« موعودگرایی و جهانی شدن فرهنگی ملتها»
نویسنده :نجف محمودی: دانشجوی دکتری روابط بین الملل
چکیده: جهانی شدن، پدیدهای است که موجبات کاهش کارکردهای نهاد وستفالیایی دولت-ملت را فراهم آورده است و همین امر سبب ساز نزدیکی هنجارها، قواعد و انگاره های فروملی و فراملی به یکدیگر و حتی در مواردی شکلدهی هویت و ساختاری جدید در محیط بازی بین المللی گردیده است. پرسش اصلی این مقاله امکان و میزان تاثیرگذاری مفاهیم مذهبی در دنیای جهانی شده «پست مدرن» و شناسایی مهمترین مولفههای آن است.
جهانی شدن: موضوع و یا پدیده جهانی شدن که گویا عنوانی جدید برای پدیدهای دیرینه است، با مفاهیمی نظیر فشردگی جهان، وابستهتر شدن بخشهای مختلف و همگون سازی جهان، ادغام همه جنبههای اقتصادی در گستره جهانی، رشد گستره تأثیرگذاری و تأثیرپذیری کنشهای اجتماعی، کاهش هزینههای تحمیل شده توسط فضا و زمان و از این قبیل تعریف شده است.
تأثیرات این پدیده بر ابعاد مختلف زندگی اجتماعی بشر به سه دسته «اقتصادی، سیاسی و فرهنگی» تقسیم شده است. در بخش اقتصادی، این پدیده موجب ادغام و همگرایی اقتصاد جهانی در ابعاد مختلف شده است. در حوزه ریاست، جهانی شدن را باید رهایی روابط اجتماعی و فرهنگی از سیطره دولت– ملت دانست.
نفوذپذیری مرزهای ملی، حد و مرزهای هویتی را به هم ریخته و سلطه هویت و فرهنگ ملی مخدوش گردیده است. تعامل فرهنگ ها هویت را نسبی میکند و هویتی جدید شکل میگیرد.
حتی بنابر دو دلیل متناقض« کاهش احتمال جنگ ها و افزایش پدیده تجزیه طلبی»، دولتها وظیفه سنتی هویت سازی خود را کمکم از دست میدهند و این وظیفه را به نهادهای فروملی و فراملی واگذار میکنند. مسائل جهانی راه حلها و تدبیرهای جهانی میطلبد و یا به قول دانیل بل«نهاد دولت– ملت برای مسائل بزرگ زندگی بسیار کوچک است و برای مسائل کوچک زندگی بسیار بزرگ».
جهانی شدن از بعد فرهنگی، اینگونه تعبیر میشود که کاملترین مرحله انسانی، بازسازی کامل روابط و کنشهای اجتماعی در گستره جهانی است و انتظار میرود که این پدیده که در اثر مرگ جغرافیا ناشی میشود، منجر به گسترش پیوند فرد و جامعه شده و از تصلب و انسداد فرهنگ بکاهد.
تعامل فرهنگها: فروریزی مرزها و فضاهای محدود، موجب برخورد فرهنگها با یکدیگر و با فرهنگ جهانی میشود که در اثر این برخورد، با فرهنگهای دیگر مستحیل میشوند، برخی دیگر موضعی سرسختانه و ستیزآمیز نسبت به فرهنگ مهاجم اتخاذ میکنند. شماری از فرهنگها به همزیستی مسالمت آمیز تن میدهند و تعدادی هم گفت و گو و تبادل فرهنگی را گریزناپذیر میدانند.[۱]
با فروریزی فزاینده مرزهای سیاسی و فرهنگی و ادغام روزافزون جوامع در جامعهای جهانی، در عین حال که فرهنگهای خاص به یکدیگر نزدیک میشوند، فرهنگ عام نیز شکل می گیرد.
از طرف دیگر درست است که فرایند جهانی شدن به همگونی و یکدست شدن فرهنگ و تفاوت زدایی و تنوع زدایی می انجامد، ولی نوع دیگری از همزیستیها، آمیزشها، تفاوتها و خاصها را هم پدید میآورد. قلمرو جهانی معاصر هم در برگیرنده عامیت و همگونی است و هم دربرگیرنده خاصیت و ناهمگونی و به تعبیر رابرتسون، نیروهای ادغامگرا و همگون آفرین، مکمل نیروهای تفاوت زا هستند. یعنی عام شدن امر خاص و خاص شدن امر عام.[۲]
مذهب و جهانی شدن: در جریان متراکم و به هم پیوسته جهانی شدن این سوال مطرح شده که جایگاه دین در این پدیده کجا است؟ آیا جهانی شدن که برخی آن را به معنی یکرنگ شدن تعبیر میکنند، به معنی این است که مذهب را باید کنار بگذاریم و یا حد اکثر همگی به یک مذهب مشترک روی آوریم؟ و مذهب چگونه در یک چشم انداز جهان گرایانه جای میگیرد؟
در پاسخ به این سوال بد نیست ابتدا به نظر سنجی موسسه بین المللی زاگبی، که به سفارش کلیسای کاتولیک در مورد میزان معتقدان به مذهب انجام داده، نگاهی بیاندازیم که در طول ۵سال گذشته، میزان افرادی که به خدا، مذهب و پیغمبر اعتقاد دارند۴درصد افزایش یافته است.
رویکرد مردم جهان به سوی مذاهب مختلف نظیر مسیحیت و اسلام(به طور مشترک) ۵/۱ درصد و به سوی هندوئیسم نیز ۲درصد افزایش یافته است.
حجم مباحث مربوط به امور متافیزیک در اینترنت در ۴ سال اخیر تقریباً ۳۰درصد افزایش یافته است. در حال حاضر در منطقه خاورمیانه حدود۱۵۰۰شبکه ماهوارهای قابل دریافت است که حدود۳۰۰ شبکه، گرایش دینی دارند. آمار رسمی یونسکو درباره پرمخاطبترین شبکههای ماهوارهای دنیا حاکی از این است که دو شبکه مذهبی جزو۲۰شبکه پربیننده دنیا است و تعداد بینندگان این شبکهها، گاه ۴تا ۵ برابر شبکههای پورنوگرافیک است.
پس هم در فضای واقعی، هم در فضای اینترنت و هم در فضای ماهوارهای ، گرایش به استفاده از مباحث مذهبی بسیار رو به افزایش است. البته اغلب گرایش به مذهب به معنای گرایش به امری معنوی و قدسی است.[۳]
بنابراین در شرایط پیدایش فرهنگ جهانی گفته میشود تجدید حیات مذهبی میتواند تجلی مهمی از واقعیت جهانی دنیای جدید باشد.[۴] و همچنین فنآوریهای گسترده در عرصه ارتباطات نیز به مذاهب فرصتی طلایی داده و مجموعه توانشهای جدید در اختیار آنها گذارده تا پیامدهای معاد شناختی انسانیت مطلق را تدارک ببینند. ( به یر،۱۹۹۴).
در دوران جنگ سرد، مذهب، دشمن مشترک قدرتهای بزرگ آن دوران به حساب میآمد، به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی(۱۹۷۹ ایران)، دولت آمریکا اسلام گرایی را از عوامل نابودی جهان خواند و رهبران اتحاد جماهیر شوروی نیز ترس خویش از بنیادگرایی اسلامی انقلابی و خطرات آن برای شوروی را کتمان نکردند(اسپوزیتو۱۹۹۲)، در صورتی که به زعم بسیاری از محققان نظیر بهیر، انقلاب اسلامی از پیامدهای اصلی جهانی شدن تلقی میگردد.[۵]
بنابر آنچه گفته شد، مذهب نقش عمدهای در جنبشهای اجتماعی-سیاسی در دوران مدرنیته ایفا نمود به ویژه اینکه، با توجه به ناکارآمدی جریانهای رادیکال غیرمذهبی ( نظیر کمونیسم) جریان مذهبی رشد پیدا کرده است.(جهان سوم ص۲۶۳).
در دوره۱۹۸۰، رادیکالیسم مسیحی نیز به همین منوال یک نیروی بیثبات کننده در نیمکره غربی توصیف گردید. شورای امنیت وزارت امور خارجه امریکا از قدرت فزاینده جنبش الهیات آزادیخواه و به ویژه تأثیر آن بر کشورهای آمریکای لاتین که با منافع بازرگانی ایالات متحده پیوند نزدیک داشتند، بیمناک بود و به همین دلیل به اقداماتی برای هدایت تشکیلات کاتولیک رومی علیه آن و ایجاد یک پروتستانتیسم محافظه کار در منطقه-که می توانست به صورت وزنه ایدئولوژیک متقابلی عما کند- اشاره کرد(پیترز۱۹۹۲، وسترلاند۱۹۹۶).[۶]
بنابر آنچه گفته شد، مذهب نقش عمدهای در جنبشهای اجتماعی-سیاسی در دوران مدرنیته ایفا نمود به ویژه اینکه، با توجه به ناکارآمدی جریانهای رادیکال غیرمذهبی (نظیر کمونیسم) جریان مذهبی رشد پیدا کرده است(جهان سوم ص ۲۶۳)، یا به تعبیر لیواین(۱۹۹۲)، قدرتهای تحول آفرین مذهب از توان مذهبی در مهم جلوه دادن نمادین هر کنشی به شیوههایی که منابع فردی و گروهی را سازماندهی میکند سرچشمه میگیرد و جاذبه عمومی آن در ایدههای مبتنی بر کاهش نابرابریها، مبارزه با فساد حکومتی و برقراری ثبات و عدالت اجتماعی نهفته است، چرا که اندیشههای مبتنی بر انسجام اجتماعی(در شرایط جهانی شده) با دنیایی سرشار از نابرابری، تنش و بینظمی جور نمی آید.[۷]
شاید این مفهوم، همبستگی بیشتری با حقیقت موجود داشته باشد که دین با جهانی شدن مخالفتی ندارد و نسبتش یا بیطرفانه است و یا آن را همراهی میکند. آنچه که دین به آن حساسیت دارد، روند جهانی سازی است. مجموعه ادیان به دنبال یک هدف مشترک بودند که همانا برقراری عدالت در جهان می باشد و به دنبال ایجاد یک جهان یکسان از جهت اعتقاد و باورها بودند. لذا میتوان گفت ادیان هم یک پله از جهانی شدن جلوتر هستند. اعتقاد همه دینداران این است که یک زمانی ایجاد خواهد شد که جامعهای که عدالت بر آن حاکم است، تحت مدیریت نماینده یا جانشین خدا قرار خواهد گرفت. بنابراین مجموعه ادیان با اصل جهانی شدن و شکل گیری یک جامعه واحد مخالفتی ندارند. بنابراین ورود دین به بحث جهانی شدن بسته نیست و دین جامعه واحد جهانی و یک جهان مشترک را میپذیرد و لذا اصل جامعه جهانی را همه ادیان میپذیرند و آنچه در حقیقت مورد قبول دین نیست جهانی سازی است و روند برنامهریزی شده که فرهنگ خاصی را بر همه جهان تحمیل میکند. به عنوان مثال به نظر برخی از محققان نظیر دایموند(۱۹۹۲) و مارتین(۱۹۹۳)، پروتستان انجیلی ساخته و پرداخته کشورهای غربی است تا جریانی را برقرار و حفظ نماید که بر معنویت و سیاسیکاری مذهبی تأکید ورزد.[۸] شاید این مفهوم، همبستگی بیشتری با حقیقت موجود داشته باشد که دین با جهانی شدن مخالفتی ندارد و نسبتش یا بیطرفانه است و یا آن را همراهی میکند. آنچه که دین به آن حساسیت دارد، روند جهانی سازی است. مجموعه ادیان به یک هدف مشترک، یعنی برقراری عدالت در جهان و ایجاد یکسان از جهت اعتقاد و باورها بودند. لذا میتوان گفت ادیان یک پله از جهانی شدن جلوتر هستند. اعتقاد همه دینداران این است که زمانی فرا خواهد رسید که جامعهای عدالت محور، تحت مدیریت نماینده یا جانشین خدا قرار خواهد گرفت، پس راه ورود دین به بحث جهانی شدن بسته نیست. به نظر برخی از محققان نظیر دایموند(۱۹۹۲) و مارتین(۱۹۹۳)، پروتستان انجیلی ساخته و پرداخته کشورهای غربی است تا جریانی را برقرار و حفظ نماید که بر معنویت و سیاسیکاری مذهبی تأکید ورزد.[۹]
جامعه جهانی واحد ضمن اینکه از نگاه ادیان کاملا منفی نیست، اما محتوای آن در جوامع دینی و از نگاه ادیان با نگاه نظریهپردازان سکولار کاملاً متفاوت است. به نظر میرسد در روند جهانی شدن، دین چه به مثابه فرهنگ و چه به مثابه ایدئولوژی، کمتر از وجهه تاریخی آن مدنظر قرار گرفته و بیشتر در جهانی شدن، نگاهها به دین، نوعی نگاه وجودی است، یعنی نگاهی که نسبت انسان را با حقیقت وجود روشن مینماید.
همانگونه که در تعامل و برخورد فرهنگها ذکر شد، مشترکات فرهنگی به یکدیگر نزدیک شده و با یکدیگر به همزیستی و آمیزش میرسند و در نهایت خاصیت فرهنگی برتر پیروز شده و به فرهنگ عام جهانی تبدیل و موجد هویت جدید میگردد. در گفتگوی ادیان نیز وضعیت به همین گونه است، یعنی در تضارب آراء، خصوصیات مشترک ادیان به فرهنگ عام تبدیل شده و برخی از وجوه خاص ادیان نیز تبدیل به فرهنگ عام یا جهانی می شود.
مهمترین مصداقی که میتوان برای بحث فوق ذکر کرد، فرآیند تغییر و تحولاتی است که اخیراً در دین پروتستان به وقوع پیوسته و در نتیجه این نوع از تعاملات فرهنگی، وجوه مشترکی که بین مذهب پروتستان و یهود وجود دارد، باعث شده در جریان اندرکشهای مذهبی، مذهب پروتستان، یهودیزه شده و هم اکنون شاهد ظهور فرقهای از مسیحیان افراطی «موسوم به ایوانجلیستها» هستیم که عقیده این افراد نسبت به لزوم تقویت کشور اسرائیل حتی از برخی از گروههای یهمودی نیز تندتر میباشد. به نظر می رسد پیدایش این گروه،در اثر اقدامات از قبل طراحی شدهای نظیر سامی ستیزی، مظلوم نمایی قوم یهود، ورود انگارههای هزارهگرایی و از این قبیل میباشد.[۱۰]
حال مهمترین ویژگیهای ادیان را که قابلیت عامگرایی و خاصگرایی را دارند و یا در حقیقت بشر را به سمت گوهر واقعی ادیان رهنمون میسازد، به شرح ذیل برمیشمریم.
۱- اخلاق گرایی دینی: همانگونه که رسول اکرم(ص) فرمودند«همانا من برای تکمیل مکارم اخلاق آمدهام».
۲- حقیقت و عدالت طلبی
۳- پاسخگویی به نیازهای اساسی بشر: بشری که پس از سپری نمودن دوران طولانی از دل بستن به مکاتب بشری نتوانست پاسخ روشنی پیرامون مسائل اساسی حیات و خلقت به دست آورد و نیاز به مأمنی که از وحی سرچشمه گرفته دارد.
۴- رفع ناامنیهایفردی و اجتماعی: بشر مدرن که با سرسپردن به مکاتب بشری چیزی جز جنگ و ناامنیهای مفرط روحی و اجتماعی را برای وی به ارمغان نیاورد، هم اکنون به دنبال مأمن واقعی و الهی میگردد که هدف خلقت او را به سخره نگیرد و آرامشی واقعی در طول حیاتش ایجاد نماید.
۵- ترسیم نقشه راه زندگی: نقشه راه و یا برنامه زندگی(فردی و اجتماعی)که مکاتب بشری برای بشر مدرن ترسیم نمودند، همواره با منافع شخصی، سود بیشتر و رفتارهای خارج از مدار اخلاق همراه بود که نتایجی را بهمراه آورد، موجب دوری بشر از آن شده است. به همین دلیل ادیان باید بتوانند علاوه بر تضمین حیات توسعه یافته بشر، نیازهای روحی او را که همانا نزدیک کردن وی به گوهر ادیان است نیز بر عهده گیرند.
۶- ترسیم آیندهای روشن برای ابناء بشر: مکاتب بشری، صرفاً پیروزی آن دسته از اجتماعات بشری را که طبق الگوهای سودمدارانه و رقابت آمیز حرکت نموده اند تضمین نمودهاست که طبق چنین فرمولی، جهان به مثابه جنگلی که همگی برای بقاء جنگیدهاند درنظر گرفته شد. اما دین جهانی شده باید این مفهوم را ترویج نماید که گروهی که توسعه را بر پایه رقابت اخلاق محور و عدالت محور دنبال میکنند، آینده جهان را بر عهده خواهند گرفت.
آنچه که در این بخش لازم است بدان اشاره نماییم این است که هدف از تعامل ادیان، تغییر شیوه مدیریت جهان براساس اصالت کمال بشری و بر پایه اصول اخلاق محور، عدالت محور و صلح طلبی است، روشهایی که طی قرون گذشته براساس حاکمیت مکاتب بشری و یا حتی استفاده ابزاری از ادیان الهی، امکان برقراری آنان به وجود نیامده و در نتیجه، وضعیت نظام بین الملل، همواره مملو از منازعات، موازنه وحشت و یا ترس و حداکثر همکاری(آنهم به نفع قدرتهای بزرگ) بوده است و نه تلاش برای سوق دادن نظام بین الملل در جهت برقراری همگرایی کشورها و ایجاد شرایطی عادلانه.
براساس دو نظریه مهم نظام بین الملل(رئالیسم و لیبرالیسم)، برای رسیدن به شرایط غیر جنگ باید به ائتلاف تا تعامل دولتها متوسل شد. هویت و منافع بازیگران امری مفروض و معین است و فرآیندهایی مانند نهادها بر رفتار تأثیر میگذارند، ولی بر هویت افراد تأثیرگذار نیستند.[۱۱]
اما پایان جنگ سرد باعث شد تا اندیشمندانی ظهور کرده اند که قائل به وجود هنجارها و ارزشهای اخلاقی هستند، همچنین آنها معتقدند برای تغییر رفتار دولت باید بر نیروهای اجتماعی فائق آمد، چرا که نیروهای اجتماعی، ساختارهای اجتماعی نظیر دولت را تغییر می دهند(رابرت کاکس،۱۹۸۱)، همچنین این محققان علاوه بر نقش دولتها، نقش سایر عناصر نظیر هنجارها، نهادها،انگارهها و قواعد را در تغییر رفتار و ایجاد نظام بین الملل موثر میدانند، پست مدرنیها، ادعای دسترسی به حقیقت را مورد تردید قرار داده و قائل بر وجود طرحی از حقیقتاند که احکام جهان اجتماعی صرفاً در قالب گفتمانهای خاص، حقیقت پیدا میکنند.[۱۲]
حتی مدلی بود از طرفداران مکتب انگلیسی که معتقد است برای اینکه نظام بین الملل به شرایط صلح دست پیدا کند، باید نظمی عادلانه برقرار گردد و این امر میسر نخواهد شد مگر اینکه گفتمان غیر غربی در نظام بین الملل برقرار گردد.[۱۳]
البته برای تقویت و پیشبرد مقوله تعامل(به ویژه از دریچه مذهب) مهمترین مولفههایی که در عصر جهانی شدن مورد نیاز است، استفاده از ابزارهای جهانی شدن و پیامدهای آن می باشد. که به طور خلاصه به چند نمونه از آن اشاره میگردد.
۱- استفاده از پدیده مهاجرت.[۱۴]
۲- برجسته نمودن عناصر و مولفههای مشترک در تمدنها و مذاهب.
۳- نزدیک نمودن تمدنها و مذاهب کهن به یکدیگر، به واسطه پر رنگ نمودن مواضع مشترک درخصوص پدیدههای اجتماعی.
۴- تلاش جمعی ادیان به منظور جایگزین نمودن آن دسته از ارزشها و هنجارهای مذهبی که در طول قرون متمادی، قابلیت صلح آمیز بودن، اخلاق و عدالت محور بودن آنان به بوته آزمایش گذاشته شده، به جای ارزشها و هنجارهای منبعث از مکاتب بشری که موجب انحطاط ارزشهای فردی و جوامع بشری گردیده است.
۵- همبستگی پدیدههایی که در دوران مدرنیته، موجب تحرک نیروهای اجتماعی و تغییر رفتار بازیگران نظام بین الملل و حتی ایجاد ساختار و هویت جدید در نظام بین الملل شده(نظیر جنبش فمینیسم و یا جنبش مبارزه با آودگی محیط زیست)، با مفاهیم مذهبی و پست مدرن.
۶- استفاده از فن آوریهای الکترونیک برای نزدیک کردن افکار نخبگان جوامع با یکدیگر.
موعودگرایی، دریچه ورود به عرصه جهانی شدن: مقوله موعودگرایی که تقریباً میتوان گفت در همه ادیان و همین طور در تمدنهای کهن نیز به چشم میخورد، به عنوان انگارهای مذهبی و ابرملی، به شدت انگیزه و رسالت جهانی شدن را دارد و به عنوان یک حقیقت مشترک بین الادیانی« از ادیان توحیدی گرفته تا ادیان غیرتوحیدی»، به دلیل وجود مفاهیمی مشترک«نظیر نجات» از قابلیت ایجاد تعاملی مناسب در میان تمام جوامع نیز برخوردار است.
ناکامی اندیشههای بشری در ارائه پاسخ های منطقی و تحقق نیازهای بشری موجب شد تا جوامع به آینده ای بهتر چشم دوخته و انتظار وضعیت مناسب تری را داشته باشند. همین امر سبب شد حتی نظام لیبرال سرمایهداری با صبغه محافظهکارانه که تفکرات مربوط به این مقوله را بیماری فوتوریسم«امید واهی به مدینه فاضله» قلمداد میکرد[۱۵]، نیز با درک این حقیقت، اقدام به طراحی سناریوهایی در ارتباط با پایان تاریخ نمود، هر چند این سناریوها نیز قائل بر پیروزی نظام سرمایه داری است، اما آنچه اهمیت دارد، تغییر رفتار اندیشمندان این طرز تفکر می باشد.
مقوله موعود و ظهور منجی، مقولهای است که همه ادیان( حتی ادیان غیر الهی) بشارت آن را داده اند. حتی مکاتبی که به نوعی الوهیت زدایی شده اند نیز باز به نحوی به این مسئله اندیشیدهاند. اما این مفهوم در سطوح مختلف از سطوح فردی گرفته تا کارکردهای اجتماعی و کلان آن کارایی داشته و میتواند راهگشای حل بسیاری از مشکلات امروز جوامع باشد. مهمترین ویژگیهایی که در ادبیات موعودگرایی برای تعامل بیشتر جوامع و ادیان به چشم می خورد و یا باید وجود داشته باشد، شامل چه عناصری است؟
۱- وجود موعود باید نقطه اوج و پیروزی همه ادیان و تمدنها به حساب آید.
۲- وجود عنصر نجات به دست انسانی برتر که به واسطه استمداد الهی ظهور مینماید، باید موجب پیداشدن روزنههای امید برای انسانهای به شدت سرخورده عصر مدرنیته گردد.
۳- موعود باید قابلیت نزدیک کردن جوامع به یکدیگر را داشته باشد و عناصر مشترک ادیان و جوامع را برجسته نماید.
۴- هدف اصلی ظهور موعود، همان هدف همه انبیاء الهی یعنی برقراری و تحقق اخلاق، عدالت، صلح، امنیت و رفاه است.
۵- ادبیات موعودگرا باید تولید امید و پویایی برای انسانها و جوامع نماید و نه سستی جوامع که صرفاً به امیدی واهی ظهور دلخوش نمایند.
۶- ادبیات موعوگرا باید امیدی همراه با صلح را صادر نماید و نه ستیزی امیدوار کننده.
۷- ادبیات موعود باید جایگزینهای مناسبی را برای بشر پست مدرن که انتظار برآورده شدن نیازهای مادی و معنوی را در قالب یک فرهنگ عادلانه که مکاتب بشری تاکنون نتوانسته اند برای وی به ارمغان بیاورند ارائه نماید. بدین معنی که مقصدی که در اثر پیروزی از مکتب موعود برای وی ترسیم میگردد، باید توسعه مادی وی را نیز در کنار کمال معنوی به همراه داشته باشد.
۸- ادبیات موعود در تجلی رستاخیز مذهبی در عصر جهانی شدن، برای کمک به برقراری نظمی عادلانه در نظام بین الملل باید موجب شکل گرفتن تحرک در درون نیروهای اجتماعی گردد. یعنی در میان نخبگان جوامع در حال توسعه،کمتر برخوردار و یا حتی فقیر زمینههای شکل گیری عزم توسعه و رقابتی سالم به وجود آید.
توحید محوری، توسعه و رفاه براساس عدالت محوری، رشد علم و عقلانیت از ویژگیهای جامعه عصر ظهور میباشد. مطالعه تطبیقی این شاخصها نسبت به لیبرالیسم بیانگر آن است که فقدان ویژگی های مزبور در لیبارلیسم، آن را از ظرفیت و توانمندی لازم جهت جهانگیرشدن محروم میسازد.
موعود اسلام: چنانچه بخواهیم منجیان وعده داده شده ادیان و تمدن های بشری را در یک فرایند تطبیقی مورد بررسی قرار دهیم، شاخصترین موعودی که در میان منجیان مورد انتظار مشاهده میشود، موعود اسلام و یا مشخصاً منجی شیعه میباشد.
وجه تمایز منجی شیعه در کنار تمام صفات عامی که برای موعود برشمرده شده، شامل زنده بودن و کارکردی است که در طول تاریخ در جوامعی که از او پیروی مینمایند از جهت پویایی و پیروی از دستورات و فرامین صادر شده از سوی ایشان، از خود به جای گذاشته است. از نظر جوامع شیعی حضور منجی امری قطعی است و آنچه به آنان وعده داده شده و برای آن در انتظار به سر میبرند، ظهور ایشان است.
منجی شیعه جامع تمام صفات عام منجیان مصلح است. این منجی که منادی صلح و امید برای همه جوامع بشری است، برخلاف برخی از منجیان، وعده تسلط و پادشاهی قوم و یا نژاد خاصی را به کسی نداده و تبعیض نژادی به هیچ عنوان در آموزههای وی جایگاهی ندارد.[۱۶]
اعتقاد به زنده بودن مصلح اسلام، به قدری در میان پیروانش مورد تأکید قرار گرفته که حتی آنان معتقدند، اداره جامعه توسط مصلح«در پرده غیبت» صورت میگیرد. همچنین حیات منجی اسلام موجب شده که این فرد با عبور از گذرگاه تاریخ، تجربیات تلخ و شیرین بشر را نیز برای مدیریت جهانی با خود به همراه داشته باشد.
نجات بشری در فرهنگ مصلح شیعه از آن روی رخ مینماید که انسان برتر با اندیشههای برتر «که از حمایت خداوند نیز برخوردار است»، می تواند جوامع بشری را به کمال برساند و او را از تنگنای فشرده ماده برهاند. با مطالعه جوامع شیعی که خود را پیرو رهنمودهای مصلح خود می دانند، این رهیافت درک میشود که مسیر توسعه و یا کمال بشری در فلسفه انتظار، نه تنها شامل توسعه معنوی میشود بلکه توسعه مادی را نیز در بر می گیرد. بنابراین انتظار در شیعه، دقیقاً محور پویایی این مکتب است نه عامل سرخوردگی، در توسعه مادی که با کمال معنوی گره خورده باشد، جایی برای استثمار و بهرهکش ملتها باقی نمی گذارد، در توسعه مادی دوران انتظار، حاکمیت با اصالت کمال است و نه اصالت سو و لذت.[۱۷]
موعودگرایی( مهدویت) راهبرد محوری دولت نهم: با توجه به مطالب پیش گفته دولت نهم، موضوع موعودگرایی را به عنوان یکی از الویتهای سیاسی داخلی و خارجی خود قرار داده و به ویژه جناب آقای دکتر احمدی نژاد اهتمام ویژه ای نسبت به این مقوله به خرج داده است.
به نظر میرسد مهمترین متغیرهایی که موجب شده تا این مقوله در صدر محورهای کاری دولت نهم در مجموعه سیاست خارجی قرار گیرد براساس سخنان ارائه شده توسط جناب آقای احمدی نژاد درمناسبتهای مختلف به شرح ذیل میباشد.
۱- بن بست مکاتب بشری: مکاتب ساخته دست بشر به بنبست رسیدهاند، اندیشه اینکه بشر بخواهد با اتکا به خود در این دنیا سعادت را تأمین کند، مسدود شد و به پایان خط رسید. امروز دنیا دنبال راهی جئیئ است. این مرز را باید بشناسیم، بشر از مرحلهای عبور کرده، مناسبات جنگ دوم جهانی الان دیگر حاکم نیست. ادبیات گذشته به انتها رسیده است.(مکاتب بشری) دهها سال است که با روشهای گوناگون و استفاده از همه ابزار تبلیغاتی این جور وانمود کردند که حکومت مبتنی بر دین و جهتگیریهای دینی و پیروی از راه انبیاء متعلق به گذشته است و نمی تواند پاسخگوی نیازهای امروز بشریت باشد.
۲- تعالیم انبیاء: تنها در سایه تعالیم انبیاءست که صلح و محبت و برادری و آرامش و عشق در جامعه حاکم خواهد شد. آنها آمده اند تا ما روزی شاهد تحقق حاکمیت توحید و عدالت در کرهزمین باشیم. این هدف را اگر از حرکت انسانها بگیریم حرکتها ابتر و بیمفهوم است. چه کسانی میتوانند سعادت بیاورند، چه کسانی میتوانند حیات طیبه را در کره زمین برپا کنند. هدف انبیاء برقراری عدالت بود.
۳- جهانی شدن مذهب:« تشنگی بشر برای دریافت حقیقت و ارزشهای متعالی روزافزون است. وقتی ذهنیت، خواسته ها و ارادههای مردم تغییر جهت میدهد، این حتماً منجر به تحولات بیرونی، سیاسی و اجتماعی خواهد شد». «امروز موج عظیمی از بیداری در دنیا راه افتاده است، بازگشت به ارزشهای الهی و فطرت ها دارد بیدار می شود.»، «امروز کل بشر در یک نقطه عطف تاریخی قرار گرفته است، نقطه عطفی که انشاءالله مسیر را تا تحقق آن زمان بزرگ پرشتاب خواهد کرد».
۴- پایان تاریخ و موعود: «به نظرم دنیا آرام آرام برای آن اتفاق بزرگی که تاریخ منتظر اوست، آماده میشوند و همه منتظر او هستیم. وقتی شما از موعود سخن میگویید، هیچ مقاومتی نیست. به راحتی میپذیرند، نه فقط مردم عادی بلکه اهل نظر، اندیشهورزان و مدعیان. اما مدعیانی که صداقت دارند به راحتی میبینند همراهی میکنند»، « فطرت ها به محض اینکه از زنگار خارج گردد، آدمی دنباله روی انسان کامل است. چون به آدم های معمولی قانع نمیشود. آدم معمولی نمی تواند. ما در حد وسع و توانمان باید در این جهت حرکت کنیم. در جهت عدالت، سازندگی و پیشرفت که همه اینها ویژگیهایی از آن قله آرمانی است. ما همه تحت مدیریت امام حی هستیم، او در حال مدیریت و علم است او سیر هستی را به اذن الله جلو میبرد. با قدرت و قوت و با اتکا به این پشتوانه عظیم که همه هستی در اختیار اوست، احساس سستی نباید بکنیم.(چرا که) این حقیقت متصل به محور عالم است»، « الان میبینید که ملتها دنبال عدالتاند. بشریت دنبال معنویت، عشق و محبت است» [۱۸]
«در روز ظهور، پیروان تمام ادیان، تجلی پیامبر خود را در او خواهند دید. مسیحیان، مسیح راو موسویان، موسی را خواهند دید.»[۱۹].
۱ – گل محمدی، احمد، جهانی شدن فرهنگ، هویت، تهران، نشرنی،۱۳۸۱ص۱۲۶٫
۲- همان ص ۱۴۳
۳- تذثیر جهانی شدن بر مذهب، سخنرانی دکتر حسین سلیمی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی،شنبه۳۱/ ۶/ ۱۳۸۶،پژوهشکده باقرالعلوم.
۴- جهانی شدن و جهان سوم ص ۲۳۴٫
۵- منبع پیشین، ص۲۶۴٫
۶- همان ص ۲۳۶٫
۷- همان ص ۲۶۳٫
۸- همان ص ۲۷۱٫
۹- همان ص ۲۷۱٫
۱۰- حتی ظاهراً اخیراً انجیلی استخراج شده که به واسطه آن یهودا که به نوعی مسبب مصلوب شدن مسیح بوده را تبرئه می نماید.
۱۱- جان بیلیس و استیو اسمیت، جهانی شدن سیاست: روابط بین الملل در عصر نوین(زمینه تاریخی، نظریهها، ساختارها و فرآیندها)، ترجمه،ابوالقاسم راهچمنی و دیگران، ابرار معاصر،۱۳۸۳،جلد اول،صص ۲۹-۲۷٫
۱۲- همان منبع؛ فصل یازدهم، صص۵۱۱-۵۰۴٫
۱۳- مشیرازده، حمیرا، تحول در نظریههای روابط بین الملل، انتشارات سمت، ص۱۶۹٫
۱۴- حتی اخیراً یکی از نمایندگان پارلمان اتریش نسبت به نفوذ مهاجرین مسلمان در اروپا هشدار داده و خواستار اخراج آنان از اتحادیه شده است.
۱۵- رحیم پور ازغدی، لوح فشرده، آنچه نگفتند.
۱۶- معتقدین به هزاره، روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷/ ۶/ ۱۳۸۰٫
۱۷- ازغدی، همان.
۱۸- گزارش رئیس جمهور، شماره ۱۴، مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری،صص۹تا۲۶٫
۱۹- سخنرانی در روز افتتاحیه دومین همایش بین المللی مهدویت، شهریور۱۳۸۵٫