ولتها همواره ارتش را تشکیل داده و آن را ابزار قدرت برای حمایت از کیان خود و دفاع از کشور و نظام منتخب مردم میدانند، به این ترتیب ارتش ابزاری است که تمامیت ارضی کشور را حفظ میکند و تأمین کننده احترام به اراده ملتها در تعیین سرنوشت و گزینههای آزاد آنها در انتخاب است. از این رو ارتش باید در هر کشوری قوی باشد تا با خطراتی که پیش روی این کشور وجود دارد، تناسب داشته باشد.
صحبت از قدرت ارتش به صورت اساسی مبتنی بر “دیدگاههای مبارزاتی”، “تجهیزات” و “آموزش” است. ارتشی را میتوان قدرتمند نامید که این سه فاکتور را داشته باشد. به همین علت عامل اصلی تسلط بر یک دولت، در حاکمیت و قدرت بر ارتش از طریق این تمام این عناصر یا تعدادی از آنها امکانپذیر است.
از این منظر میبینیم که دولتهایی که به دنبال تسلط بر دولتهای دیگر هستند، قدرت ارتش را معبری اساسی برای اجرای تصمیمات خود میدانند، آنها عقیده مبارزاتی مورد نظر خود را به ارتش طرف مقابل تحمیل می کنند و هر سلاحی که خودشان مناسب بدانند را به آنها میدهند و آنها را بر اساس شرایط خود آموزش میدهند. البته در این میان از ارائه اعتقادات مبارزاتی یا تسلیحات یا آموزشهایی که میتواند این ارتش را به جایگاه و مواضع مستقل برساند، پرهیز میکنند.
در لبنان نیز مسلم بود که بعد از استقلال این کشور باید ارتشی ایجاد میشد تا مأموریتهایی که ذکر کردیم را بر عهده میگرفت. با وجود تاخیر، اما لبنان این ارتش ملی را بعد از دو سال از استقلال خود به دست آورد. اما این ارتش در ابتدای موجودیت خود با نظریهای عجیب مواجه شد، نظریهای که معتقد بود “قدرت لبنان در ضعف آن است.” این نظریه مطرح شده بود تا لبنان را بر اساس منافع استعماری غرب پیش ببرد و این کشور را همچنان تحت سیطره خود نگه دارد. مأموریت ترویج برای این دیدگاه نظامی نیز به گروهی از سیاستمداران این کشور موکول شد که در طبقه حاکمیت این کشور گنجانده شده و نگهبان منافع خارجیها بودند.
به این ترتیب نظریه مذکور در ارتش تقویت شد و برای توجیه کم کاری ها یا عقبماندگی ها و جلوگیری از ایجاد ارتش قوی به آن عمل شد، این در حالی بود که رژیم صهیونیستی بعد از اشغال فلسطین و تشکیل دولت در این کشور به کشورهای همسایه چشم طمع دوخته بود و به دنبال تصرف اراضی و ثروتهای طبیعی لبنان بود.
با وجود افزایش خطر رژیم صهیونیستی بر لبنان و با وجود اینکه این رژیم بارها تهدید به اشغال لبنان کرد و این تهدیدات را نیز اجرایی کرد و به تمامیت ارضی لبنان حمله کرد، اما همچنان این گروه سیاسی از گزینه خود در مورد عقیده “قدرت لبنان در ضعف آن است” عقب نشینی نکردند. این روند باعث شد تا دست اسرائیل برای هر اقدامی در لبنان باز باشد تا جایی که مقامات رژیم صهیونیستی در سخنی مشهور اعلام کردند که حتی گروه موزیک ارتش اسرائیل نیز میتواند لبنان را اشغال کند. آنها پیشبینی میکردند که لبنان دومین کشور عربی باشد که بعد از تسلیم شدن در برابر اسرائیل با این رژیم توافق سازش امضا میکند.
اشغال لبنان در سال ۱۹۸۲ به وقوع پیوست و بیروت پایتخت این کشور به اشغال صهیونیستها درآمد، یک سال بعد توافق تسلیم شدن لبنان در برابر اسرائیل بین دو طرف به امضا رسید. این در حالی بود که ارتش لبنان همچنان با تصمیم سیاسی یک گروه خاص از رسیدن به سلاح و قدرت عملیاتی محروم بود و نمیتوانست مانع از اشغالگری صهیونیستها و امضای توافقنامه تسلیم شود.
مقاومت لبنان در پی این تحولات و در نتیجه واکنش مردمی نسبت به ناکامی و ناتوانی دولت در مقابله با اشغالگران تشکیل شد. این مقاومت سلاح و توان نظامی و عملیاتی در اختیار گرفت و حتی از بودجه دولتی ریالی استفاده نکرد. به این ترتیب مقاومت به جایی رسید که توافق تسلیم لبنان را باطل کرد و در نهایت توانست به صورت تدریجی اراضی لبنان را از دست اسرائیل آزاد کند.
بعد از این مرحله مرحله بازدارندگی در برابر اسرائیل را ایجاد کرد و حال دیگر موازنهها طوری رقم خورده که اسرائیل باید به دنبال بازدارندگی در برابر مقاومت باشد. کار به جایی رسیده که رهبر مقاومت در چند کیلومتری از مرزهای فلسطین اشغالی اعلام میکند که اسرائیل سستتر از خانه عنکبوت است.
مقاومت قید غربگرایی را از پای لبنان باز کرد، قیدی که مانع از دستیابی به ابزار قدرت میشد و آن را در برابر غرب استعماری ناتوان قرار میداد، غرب با عده ای از مسئولان داخلی این کشور که همچنان میراثدار همان تفکرات قدیمی بودند، هجمه خود بر ضد حزب الله را ادامه داد. این محور جنگ سختی با مقاومت در ابعاد تبلیغاتی و جنگ روانی آغاز کرد و ابزارهای مالی و تحریمی و سیاسی و قضایی و دادگاههای جنایی را بر ضد مقاومت به راه انداخت و تمام این عوامل به آن علت بود که لبنان را از ابزار قدرت خود که بر خلاف خواسته غرب به آن دست پیدا کرده بود، بازدارد. اما آنها همچنان شکست میخوردند و مقاومت قویتر از قبل به مبارزه خود در برابر کسانی که قدرت لبنان را نمیخواهند، ادامه داد.
دشمنان مقاومت برای فریب افکار عمومی و محور مقاومت مدعی شدند که میخواهند دولت را تشکیل دهند و شعار عبور به سمت دولت را مطرح کردند، تا جایی که برخی افراد خوش نیت نیز نسبت به درست بودن این راه فریب خوردند، اما این مواضع هنگامی رسوا شد که دشمنان مقاومت مواضع منفی نسبت به ارتش در پپش گرفتند، این در حالی بود که این مواضع کاملا در تناقض با ادعاهای پیشین آنها در عبور به سمت دولت بود. سوال مهم اینجا است که آیا میتوان بدون ارتش، دولتی را تشکیل داد؟ حتی در صورت تشکیل دولت نیز آیا بدون ارتش ضمانت بقا و امنیت و قدرت اجرایی در اختیار دولت خواهد بود.
دشمنانِ قدرتمند شدن لبنان همچنان مواضع منفی خود را بر ضد ارتش دنبال میکنند و از راههای مختلف به دنبال ضربه زدن به آن هستند. آنها مسئولیتها را بین خود تقسیم کردهاند و ارباب خارجی آنها نیز همین کار را دنبال میکند، چرا که قدرت لبنان را باعث فشار بر اسرائیل و تروریسم در منطقه میدانند، این در حالی است که آمریکا از این دو ابزار برای تخریب و ویرانی منطقه برای تسلط یافتن بر آن استفاده می کند و میخواهد به این ترتیب منطقه را بر اساس منافع این کشور در پروژه صهیو- آمریکایی بازسازی نماید.
ارتش لبنان الان از سوی جریان المستقبل که نماینده کنونی منافع غرب در این کشور است، مورد تعرض است و سختترین محاصرهها را با عناوین مختلف تجربه میکند، وزیر کشور لبنان که از همین جریان است، در مدیریت دستگاههای اطلاعاتی ارتش که با جدیت به کار خود ادامه میهد، تشکیک میکند، این در حالی است که خود عناصر المستقبل به دستاوردهای دستگاههای اطلاعاتی ارتش در فرو پاشیدن شبکههای تروریستی و جاسوسی اسرائیل اذعان دارند.
این گروه البته به همین مقدار نیز بسنده نمیکند و به صورت مستقیم مطالبات امنیتی ملت را مورد حمایت قرار نمیدهند تا فعالیت ارتش پیچیدهتر شده و با شکست در عملیات محوله مواجه شود. در همین راستا نماینده عکار در پارلمان لبنان با دیگر اعضای این جریان در تحریک مردم نسبت به ارتش و دعوت به فرقه گرایی رقابت میکند و همواره به ارتش حمله میکند.
اما جالبترین نکته در این میان موضوع تجهیز ارتش به سلاح بود. در شرایط سخت کنونی که همه حتی انسانهای عادی میدانند که لبنان در معرض طوفانهای تروریستها قرار دارد و بمب تروریسم در مرزهای آن و حتی در داخل این کشور منفجر شده، ارتش تا چه اندازه به سلاح نیازمند است. در این موقعیت خطرناک جریان المستقبل موضعی غافلگیر کننده اتخاذ کرده و مانع از تجهیز ارتش به سلاح و مهمات لازم برای مقابله با تروریستها و حمایت از لبنان می شود.
لبنانیها در طول یک سال گذشته از پیگیری موضوع کمک سه میلیارد دلاری عربستان سعودی برای تجهیز ارتش خسته شدهاند، این در حالی است که بعد از آن کمک یک میلیارد دلاری مطرح شد تا سرپوشی بر توقف کمک قبلی باشد، اما مدتی بعد مشخص شد که وعده کمک دوم نیز مانند کمک اول بود و همچنان انبارهای ارتش لبنان منتظر سلاحهایی است که به آن نرسیده است، به نظر میرسد که این وعدهها برای تجهیز ارتش جدی نیستند و نمیتوانند از سوی کسانی که مخالف قدرت گرفتن لبنان هستند، انبار ارتش را کامل کنند.
در این شرایط وحشتناک پیشنهاد ایران به صورت واضح و فعال و فوری برای تجهیز ارتش لبنان مطرح شد، ایران اعلام کرد که سلاحهایی را در راستای کمک به ارتش لبنان برای مبارزه با تروریسم به لبنان واگذار خواهد کرد، این سلاح ها متشکل از سلاحهای سبک و نیمه سنگین و سنگین بود و سلاحهای منحنی زن و موشکهای ضد زره و موشک های متناسب با هدف قرار دادن تونلها و خندقها نیز در آن قرار داده شده بود، این بدان معنی است که کاملا با آنچه ارتش در مبارزه با تروریسم نیاز دارد، همخوانی دارد.
ایران همچنین ابراز آمادگی کرد که میتواند تسلیحات دیگری را نیز از جمله بالگرد و هواپیماهای بدون سرنشین حامل موشک به لبنان ارسال کند. تهران اعلام کرد که در صورت پذیرش این طرح، ایران بدن قید و شرط این کمکها را ارسال می کند. این کمک قرار است در صورت تمایل لبنان بدون پول و حتی بدون واسطه یا بانکی صورت گیرد و تنها از یک انبار به انبار دیگر منتقل میشود.
منطقی بود که لبنان مانند اشتیاق یک انسان تشنه به آب به دنبال دریافت این کمکها باشد، اما این پیشنهاد که جدی و فعال بودن خود را به اثبات رسانده بود، افرادی که مخالف قدرت ارتش بودند، را ترساند و آنها به بهانههای مختلف و واهی آن را رد کردند، واقعیت این است که رد این پیشنهاد به معنای رد قدرت ارتش و اصرار بر ادامه ضعف آن است، چرا که قدرت ارتش لبنان میتواند با حضور مقاومت روندی متکامل را ایجاد کند که مانع از استعمار آمریکا در مبارزه با تروریسم شود و اسرائیل را که به تازگی معادله موازنه قدرت با لبنان را دریافت کرده، به درد آورد. آن هم در شرایطی که لبنانی ها به تازگی معادله سه جانبه ملت و ارتش و مقاومت را با وجود مخالفتهای گروه آمریکایی در داخل این کشور به بار نشاندهاند.
کمک تسلیحاتی غیر مشروط ایران در واقع برای دستیابی لبنان به منابع قدرت است و باعث میشود این کشر بتواند منافع خود را بدون دیکته غرب و استعمار به دست آورد. در واقع این غرب است که این کمکها را رد میکند، اما این کار از طریق ابزارها و وابستگان آنها در داخل صورت میگیرد. غرب به رهبری آمریکا و وابستگی فرانسه نمی خواهند لبنان از دایره تحکم آنها خارج شود، آنها در طول یک دهه گذشته از تغییر در اعتقادات ملی گرایانه ارتش ناتوان بودهاند و به همین علت اصرار دارند که کلیدهای تجهیز و آموزش نیروهای لبنانی در ارتش به دست آنها باقی بماند.
با این وجود ملت لبنان با مقاومت که در نتیجه افزایش فشارها بر ارتش در مقابله با اسرائیل ایجاد شد،قید و بندها را کنار زده و دنیا را غافلگیر کرده است. مقاومت همانطور که با هماهنگی با ارتش عربی سوریه برای دفاع از لبنان و سوریه برای مبارزه با تروریستها وارد عمل شد، به همان نسبت میبینیم که مانع تراشیهای غربی نمیتواند مانع از دسترسی به راه حلی برای محافظت از لبنان در مقابله با تروریستها بشود که در آستانه ورود به لبنان قرار دارند. البته این راه حل به نفع کسانی نیست که همواره به دنبال تضعیف ارتش هستند و از بیداری ملت و استقلال آنها در تصمیم سازی میترسند و از همین الان به دنبال تمدید دوره کنونی پارلمان هستند تا ملت نتواند سرنوشت خود را در دست بگیرد.