آقای رییسجمهور سلام. ما روزنامه نگاریم؛ مینویسیم، خطبه نمیخوانیم. به زبان قلم سخن میگوییم نه به زبان قدرت، هر چند که زبان اهل قدرت را به خوبی میشناسیم. قاعدتا شما نیز باید به زبان اهل قدرت سخن بگویید، چراکه رییس جمهور به عنوان وکیل همه ملت نماد قدرت، مشروعیت و اقتدار ملی است، اما دریغا…
آقای رییسجمهور سلام. ما روزنامه نگاریم؛ مینویسیم، خطبه نمیخوانیم. به زبان قلم سخن میگوییم نه به زبان قدرت، هر چند که زبان اهل قدرت را به خوبی میشناسیم. قاعدتا شما نیز باید به زبان اهل قدرت سخن بگویید، چراکه رییس جمهور به عنوان وکیل همه ملت نماد قدرت، مشروعیت و اقتدار ملی است، اما دریغا که با شما هم به زبان قدرت سخن میگویند؛ تهمت میزنند و تهدید میکنند. پس اجازه دهید با شما همزبانی کنیم و نه خطاب به شما که خطاب به همان اهل قدرت با زبان اهل قلم سخن بگوییم. خطاب به همان کسانی که میگویند هیچ چیز عوض نشده است. همان کسانی که میکوشند ۲۴ خرداد را را از یاد ببرند و در خواب بازگشت سوم تیرند. همان کسانی که سعی میکنند حافظه کوتاه مدت ملت را پاک کنند و نگذراند از یادها برود که در آن سالهای سخت با یک تماس تلفنی آن مدعی العموم معزول کارمان را از دست میدادیم و همچون حلزونهای خانه به دوش کوچ میکردیم و چون کرگدنهای پوست کلفت خم به ابرو نمیآوردیم و کارمان را از سر میگرفتیم. ما مامور به حرفه بودیم و آنها نیز مامور به به وظیفه؛ کار ما روزنامه نویسی بود و کار آنها روزنامه ننویسی. هر دو به تکلیف عمل میکردیم.
اما ما ماندیم و آنها رفتند و ما روزنامه نگار ماندیم و آنها مدعی العموم و رییس جمهور و وزیر ارشاد و اطلاعات نماندند. ما حتی مهاجرت هم نکردیم که برگردیم هر چند هجرت از راههای حفظ حیات و ایمان است. اما ما برای حفظ همان ایمان، وحدت و امید ماندیم و نرفتیم. از روزنامه به هفته نامه و از هفته نامه به ماهنامه و از ماهنامه به فصلنامه و از فصلنامه به سالنامه و از سالنامه به خانه رفتیم اما آن قدر ماندیم تا … شما آمدید…آن قدر ماندیم تا آنها رفتند.
آنها که سالها فرزندان این انقلاب را به کوچکترین بهانه و شاید خطایی ضد انقلاب خواندند، آنها که جز با پول بیت المال نمیتوانند روزنامه نگاری کنند اما کسانی که با بذل جان و مال خود روزنامه نگاری میکنند را غیرخودی میخوانند، آنها که در روزنامه هایشان مناسبتهای انقلابی را با حذف این و آن نشانه گذاری کردهاند و روزهای وحدت بخش آن انقلاب را از یاد بردهاند، آنها که کارشان حذف حداکثری، افتخارشان شمارش ریزشها و مذهبشان تکفیر خلق خداست، اما آقای رییس جمهور ما کافر نیستیم.
ما روزنامه نگارانی هستیم که در دامن همین میهن، آیین، اسلام، ایران و انقلاب زاده شدهایم، بالیدهایم و کارنامه و برآمده جمهوری اسلامی هستیم. ما کم هزینهترین و کم توقعترین فرزندان انقلابیم به فهرست توقعمان بنگرید: ما روزنامه نگاریم. به این حرفه عشق میورزیم و آن را با هیچ مقامی عوض نمیکنیم. اما ثبات حرفهای حق ما است. به کوچکترین انتقاد یا اشتباهی حقمان نه عشقمان و کارمان را از ما نگیرید. ما از کوچ خسته شدهایم. یکجا نشینی حق ما است. چرا به کوچکترین اشتباهی یک رسانه را، یک نهاد مدنی را به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم میکنند؟ آیا گناه یک روزنامهنگار ولو خطاکار، از گناه یک دولتمرد مختلس یا قاضی ناعادل یا درجهدار خاطی که به اموال عمومی، عدالت اجتماعی یا اعتماد ملی خیانت میکند بیشتر است؟ آیا به بهانه رسیدگی به اتهام این افراد، نهاد دولت یا دادگستری یا نیروهای مسلح را معلق میکنند؟ آیا نمیتوان با روشن کردن مرز توهین، انتقاد، تعریف و توصیف دقیق مقدسات از قربانی کردن ارزشها به پای اغراض سیاسی- که علت اصلی توقیف روزنامهها است- جلوگیری کرد؟ آیا نمیتوان از مجازاتهای جایگزین استفاده کرد؟