حجتالاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی که بر روی پایگاه اطلاعرسانی خود گذاشته است نوشت: بدتر از استنکاف دولت یازدهم نسبت به اجرای دستور و مطالبه رهبر معظم انقلاب، توجیهاتی است که برخی چهرههای سیاسی و رسانه ای ـ که خود باید مطالبه گر اجرای این فرمان رهبری باشند ـ به زبان می آورند. ادعای اینکه سکوت رهبر انقلاب در طول مدتی که دولت از انتشار جزئیات توافقات اخیر برای مردم و نخبگان خودداری کرده، به معنی آن است که دیگر وظیفه ای در پیگیری موضوع نداریم، مانند تحلیل اصحابی است که در کنار رسول خدا بودند و منتظر بودند تا پیامبر آنچه را که علنی به زبان آورده، یا مجددا به زبان بیاورد و یا با ایما و اشاره آن را مطالبه کند!؟
متن کامل این یادداشت به این شرح است:
او را به عنوان کاتب وحی می شناختند؛ تا این اندازه خود را به رسول خدا نزدیک کرده بود در حالی که در دل، اعتقادی به پیامبر نداشت. ادعا می کرد که برخی آیات قرآن را بر خلاف آنچه پیامبر خدا بر زبان آورده، نگاشته است. اما محمد(ص) می فرمود: «هو الواحد»؛ یعنی چه تغییر بدهد یا ندهد؛ آن طور که من املاء می کنم، نوشته می شود و جبرئیل به اصلاح آن می پردازد. علاوه بر این، کاتبان دیگری بودند که با نگارش آنها این تحریفات، آشکار و اصلاح می شد. آیه ۹۳ سوره انعام درباره این شخصیت نازل شد و خداوند وعده عذاب او را به خاطر دروغ هایی که به رسول خدا می بست، داده است.
علامه مجلسی(ره) درباره این کتابت قرآن به دست این شخصیت در بحارالانوار نوشته است: چون در میان کفار و مشرکین این توهم پدید آمده بود که پیامبر، آیات قرآنی را از پیش خود می سازد، رسول خدا(ص) معاویه و این فرد را که از منافقین بودند، برای کتابت وحی انتخاب کرد تا حقیقت امر بر آنها و دیگران آشکار گردد که این آیات از جانب خداوند است و دارای سبک و اسلوب معین و ویژه ای است.
او هرگز موفق به انجام آنچه ادعا می کرد (تحریف قرآن) نشد برای همین به سبّ النبی و ارتداد روی آورد. رسول خدا علنا او و چند فرد دیگر را مهدور الدم اعلام کرد و درباره او فرمود: هر کس وی را یافت حتی اگر به خانه خدا پناه برده بود و بر پرده کعبه آویزان باشد، بکشد. برای همین هم او فراری شد و به کفار مکه پناه برد تا روزی که رسول خدا مکه را فتح کرد.
وی که برادر رضاعی خلیفه سوم بود، نتوانست به زندگی پنهانی ادامه دهد، نزد برادر رفت و کمک خواست. عثمان که به او پناه داده بود، روزی دستش را گرفت و به مجلسی که پیامبر در جمع اصحاب نشسته بودند، وارد شد و برایش از آن حضرت امان خواست. در تمام کتب تاریخی آمده که رسول خدا به مدت طولانی سکوت کرد و پاسخ درخواست عثمان را نداد تا اینکه عثمان این سکوت را علامت رضایت تلقی کرد و برادر مرتدش را از مجلس خارج و اعلام کرد که رسول خدا او را بخشیده است!
پیامبر از اصحابی که کنار ایشان نظاره گر این واقعه بودند، پرسید: چرا حکم را اجرا نکردید؟ گفتند یا رسول الله منتظر فرمان شما بودیم! پیامبر فرمود: من که پیش از این به شکل علنی حکم او را داده بودم، سکوت کردم تا بلکه یکی از شما فرصت بیابد و حکم را درباره اش اجرا کند. گفتند: ای رسول خدا اگر اشاره می کردید، کار را تمام می کردیم و پیامبر فرمود: شایسته نیست که پیامبر به گوشه چشم، برای اجرای حکمی ایما و اشاره کند.
او کسی نبود جز «عبدالله بن سعد ابی سرح» که بعد از ارتحال رسول خدا وقتی عثمان به خلافت رسید، به استانداری مصر گماشته شد…
بیان این قطعه از تاریخ، به هیچ وجه برای مشابهت سازی با فرد خاصی در مقطع فعلی نیست اما به دنبال یادآوری یک سیره رفتاری از رسول خدا با اصحابی است که در کنار ایشان، خود را مطیع حضرت رسول می پنداشتند. امثال عبدالله بن سعدها قطعا در بین ما نیستند اما باید این وقایع را یادآوری کرد تا اشتباهاتی که برخی اصحاب در برابر مطالبات و فرامین صریح پیامبر خدا (ص) مرتکب شدند را تکرار نکنیم.
حرف درِگوشی نداریم!
بارها در برابر مواضع صریح، شفاف و روشن امام خامنه ای، عده ای – از روی دلسوزی و گاه از سر عناد – عَلَم تفسیر به رأی و تحلیل های من درآوردی را بلند کرده اند و همین «تردید» سبب شده که مطالبه ای مهم که به شکل عمومی مطرح شده، برزمین مانده یا با تفسیرهای نابجا منحرف شود. این روش نادرست برخی تحلیل گران دلسوز(!) در مواجهه با مطالبات علنی رهبر معظم انقلاب، سبب شده تا در مواقعی ایشان نسبت به آن واکنش اعتراضی نشان دهند.
از جمله یک بار وقتی عده ای تلاش می کردند تا جامعه دانشجویی را نسبت به پیگیری مطالبات رهبری انقلاب بی تفاوت کنند، در جمع دانشجویان فرمودند: «من آنچه که در سخنرانی ها بیان می کنم، لبّ نظراتم است. اساسی ترین نظراتم همان هایی است که شما در سخنرانی ها از من می شنوید. هیچ نظری درباره مسائل جاری کشور و مسائل اسلام و مسلمین و مسائل اجتماعی وجود ندارد که من آن را «درِگوشی» به کسی بگویم و نشود آن را در علنی گفت. نظرات من، نظراتی شفّاف و روشن است که در خطبه نماز جمعه و در سخنرانی با گروه های مختلف، شما اینها را می شنوید.» (۲۲ اردیبهشت ۷۷)
و بار دیگر به شکل صریح تری در این باره فرمودند: «مطلب کلیدی که لازم است اول عرض کنم – که یکی از عزیزان، اینجا مطرح کردند – راجع به گزاره هائی است که درباره ارتباط رهبری و مردم در اینجا و آنجا گفته می شود. این چیزی که در جلسه (توسط یکی از دانشجویان) گفته شد، ملاک نیست؛ یا تأویل یا توجیه یا تفسیرهای مِن عندی؛ هیچ کدامِ اینها درست نیست. من حرفم همانی است که دارم می گویم. آنچه را که بر طبق مصلحت کشور و مصلحت نظام نباید گفت، نمی گوئیم؛ نه اینکه خلافِ آن را بگوئیم، بعد بخواهیم در یک جلسه خصوصی، مثلاً فرض کنید آن خلاف گفته را تصحیح کنیم؛ نخیر، اینجور نیست. بله، بسیاری از مسائل هست که گفتنِ آن بر مسئولان کشور حرام است؛ نباید بگویند. ما اگر همه آن چیزهائی را که می دانیم، بگوئیم، فقط شما که نمی شنوید، آنهائی که دشمن شما هستند، آنها هم می شنوند. قطعاً این چیزی که (از زبان یکی از دانشجویان) در جلسه گفته شد، نیست؛ و بلاشک نباید برخی از مطالب را گفت. اما آنچه را که نباید گفت را نباید گفت؛ نه اینکه باید خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ایجاد کرد؛ شائبهای به وجود آورد. قبلاً این روشن باشد، معلوم باشد؛ حرف ما همانی است که از ما می شنوید؛ چه در نماز جمعه، چه در دیدارهای عمومی، چه در دیدارهای دانشجوئی و دیدارهای گوناگونِ اختصاصىِ دیگر.» (۱۷ مهر ۸۶)
و اما سومین بار در دوره همین دولت بود که وقتی امام خامنه ای در برابر این پرسش قرار گرفتند که مواضع سیاسى افراد دانشجو یا تشکل هاى دانشجویى چگونه باید منطبق با نظرات رهبرى باشد؟ فرمودند:
«به نظر من این سئوال خیلى سئوال موجهى نیست؛ اینجور نیست که همه مواضعى که آحاد مردم – از جمله دانشجویان که جزو قشرهاى پیشرو هستند – اتخاذ می کنند، بایستى الگو گرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز می کند؛ نه، شما به عنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید، تحلیل داشته باشید نسبت به اشخاص، نسبت به جریان ها، نسبت به سیاست ها، نسبت به دولت ها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. اینجور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى درباره فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ می کند که بر اساس آن، شما هم موضعگیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیمگیرى کنید؛ منتها معیار، تقوا باشد.»(۱ مرداد ۹۳)
اکنون ما هستیم و یک موضع علنی از طرف رهبر انقلاب در دیدار تاریخی با مداحان اهل بیت مبنی بر اینکه «من به خود مسئولین هم این را گفته ام – همین چند روز – مسئولین باید بیایند مردم را و به خصوص نخبگان را از جزئیّات و واقعیّات مطّلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است.» هم چنین مواجهیم با یک شایعه که رهبر انقلاب در یک دیدار خصوصی، وقتی در برابر اصرار آقای روحانی قرار گرفتند، از این مطالبه خود منصرف شدند! دولت محترم هم که به تناقض گویی روی آورده است، از تلاش برای آماده سازی فکت شیت و ارائه جزئیات تا آماده شدن و ارائه آن تا اینکه اصلا توافقی نشده تا فکت شیت ارائه شود و نهایتا تا آنچه آقای روحانی گفت که اصلا ما فکت شیت را قبل از آمریکایی ها منتشر کرده ایم!
***وظیفه چیست؟
با این همه قریب یک ماه است که از مطالبه علنی امام خامنه ای در خصوص این موضوع مهم می گذرد. سئوال این است ما به عنوان یک نماینده، یک روزنامه نگار، یک دانشجو و به عنوان یک چهره مشهور سیاسی و به عنوان یاران رهبری، چه وظیفه ای در برابر این مطالبه برزمین مانده رهبر انقلاب و دو ادعایی که پیش روی ماست، داریم؟ مطالبه علنی رهبری را پیگیری کنیم تا تحقق یابد یا به این شایعات که با ادبیات مختلف بیان می شود، توجه کنیم؟
در همان جلسه دانشجویی رهبر انقلاب می فرمایند: «جوان باید مطالبه کند، باید احساس کند که این مطالبه سودمند است، ثمربخش است؛ و تشویق بشود بر این مطالبه و باید احساس کند که او فقط مسئولیتش طرح سؤال و پرتاب کردن یک شعار نیست، که بگوید خوب، ما کار خودمان را کردیم؛ نه، پیگیری کردن، مطالعه کردن، درباره مسئله اندیشیدن، آن را پخته کردن، راهِ کارِ اجرائی را برای آن جستجو کردن، برای طرحش با مراکز دستاندرکار و مجری تلاش کردن و فعالیت کردن و بالاخره خود وارد میدان کار شدن، اینها جزء وظایف و تکالیف جوان ماست که این را هم بایستی جوان ما درک کند؛ در کنار آن مطالبه و طلبکاری و مدعا داشتن که عرض کردیم.» (۱۷ مهر ۸۶)
***مانند اصحاب پیامبر نباشیم!
بعد از مطالبه رهبر انقلاب در خصوص ارائه جزئیات توافق اخیر به مردم و نخبگان، توقعی که از جناب آقای روحانی – به عنوان مسئولی که همواره بر اجرای مطالبات رهبری تأکید می کند – می رفت این بود که بلافاصله در برابر ادعای آمریکایی ها در خصوص جزئیاتی که از توافق لوزان منتشر کرده اند، تیم مذاکره کننده ایشان هم جزئیات و نظرات صریح خود را اعلام می کرد اما علی رغم گذشت این مدت طولانی، دولت محترم نه تنها این مطالبه رهبر معظم انقلاب را اجرایی نکرد که بعد از مدتی تناقض گویی به انکار اصل مطالبه رو آورده و در حال حاضر هم انتشار جزئیات توافقات اخیر برای اطلاع مردم را بر خلاف مصلحت مردم می داند!
اما بدتر از استنکاف دولت یازدهم نسبت به اجرای دستور و مطالبه رهبر معظم انقلاب، توجیهاتی است که برخی چهره های سیاسی و رسانه ای – که خود باید مطالبه گر اجرای این فرمان رهبری باشند – به زبان می آورند. ادعای اینکه سکوت رهبر انقلاب در طول مدتی که دولت از انتشار جزئیات توافقات اخیر برای مردم و نخبگان خودداری کرده، به معنی آن است که دیگر وظیفه ای در پیگیری موضوع نداریم، مانند تحلیل اصحابی است که در کنار رسول خدا بودند و منتظر بودند تا پیامبر آنچه را که علنی به زبان آورده، یا مجددا به زبان بیاورد و یا با ایما و اشاره آن را مطالبه کند!؟
***سئوالاتی که همچنان بی پاسخ مانده
اکنون چند سؤال از تیم مذاکره کننده، نخبگان تحلیلگر و رسانه ها که چند روز قبل بیان شد را مجددا مطرح می کنم:
آیا رهبر انقلاب نمی توانستند این مطالبه غیرعلنی خود را علنی نکنند و مثل بسیاری از موضوعات دیگر همچنان غیرعلنی آن را پیگیری نمایند؟ پس حتماً در علنی کردن این مطالبه غیرعلنی حکمتی نهفته بوده که مهمترین آن، دفاع از حقوق ملت و کمک به تیم مذاکره کننده در برابر فشارهای غیر منطقی گرگ صفتانی است که پشت میز مذاکره نشسته اند و ادعاهایی می کنند که تیم مذاکره کننده ما آن را غیر واقعی می داند. پس چرا رسماً نظر تیم ایرانی منتشر نمی شود؟
چرا تیم مذاکره کننده به تناقض گویی در این باره رو آورده است و در نهایت به انکار اصل مطالبه رهبر انقلاب اقدام می کند؟ دلیل این کار چیست، با این که همه ما از زبان اعضای این تیم، بارها و بارها تبعیت از ولایت فقیه را شنیده ایم و معتقدیم که آنها به این ادعا پایبندند ولی چرا الان به ادعای خود عمل نمی کنند؛ این جای سئوال دارد.
نکته مهم این است که این مطالبه غیرعلنی، توسط شخص رهبر معظم انقلاب علنی شده است و هیچ خبر رسمی و غیر رسمی «تایید شده» مبنی بر تغییر نظر ایشان از این مطالبه مهم به گوش نمی رسد؛ آیا با وجود نص سخنان و مطالبه رهبری انقلاب، وظیفه نخبگان سیاسی، روی آوردن به تفسیرهای شخصی است؟ آیا باید در برابر یک مطالبه و نظر علنی، به اخبار «درِگوشی» اعتماد کنیم؟ با اینکه رهبر معظم انقلاب بارها فرموده اند، آنچه لازم باشد را علنی می گویند و در برابر مطالبات علنی خود، مطالبه «درِگوشی» ندارند.
جمعی از نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی بر اساس وظایف قانونی خود به طرح سئوال از رئیس جمهور محترم اقدام کرده اند و تاکنون هیچ منعی از این اقدام آنها صورت نگرفته است. ضرر انتشار جزئیات توافق های اخیر برای مردم چیست که عده ای را «دلواپس» کرده است؟ مگر سئوال از رئیس جمهور یکی از اصول قانون اساسی نیست؟ مگر جز این است که رئیس جمهور محترم با حضور در مجلس، دلایل خود را در استنکاف از عمل به دستور رهبری عنوان خواهد کرد؟ پس این همه فضاسازی برای چیست؟
اگر رئیس جمهور محترم، بعد از مطالبه علنی رهبری، ملاقاتی با معظم له داشته اند و از ایشان برای عدم ارائه جزئیات به مردم و نخبگان اذن گرفته اند، علناً اعلام کنند، چرا نمی کنند؟ حداقل دفتر رئیس جمهور این موضوع را اعلام کند؟ چرا هیچ مقام مسئولی اقدام به این کار نمی کند، اما نیروهای رده چندم یک دستگاه غیر مرتبط، این ادعا را مطرح می کنند؟! البته با انتشار صوت سخنان آقای صالحی در مجلس مشخص شد که ادعای سخنگوی سازمان انرژی اتمی هم از سر بی اطلاعی و خلاف واقع است.
پیش از این وقتی در دولت دهم، رئیس دولت وقت، نسبت به یک مطالبه غیرعلنی رهبری استنکاف می کرد، همه او را استنطاق کردیم – که کار درستی هم بود – چرا که در تحقق مطالبات رهبری نباید با کسی مماشات کرد. حتی برخی رسانه ها در آن مقطع، وقتی رئیس دولت در عزل معاون اول پرحاشیه خود تعلل ورزید، «کنتور روز شمار مخالفت با امر رهبری» در رسانه خود قرار دادند، سئوال این است که چرا الان پیگیر این مطالبه علنی رهبر انقلاب نیستند و پیگیری آن را توجیه می کنند؟ آقایان مدعی، سخن بر سر این نیست که چرا دیروز آنگونه عمل کردید، بلکه گلایه بر سر این است که چرا امروز اینگونه عمل می کنید!
مضافا اینکه موضوع تغییر معاون اول در دولت دهم، مطالبه ای غیرعلنی بود که هرگز توسط رهبر انقلاب علنی نشد بلکه یکی از نوّاب رئیس مجلس آن را علنی کرد اما در موضوع پیش رو، اعلام عمومی جزئیات و انتشار فکت شیت ایرانی در برابر فکت شیت آمریکایی، در ابتدا مطالبه ای غیرعلنی بود که تیم مذاکره کننده، خود آن را بیان کرده و بعد توسط شخص رهبر معظم انقلاب علنی شده است و ما تردید نداریم که انتشار علنی این جزئیات به نفع تیم مذاکره کننده و در راستای مصالح ملی است.
ضمن تشکر از همه کسانی که از اقدام طرح سئوال نمایندگان از آقای روحانی حمایت کرده اند – بویژه رسانه های مکتوب و مجازی و تشکل های دانشجویی و ائمه جمعه – اعلام می کنم که موضوع سئوال از رئیس جمهور در خصوص مطالبه علنی امام خامنه ای مبنی بر انتشار جزئیات توافقات هسته ای و فکت شیت به مردم و نخبگان، تا حصول نتیجه پیگیری خواهد شد، مگر تکلیف چیز دیگری باشد. بنابراین استمرار سکوت عده ای و تفسیرهای من درآوردی آنها معنایی ندارد!