین جهت از محاکمه متهمان وحشت داشته باشیم، این ماجرا به نقطه پایان خود نخواهد رسید و برای انقلاب اسلامی هزینه خواهد داشت.
۹۳٫۴٫۱۱
علی مطهری
پاسخ رسالت به جوابیه مطهری
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روز سه شنبه روزنامه رسالت با عنوان«فرصت طلب کیست، منتقد کدام است؟» سخنان علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس را پیرامون «منتقدان» به نقد کشید که سبب ارسال جوابیه از سوی مطهری برای این روزنامه شد و رسالت در سرمقاله روز پنجشنبه به این جوابیه پاسخ داده است.
در ادامه این مطلب جوابیه رسالت درج شده است:
با تشکر از جناب آقای علی مطهری در خصوص نقدی که به سرمقاله رسالت داشتند، نکات زیر را از باب خیرخواهی به ایشان می آوریم.
۱- در هیچ جای مقاله نیامده است: «اصرار بر ریزش های انقلاب داریم» ، «منتقد» هیچ گاه ریزش انقلاب نیست بلکه کمک کننده و حامی انقلاب است. معلوم نیست این پاسخ ناظر به کدام قسمت سرمقاله رسالت است.
۲- این حکم که فقط کسانی که بر ضدانقلاب اسلامی قیام مسلحانه کرده اند ریزش انقلاب محسوب می شوند مبتنی بر چه حکم قرآن و سیره ائمه معصومین و سیره امام خمینی (ره) است؟معلوم نیست در ذهن مبارک ایشان چه معنی از ریزشهای انقلاب وجود دارد.
آقای مطهری می فرمایند: «گروه مهدی هاشمی از ابتدا در دایره انقلاب نبودند که بعدا بخواهند ریزش پیدا کنند.» ممکن است ایشان بگویند اگر این جماعت از اول در دایره انقلاب نبودند اطراف آقای منتظری چه می کردند که امام مجبور شدند با دلی پرخون و قلبی شکسته حاصل عمر خود را کنار بگذارند؟
بی تردید هر طور پاسخ بفرمایند با این گفته ایشان جمع نمی شود که فرمودند:«رویه ای که منتقدان (بخوانید مخالفان نظام) از سیستم حکومتی حذف شدند چه در زمان امام و چه پس از آن اشتباه بوده است.»
۳- آقای مطهری در مورد اصالت نامه امام در مورد نهضت آزادی تردید کرده است! یک بار این تردید از سوی نهضت آزادی مطرح شد دفتر نشر آثار حضرت امام (ره) پاسخ آن را داد و در صحیفه امام(ره) هم این نامه به آدرس مشخص آمده است.
معلوم نیست تردید ایشان برای چیست؟
آقای مطهری می گوید: «این نامه حداکثر می رساند که پست های کلیدی نباید به این گروه سپرده شود والا خارج از دایره انقلاب نیستند.»
اگر آقای مطهری قبول دارد منافقین جزء ریزش های انقلاب هستند باید بپذیرد کسانی که به تعبیر امام (ره) ضرر آنها (نهضت آزادی) حتی از منافقین بیشتر و بالاتر است هم جزء ریزش های انقلاب هستند مگر اینکه بگوید شهادت امام (ره) در مورد نهضت آزادی را قبول ندارم.
۴- در بند ۲ جوابیه آقای مطهری مطالبی ذکر شده که در سرمقاله رسالت نیست. ملاک داوری در مورد آقای منتظری اگر نامه ۶/۱/۶۸ باشد، یک چیز است. اگر نامه ۸/۱/۶۸ باشد، چیز دیگری است.
هر دو در صحیفه امام (ره) آمده است. عملکرد آقای منتظری بعد از وفات امام نشان داد که نامه ۶/۱/۶۸ بیشتر می تواند ملاک باشد چون وی به توصیه های امام (ره) عمل نکرد.
۵-آقای مطهری در جوابیه خود آورده است: «سرمقاله نویس رسالت فکر می کند اگر کسی انتقادی به نظام داشت باید به نحوی حذف شود به این معنی که یا ساکت بماند یا به حصر خانگی دچار مرگ زودرس تدریجی شود.» این بیان می تواند مصداق نشر اکاذیب، ایراد تهمت و تشویش اذهان و اهانت به نویسنده باشد چون در هیچ جای سرمقاله چنین بیانی وجود ندارد.
۶- در پاسخ به بند ۳ جوابیه آقای مطهری باید گفت؛ اعتراضات سال ۸۸ به انتخابات نبوده است. هیچ یک از شعارهای مخالفان (بخوانید از قول آقای مطهری منتقدان نظام) ناظر به نتیجه انتخابات و یا ناظر به نامزد پیروز نبوده است.
آقای مطهری شعور مردم را نادیده می گیرد و شعارهای ۱۳ آبان، ۱۶ آذر، روز قدس و از همه مهم تر روز عاشورای مخالفان نظام را در داوری خود سانسور می کند تا بر نظر خود که مخالفان همان منتقدان هستند، باقی بماند!
شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» در روز عاشورای ۸۸ ناظر بر نتایج انتخابات بود یا ناظر به طرح یک دیدگاه انتقادی! کدام یک؟
آیا شعار یادشده به علاوه خشونت های آن علیه عزاداران حسینی ناظر بر اقدام براندازی از طریق ایجاد رعب و آشوب و اغتشاش در ام القرای جهان اسلام نبود؟ این تحرکات ضد انقلابی و ضد اسلامی از هر فقیهی و قاضی بی طرفی سئوال کنید، مصداق براندازی و «محاربه» است!! نه انتقاد به نتایج انتخابات! آقای مطهری مشابهت فتنه ۸۸ با فتنه جمل را برنمی تابد و در این فتنه دنبال شمشیر و سپر اهل جمل می گردد. باید به این درک سیاسی و فهم تاریخی ایشان تبریک گفت!
۷- آقای مطهری در جوابیه خود آورده است: «سرمقاله نویس قبل از آنکه دفاعیات متهمان مورد نظر را بشنود …. در حالی که صلاحیت قضائی ندارد حکم قضائی صادر می کند.» به نظر می رسد دفاعیات متهمان مورد نظر را می شود در بیانیه های دعوت به آشوب و اغتشاش سران فتنه به خوبی شنید. جرم حضرات، جرم مشهود است و در به خطر انداختن اقتدار و امنیت ملی پای در وادی محاربه گذاشته اند.
این حکم نویسنده مقاله نیست. داوری ملت ایران در قیام تاریخی ۹ دی است. خوب است آقای مطهری قطعنامه ۹ دی سال ۸۸ را که از سوی ملت ایران علیه فتنه گران صادر شده است یک بار دیگر بازخوانی کنند.
۸- آقای مطهری در پایان جوابیه سخن از انصاف و پرهیز از تعصب و کوردلی به میان آورده است که مانع از دیدن حقیقت است. این حرف خوبی است و این نصیحت را می پذیریم.
اما سوال این است که این انصاف است که مخالفان نظام و محاربان را منتقد بنامیم و نظر امام (ره) در مورد باند مهدی هاشمی و منتظری و نهضت آزادی را تخطئه کنیم و بگوییم امام یک نظر، من هم یک نظر! آیا این نوعی خودشیفتگی در قضاوت و نادیده گرفتن قضاوت دیگران نیست.آیا این عین انصاف وپرهیز از تعصب وکوردلی است!؟
دوستی و علاقه مندی آقای مطهری به سران فتنه نباید چشم او را به حقایق تاریخی و جرایم و جنایت ها و خیانت های آنان ببندد.
آقای مطهری بالاخره نگفتند پاسخ خون های به ناحق ریخته ۲۲ شهید فتنه را چه کسی باید بدهد.
توصیه می کنیم آقای مطهری یک بار دیگر سرمقاله رسالت را بخواند. جوابیه ایشان ناظر به اصل مطالب سرمقاله رسالت نیست.
به آقای مطهری توصیه می کنیم به هنگام غضب و عصبانیت سخن نگویند و دست به قلم نبرند. درباره مکتوب آقای مطهری گفتنی هاست که به بعد موکول می کنیم.