در درجه اول تردیدی نیست که رخ دادن این حادثه و افزایش موارد مشابه، علامتی از افزایش محسوس تحرکات نظامی امریکا در محیط پیرامونی ایران است. این امر البته جدید نیست و آخرین فاز آن سابقه ای حداقل چندین ماهه دارد. امریکایی ها در ماه های گذشته هم بر انباشت نیرو و تجهیزات خود در منطقه افزوده اند و هم در سطوح تاکتیکی تحرکات، گشت زنی ها، مانور ها و جابجایی های خود را افزایش داده اند. اگرچه عواملی مانند برنامه های روتین پنتاگون، برگزاری مانورهای نوبه ای توافق شده با کشورهای منطقه و مبارزه با آنچه امریکا آن را تروریسم می نامد در این امر دخیل بوده، اما شواهدی متنوعی وجود دارد که می گوید بخش عمده این افزایش تحرکات را باید در چارچوب آنچه راهبرد اطمینان دهی به متحدان منطقه ای پس از برجام خوانده می شود، درک کرد. امریکا درصدد آن است که به برخی متحدان ناآرام خود در منطقه بگوید توافق هسته ای به معنای هیچ معامله ژئوپلتیکی با ایران نیست، بلکه برعکس، مبنایی برای افزایش فشار منطقه ای بر ایران خواهد بود. دقیقا به همین دلیل است که امریکا با تهاجم سعودی به یمن موافقت کرد و در آن مشارکت کرد و اکنون نیز بر تحرکات نظامی خود در منطقه افزوده است.
اگرچه اطلاعات آشکار زیادی در دست نیست، اما می توان حدس زد میان امریکا و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس یک برنامه زمان بندی شده درباره افزایش فشار نظامی به ایران وجود دارد که در کمپ دیوید توافق شده و پس از اجرای برجام به طور مرحله بندی شده اجرا خواهد شد. بنابراین، این یک حقیقت کتمان ناپذیر است که توافق هسته ای در هر حال به ناامن شدن محیط ژئوپلتیکی ایران و تزریق تنش بیشتر به آن انجامیده است.
مسئله دومی که باید به آن توجه کرد این است که چنانکه پیش گفته ایم، امریکا اکنون از حیث نحوه رفتار با ایران در مرحله پساتوافق، در حال طی کردن نوعی دوره یادگیری است. روش کار کلاسیک در دوران یادگیری این است که یک سلسله آزمون های هوشمند پیش روی ایران قرار می گیرد و با مطالعه نحوه واکنش ایران به این آزمون ها، شبکه ای از مفاهیم و الگوها شکل می گیرد که به امریکا «می آموزد» در مرحله پسابرجام چگونه باید رفتار کند. امریکایی ها بسیار علاقمند هستند که ایران وارد دورانی از خودکنترلی شود و بپذیرد که در مقابل امریکا شکست خورده و در نتیجه باید هم در کنش ها و هم در واکنش ها به حد و اندازه جدید خود واقف باشد. متاسفانه نشانه هایی که امریکا اکنون از داخل ایران دریافت می کند، یکپارچه نیست. رفتار دولت عموما به گونه ای است که محاسبات امریکا درباره ورود ایران به دوران جدیدی از محافظه کاری استراتژیک را تایید می کند. سپاه اما در حال مدیریت دقیق محاسبات امریکاست. نحوه برخورد سپاه با تفنگداران امریکایی متجاوز به آب های ایران حاوی این پیام شفاف برای امریکاست که هرگونه توهمی درباره «برجام زدگی» راهبردهای دفاعی و امنیتی ایران صرفا یک اشتباه محاسباتی است و اگر امریکا بر چنین اشتباهاتی اصرار بورزد، مجبور به پرداخت هزینه هایی سنگین خواهد شد.