چندى پیش چند واقعه مشکوک اسیدپاشى بهصورت سریالى در اصفهان رخ مىدهد و با موجسوارى رسانههاى ضدانقلاب و انتشار شایعات بىمبنا پیرامون این مسأله، بهتدریج پروژه روانى اسیدپاشى شکل مىگیرد. فضاسازى رسانههاى گوناگون بهگونهاى همافزا، بر غبارآلودکردن فضا دامن مىزند.
روزنامه آمریکایى نیویورک تایمز مدعى مىشود: «کار حمله با اسید، بخشى از یک بسیج در حمایت از مقررات جدیدى است که هدفش مجازات زنان بدحجاب است.» بى.بى.سى فارسى نیز با پیونددادن این چند حادثه به موضوع حجاب، تلاش مىکند مقصر را نیروهاى ارزشى جلوه دهد: «قربانى این سوءقصدها، زنانى هستند که پوشش آنها کمتر از چیزى است که مقامهاى حکومتى تأیید مىکنند. در ماهاى اخیر محافظهکاران بر لزوم تشدید فشارها در اینباره بر شهروندان تأکید کردهاند. آنها دولت حسن روحانى را متهم مىکنند که در اینباره سهلانگارى مىکند.».
نکتهى قابل تأمل سناریوى اخیر، همزمانى کاملاً بحثبرانگیز این سلسله حوادث با بررسى طرح حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر در مجلس شوراى اسلامى است. درست در زمانى که در مجلس شوراى اسلامى طرحى با هدف حمایت از امر به معروف و نهى از منکر در حال تصویب قانونى است چند حادثه و فضاسازى رسانهاى بر روى آن در شبکههاى ماهوارهاى، رسانههاى اجتماعى و روزنامههاى زنجیرهاى آنرا به پروژهاى علیه جریان مؤمن و انقلابى و یک فریضهى شرعى تبدیل مىکند.
در همین ایام، تجمعى در اصفهان در اعتراض به اسیدپاشىها برگزار مىگردد که شعارهاى هنجارشکنانهى سر داده شده در آن، نشان از پیچیدگى ماجرا دارد. طرح شعارهایى با موضوع مرتبط دانستن این حوادث با نیروهاى ارزشى و بسیجى و فریضهى امر به معروف و نهى از منکر نشان از آن دارد که هدف این مرحله از سناریو، بردن انگشت اتهام به سمت نیروهاى انقلابى و ارزشى و متوقفکردن طرح حمایت از آمرین به معروف است.
جالب اینجاست در این تجمع، مردى زننما که تلاش مىکرد با پوشش زنانه به تحریک جمعیت بپردازد، بازداشت گردید و از وى ادوات جاسوسى نیز بهدست آمد. رصد فضاى مجازى و رسانهاى نشان مىدهد ماجرا به همینجا ختم نشده و جریانى که بهدنبال ماهىگیرى از این آب گلآلود است، بهدنبال مراحلى دیگر از این سناریو، همچون فراخوانهاى مجدد در سراسر کشور و جریانسازى و موجسوارى گستردهتر است. به نظر مىرسد تلاشهایى براى تکرار مجدد این سناریو در حال پیگیرى است که فرایند آن بدینترتیب است:
– تلاش براى نسبتدادن حوادث اخیر به نیروهاى ارزشى و منفعلکردن آنها،
– تصویرسازى از نیروهاى ارزشى بهعنوان خشونتطلب،
– دو قطبى نشان دادن فضاى جامعه در این موضوع،
– هدف قرار دادن طرح امر به معروف همانند طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس پنجم.
اینها همه قرائنى است که نشان از تکرار این پروژه را دارد. به نظر مىرسد پروژهى جدید با محوریت رویکرد فرهنگى – اجتماعى بهدنبال تغییر هویت و گفتمان ارزشى جامعه است تا از این رهگذر استحالهاى بنیادین در جامعه را رقم بزند.
اگر در آن سالها، تجدیدنظرطلبان طرح مجلس در مورد اصلاح قانون مطبوعات و نیروهاى معتقد به گفتمان امام و رهبرى را مهمترین مانع پروژه توسعه سیاسى خود مىدیدند، اکنون دنبالکنندگان پروژهى تغییر هویت و سیرت انقلاب اسلامى، طرح حمایت از آمران به معروف و جبهه جوانان مومن انقلاب را مانعى جدى بر سر اینراه تصور کرده و با همزمانى این پروژه مشکوک بهدنبال از دستور خارج کردن طرح و منفعلکردن جبهه مومن انقلاب هستند. ?
ماجراى شوم داستان اسیدپاشى به زنان در اصفهان که با القاء رسانهاى بیگانه و ضدانقلاب با واجب الهى به نام «امر به معروف و نهى از منکر» پیوند خورده است، فرصتى را براى سوء استفاده برخى رسانههاى داخلى که به عرفى کردن فضاى عمومى کشور و کمرنگ کردن ارزشها در جامعه باور دارند فراهم آورده است.
این روزها موضوع اسیدپاشىهاى مشکوک اصفهان به خبر داغ محافل – بهخصوص در فضاى مجازى – تبدیل شده است. داستانى تأسفبرانگیز و غمبار که طى روزهاى اخیر، مرزهاى یک حادثه جنایى را درنوردیده و این ماجراى مشکوک ابعاد دیگرى نیز یافته است.
پیش از پرداختن به ابعاد قابل تأمل این ماجرا باید گفت که بدونشک تمام هموطنان با هر عقیده و تفکرى با ۴ قربانى بىگناه این جنایت فجیع همدردى داشته و از این واقعه ابراز انزجار و آنرا محکوم کرده و مىکنند. دستان پلیدى که بهصورت این چهار قربانى اسید پاشید، تنها چهار چهره و زندگى را مورد حمله قرار نداد بلکه وجدان عمومى را جریحهدار کرد و از این باب، جانى جرمى دوچندان مرتکب شده است.
البته اسیدپاشى جرمى جدیدالظهور نیست و هرازگاهى در صفحات حوادث روزنامهها، اخبار تلخ و سیاه آن منتشر مىشود اما آنچه مورد اخیر را از سایر موارد متمایز کرده است، حواشى و حاشیهسازىهاى عمدى و قابل تأمل پس از این قضیه است. حاشیهسازىهایى که عامدانه و از روى ناجوانمردى به قربانیان برچسب بدحجاب زدند، بهجاى مرهم بر دردشان، زخمى دیگر نشاندند و قربانى پنجمى آفریدند. در حالى که هیچ خبر و سندى درباره انگیزه و چرایى و چگونگى این حادثه سیاه وجود نداشت، جریاناتى با اهداف پیدا و پنهان، موضوع اسیدپاشى را با حجاب پیوند زدند و مدعى شدند این جنایت با هدف مبارزه با بدحجابى انجام شده است!
اما این شایعه خطرناک و ناجوانمردانه از کجا کلید خورد و تبدیل به موجى سنگین از شایعات و تهمتها و دروغپردازىها شد.
بررسىها نشان مىدهد نخستینبار یک خبرگزارى داخلى بود که این خط سیاه خبرى را کلید زد. این خبرگزارى در ساعت ۱۴ و ۱۵ دقیقه روز ۲۴ مهرماه در خبرى با عنوان «جزئیات اسیدپاشىهاى اخیر به زنان اصفهانى» نوشت؛ «این حادثه زمانى اتفاق افتاد که از چندى پیش تاکنون در شبکههاى اجتماعى مطالبى با محتواى اسیدپاشى به زنان بىحجاب در اصفهان منتشر مىشود اما مشخص نیست که آیا حادثه شب گذشته ارتباطى با این مطالب داشته است یا خیر؟» این خبرگزارى در ادامه خبر نیز طى مصاحبه با فرماندار اصفهان، مصر است که قضیه را به حجاب مرتبط کند. یک ساعت بعد یک سایت خبرى دیگر، همین خبر را بازنشر مىکند اما با این تیتر؛ «احتمال اسیدپاشى به زنان بدحجاب وجود دارد»!!
دشمنان دین و دنیاى مردم و این آب و خاک که از هیچ فرصتى براى فتنهانگیزى و دروغپردازى نمىگذرند، همین سرنخ را دستاویز آغاز موجى از حملات و شایعات مىکنند و البته مانند همیشه بنگاه دروغپراکنى بى.بى.سى پیشتاز و سردمدار است. یک روز بعد بى.بى.سى در گزارش خود مىنویسد؛ «در شبکههاى اجتماعى این گمان مطرح شده که قربانى این سوءقصدها، زنانى هستند که پوشش آنها کمتر از چیزى است که مقامهاى حکومتى تأیید مىکنند. یک خبرگزارى گزارش داده است چهارشنبهشب در یکى از محلات اصفهان که کمتر سنتى است، دو مهاجم موتورسوار به صورت یک زن جوان اسید پاشیدهاند…. حکومت ایران قوانین سختگیرانهاى براى پوشش زنان دارد. در ماههاى اخیر محافظهکاران بر لزوم تشدید فشارها در این باره بر شهروندان تأکید کردهاند.»
و ناگهان ظرف چند روز برخى از رسانههاى مدعى اصلاحات پر مىشود از تحلیلها و گزارشهایى پرسوز و گداز درباره اسیدپاشى و فحاشى به مدافعان حجاب و نیروهاى ارزشى که حالا دیگر رسانههاى غیرفارسىزبان را نیز باید به این لیست بلند و بالا افزود. آنان مانند همیشه سعى دارند فضایى دوقطبى و ساختگى از جامعه ایران نشان دهند و با دمیدن در تنور ساختگى اختلاف، آش خود را بپزند. در ماجراى اخیر نیز مىکوشند جامعه را به دو پاره حامى و نافى حجاب تقسیم کنند و البته اینبار حامیان حجاب با اسید به جنگ گروه مقابل رفتهاند!
از بى.بى.سى و رادیو فردا و دیگر رسانههاى اجنبى نه گلهاى است که چرا دروغ مىگویند و نه شکایتى که چرا دشمنى مىکنند که عقرب را اقتضاى طبیعت این است، گله از آنانى است که نان و یارانه بیت المال را مىخورند و حلیم بى.بى.سى را هم مىزنند! و آیا این ماجرا مصداق نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومى نیست؟ فارغ از آنکه قربانیان مىتوانند بهعنوان شاکى خصوصى پیگیر حقوق معنوى خود باشند، آیا شایسته نیست مدعى العموم به ماجرا ورود کرده و از دوستان مدعى اخلاق بپرسد؛ ارتباط اسیدپاشى با حجاب را از قوطى کدام عطارى درآوردند؟
ماجراى اسیدپاشىهاى اخیر – فارغ از انگیزه عامل یا عاملان آن- اینک به سوژهاى براى عقدهگشایى ضدانقلاب علیه جمهورى اسلامى و نیروهاى ارزشى تبدیل شده است و البته مرور تاریخ معاصر در این زمینه بسیار راهگشاست. خشونتهاى بىحد و مرز علیه مردم عادى جامعه با انگیزههاى سیاسى در پرونده چه کسانى در این کشور ثبت شده است؟ کدام گروه و جریانى همزمان هم نقش جانى و هم نقش مدعى را بازى کرده است؟ اگر از حوادث تلخ و فجایع دهه شصت توسط گروهکهاى برانداز و منافق، سه دهه گذشته است، از ماجراهاى سال ۸۸ و فجایع آن، زمان زیادى نگذشته است.
شاید دشمنان تابلودار مردم و کشور در حوادث اصفهان نقش مستقیمى نداشته باشند -که با دستگیرى عوامل حادثه این فرضیه نیز قابل بررسى است- اما بدونشک آنان به این قضیه بهعنوان فرصتى مغتنم نگریسته و چگونگى برخورد آنها با ماجراى مذکور، بهروشنى مؤید این ادعاست. سالهاست که دشمن پروژههاى مختلفى را با موضوعیت زنان در دستور کار خود قرار داده که ظاهر همگى حمایت از زنان و حقوق آنان است. آنان بهخوبى بر نقش محورى زنان در مقاطع مختلف تاریخ معاصر آگاهى دارند و در برنامهاى حسابشده، بلندمدت و چندوجهى بهدنبال آن هستند که این پایه استحکام و ثبات جامعه و نظام را به تهدیدى علیه آن تبدیل کنند. بهعنوان نمونه مىتوان به موضوع سیاست افزایش جمعیت اشاره کرد که درخصوص این موضوع بلافاصله رسانههاى بیگانه دست به کار شده و آنرا سیاستى ضد زن عنوان کردند که هدفش خانهنشین کردن زنان و محرومکردن آنان از حقوق فردى و اجتماعى و به حاشیه راندن نیمى از جامعه است!
کار بر روى مسأله حجاب در پازل طراحىشده توسط دشمن، نقطهاى برجسته و غیرقابل انکار است. تصور غلط دشمن در این پازل آن است که مىتواند با بزرگنمایى و درشتخوانى، اکثریت جامعه را مخالف حجاب قلمداد کند! و سپس از این اکثریت فرضى محملى براى نافرمانىهاى مدنى بسازد و از این پتانسیل براى پیشبرد اهداف کلان امنیتى و سیاسى خود بهره جوید. همین چندى پیش بود که یک عنصر معلوم الحال و فرارى، صفحهاى مجازى با عنوان «آزادىهاى یواشکى» به راه انداخت و این صفحه به طرز غیرمعمولى از سوى رسانههاى آمریکایى، اروپایى و رژیم صهیونیستى معرفى، تبلیغ و تمجید شد و شریل سندبرگ – مدیر اجرایى فیسبوک- اعلام کرد محبوبترین صفحه براى اوست.
? هشیارى مردم و مسؤولان در قبال یک توطئه شوم
به نظر مىرسد مسؤولان دستگاه قضایى و دیگر دستگاههاى مسؤول از یکطرف و مردم و خصوصاً نخبگان و دلسوزان واقعى انقلاب و کشور از طرف دیگر، باید آنچه در اطراف موضوع اسیدپاشى در اصفهان رخ داد را بهخوبى رصد کرده و با تجزیه و تحلیل و آسیبشناسى، با هر یک از عوامل پدیدآورنده ناامنى و برهمزننده آرامش روانى جامعه، برخورد مناسب کنند. از رسانههاى بیگانه و دشمنان خارجى که اینگونه این پدیده زشت را به دین و دینداران و طرفداران انقلاب نسبت دادند، جز این انتظارى نبوده و نیست، لکن سؤال این است که چرا افراد و رسانههایى، همین خط را در داخل دنبال کرده و یا براى خارجىها سند و مدرک تهیه مىکنند؟
نگارنده معتقد است دستگاه قضایى در پدیده اسیدپاشى که جنایتى غیرقابل دفاع است، سه دسته را باید مورد تعقیب قرار دهد و به تناسب مجازات کند:
۱٫ عامل و یا عوامل اسیدپاشى که این جنایت را مرتکب شدهاند باید به اشد مجازات برسند. مجازات آنان باید بهگونهاى باشد تا درس عبرتى براى دیگران در آینده باشد.
۲٫ مدیران مسؤول روزنامهها و پایگاهها و سایر رسانههایى که بهنوعى این عمل زشت و ضدانسانى را به امر به معروف و نهى از منکر پیوند زده و نیروهاى ارزشى جامعه را متهم ساخته و امنیت روانى جامعه را مخدوش ساختند، باید تحت تعقیب قرار گیرند و مجازات شوند.
۳٫ اشخاص و افرادى که با هر عنوان و هر جایگاه، طورى سخن گفتند که از سخنان آنان اینگونه برداشت شد که اسیدپاشىها در اصفهان با انگیزه امر به معروف و نهى از منکر صورت گرفته، اینها هم باید تحت تعقیب دستگاه قضایى قرار گرفته و پاسخگوى اتهام خود به جامعه دینداران و متدینان باشند.
دو گروه و دو دسته دوم که بدون علم و آگاهى با اتهام اسیدپاشى پنجه بر حقیقت زدند، باید محاکمه شوند و پاسخگوى دلایل این اتهامزنى خود باشند و به تناسب ظلمى که مرتکب شده و جفایى که کردهاند، مجازات شوند. آیا آنان نمىدانند که در این اوضاع چگونه آب به آسیاب دشمنان اسلام و ملت انقلابى ایران مىریزند؟
پروژه تحتالشعاع قراردادن محرم
چرایى اجراى این پروژه در آستانه ماه محرم خود قابل تأمل است. در حالى که زنده نگاه داشتن ماه محرم و عزادارى براى اباعبدالله الحسین(ع) یکى از مهمترین و اصلىترین مؤلفههاى فرهنگى انقلاب اسلامى است، پروژه مرموز بهدنبال تأثیرگذارى بر ایام است.
حضرت امام خمینى(ره) در مقدمهى وصیتنامه سیاسى الهى خود تأکید مىکنند: «همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسى است که حافظ ملّیت مسلمین، بهویژه شیعیان ائمه اثنى عشر علیهم صلوات الله و سلم است.»
آن عزیز سفرکرده همچنین توصیه مىکنند: «باید ما محرّم و صفر را زنده نگه داریم به ذکر مصائب اهلبیت- علیهم السلام- که با ذکر مصائب اهلبیت- علیهم السلام- زنده مانده است، این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتى، با همان وضع مرثیهسرایى و روضهخوانى. شیاطین به گوش شما نگویند که ما انقلاب کردیم، حالا باید همان مسائل انقلاب را بگوییم و مسائلى که در سابق بود حالا دیگر منسى باید بشود؛ خیر. ما باید حافظ این سنتهاى اسلامى، حافظ این دستهجات مبارک اسلامى که در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضى به راه مىافتند، (باشیم؛) تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکارى سیدالشهدا- سلام الله علیه- است که اسلام را براى ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف تودههاى مردم با همان ترتیب سابق که دستهجات معظم و منظم، دستهجات عزادارى بهعنوان عزادارى راه مىافتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر یک چیزهاى ناروایى بوده است سابق و دست اشخاص بىاطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید یک قدرى تصفیه بشود، لکن عزادارى به همان قوّت خودش باید باقى بماند و گویندگان پس از اینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همانطور که سابق مىخواندند و مرثیه را همانطور که سابق مىخواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند براى فداکارى. این خون سیدالشهداست که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد و این دستهجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهیا مىکند. در این امر، سستى نباید کرد. البته باید مسائل روز گفته بشود.»
اینها همه نشان از اهمیت راهبردى عزادارى و زنده نگاه داشتن یاد و نام قیام حسینى در ماه محرم است و اکنون مشاهده مىشود پروژه یادشده با برگزارى تجمعات و فراخوانها بهدنبال موجسازى و تأثیرگذارى منفى بر برگزارى هرچه باشکوهتر عزاى حسینى است. در تحلیل چرایى این موضوع نیز باید یادآور شد که نام و یاد قیام عاشورا، بخش جداناشدنى از فرهنگ انقلاب اسلامى است و تضعیف این مؤلفه با هدف جلوگیرى از تأثیرات مثبت این رویداد فرهنگى عظیم است. ایام محرم، ایامى است که ارزشهاى الهى و اسلامى بیش از پیش در جامعه احیا مىشود و همگان مرور مىکنند که فلسفه قیام آنحضرت فریضه امر به معروف و نهى از منکر است و این دقیقاً در تضاد خواسته تغییرطلبان است.
ملتهبکردن فضاى جامعه در ایام منتهى به عاشوراى حسینى که با ۱۳ آبانماه روز ملى مبارزه با استکبار جهانى همزمان شده است، علاوه بر آن منسى و به فراموشى سپردن این ایام تأثیرگذار را به همراه دارد، با تحت الشعاع قرار دادن راهپیمایى ۱۳ آبانماه مىتواند مؤلفههاى استکبارستیزى جامعه را متأثر کند. در جریان فتنه ۸۸ نیز مشابه چنین رفتارى را از فتنهگران در جریان برگزارى راهپیمایى روز ۱۳ آبان شاهد بودیم.
در اینجا باید به این بیان حضرت امام(ره) اشاره کنیم که ایشان توطئههاى تلاشگران براى منسى شدن (فراموشى) این شعار مرگ بر آمریکا را تقبیح کرده و در مورخه ۱۳/۴/۶۰ نسبت به حوادث عاشوراى آن سال واکنش نشان داده و مىفرمایند: «بىجهت نیست که در آن نطقهاى با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت مىزنند و کف مىزنند، امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پاى نطق و سخنرانى یک نفر آدمى که با آنها دوست است کف مىزنند و سوت مىکشند و آمریکا را از یاد مىبرند. خط این بود که اصلاً آمریکا منسى بشود. یکدسته شوروى را طرح مىکردند تا آمریکا منسى بشود، یکدسته الله اکبر را کنار مىگذاشتند، سوت مىزدند و کف مىزدند آنهم در روز عاشورا، خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسى بشود و لهذا دیدید که آنروزى که این جوانهاى بیدار عزیز ما این لانه جاسوسى را گرفتند، این شیاطین به دست و پا افتادند.»
آدرس غلط اسیدپاشى
امنیت اجتماعى امروزه یکى از مهمترین نیازهاى شهروندان هر کشورى است. این امنیت مىتواند از طریق عوامل مختلف تهدیدکننده، ازجمله افزایش بزهکارىهاى اجتماعى از طریق آسیبرساندن به احساس امنیت مورد تهدید قرار گیرد.
البته واکنش مردم نیز به مسائل تهدیدکننده امنیت اجتماعى یکسان نیست. در برخى از حوزهها جامعه ما به یک تحمل ناخواسته رسیده است. درحالى که در سایر جوامع با شناسایى دقیق تهدیدکنندههاى امنیت اجتماعى تا حد ممکن خسارتهاى ناشى از این موارد را کاهش دادهاند.
مثلا تلفات ناشى از سرنشینان موتورسوار در کشور در سال نه تنها به عدد چند هزار نفر و در طى یک دهه به دهها هزار نفر مىرسد، بلکه تعداد زیادى را نیز روانه زندان کرده و به خانوادههاى بسیارى بهطور مستقیم و غیرمستقیم آسیب مىرساند ولى هنوز در سطح شهر به ندرت مىتوان موتورسوارى را دید که از کلاه ایمنى استفاده نماید! و یا مثلا از چراغ راهنماى قرمز عبور ننماید و یا در مسیرهاى ممنوعه به حرکت نپردازد. جالب است که هم موتورسوار و هم عابرین پیاده و هم مسؤولین راهنمایى و…. به یک نوع تحمل در این خصوص رسیدهاند.
در حالى که تلفات ناشى از اسیدپاشى در کشور در طى یک دهه به تعداد انگشتان یک دست نیز نمىرسد ولى واکنش متفاوتى در این خصوص از سوى مردم و مسؤولین صورت مىگیرد. در جایى یک مسؤول عالىرتبه مملکت بهطور غیرمستقیم آنرا مرتبط با امر به معروف و نهى از منکر مىداند و سران قوا در خصوص آن اعلام پیگیرى و بررسى مىنمایند.
ولى در خصوص موردى که ذکر شد در حالى که در سال هزاران میلیارد تومان به اقتصاد کشور آسیب مىرسد و نیروى کار عظیمى از گردونه اقتصاد کشور خارج مىشود و دهها هزار خانواده دچار سوگ مىشوند، مسؤولین محترم از وزراى بهداشت و کشور گرفته تا رسانههاى نوشتارى و شنیدارى و دیدارى و مردم از کنار آن بهسادگى عبور مىنمایند؟!
علت این امر را شاید بتوان در پردازش شبکههاى اجتماعى و ماهوارهاى به این موضوع ارزیابى نمود. به نظر مىرسد که رفتار جامعه ما در این حوزهها از یک تعادل برخوردار نیست. در شرایطى که شعار مسؤولین محترم اعتدال است، به نظر مىرسد که حداقل در رفتار مسؤولین باید یک تعادلى در خصوص پردازش به عوامل تهدیدکننده امنیت اجتماعى مشاهده شود.
? شاکیان اصلى ماجرا چه کسانى هستند؟
جاى تردید نیست، آنها که مومن و مسلمانند عقلا و شرعا، مبرا از این رفتارهاى غیرانسانى هستند و در اتفاقات اخیر، شاکیان اصلى ماجرا هستند. بالاترین دلیلى که مىتوان براى این سخن ذکر کرد، بیانات صریح رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم خراسان رضوى است که حتى درباره کسانىکه حجاب کامل و درستى ندارند، هرگونه تذکر خشن و توأم با نامهربانى را نفى کردند و تأکید کردند که با روى گشاده، مهربان و اخلاق اسلامى با آنها سخن گفت، دلهاى آنها مومن است و باید با رفتار صالح، زنگار از آینه دلهایشان زدود. بدیهى است هیچکس بیشتر از حزب الله و مؤمنان به آرمانهاى انقلاب و رهبر آن- که حقیقتاً آحاد جامعه را شامل مىشود- نسبت به سخنان رهبر انقلاب مطیع و عامل نبوده و نیست.
مثل همیشه و در مقابل این همه تشویش و هیاهو، آنچه مردم را به آرامش مىرساند، سرعت عمل و دقت و هشیارى عوامل امنیتى و اطلاعاتى کشور است. با این هجمه عجیب رسانهاى، باید پذیرفت که موضوع یک حادثه ساده نیست که در لابلاى حوادث دیگر پیگیرى شود. بلکه یک مسأله خطیر ملى و حیثیتى است. در مرحله بعد، قاطعیت و اقتدار قوه قضائیه است که مردم را به وجود آرامش و ثبات امیدوارتر مىکند.
بازى سیاسى و جناحى با مسأله حجاب و عفاف و تبدیل این ارزش فردى و اجتماعى به موضوعى براى مناقشه، از خواستههاى دشمن است و آنان که در اینراستا گام برمىدارند، خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن حرکت و پازل دشمن را تکمیل مىکنند.
در پایان خالى از لطف نیست یکبار دیگر نگاه بلند و مشفقانه رهبر معظم انقلاب را درباره نحوه نگاه به بدحجابى مرور کنیم. ایشان دو سال پیش در چنین روزهایى در جمع علماى استان خراسان شمالى فرمودند؛ «بعضى از همینهایى که در استقبالِ امروز بودند… خانمهایى بودند که در عرف معمولى به آنها مىگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد مىریزد. حالا چهکار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمىبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گویى هستم / آیا تو چنان که مىنمایى هستى؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم مىکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.»
بدونشک تیر اسیدى دشمن در بازى کثیف جدید به هدف نخواهد نشست و برخورد فرصتطلبانه و کاسبکارانه آنان با این ماجرا و زخم آن چهار قربانى بىگناه نیز در پرونده قطور خباثت آنان ثبت خواهد شد.