مسلما اگر قذافی مهره سوخته غرب زنده می ماند و به پای میز محاکمه می آمد اسراری را درباره مناسبات گسترده خود با سران غربی فاش می کرد که جز بی اعتباری چیزی برای آنها نداشت.
با نگاهی به جریانات لیبی و تحولات اخیر این کشور می توان گفت از آنجا که این کشور از جهات مختلفی مورد توجه غرب بوده و برای این بلوک از حساسیت بالایی برخوردار بود، سران کشورهای غربی به ویژه آنهایی که بیش از دیگران منافع و اعتبار خود را در جریان تحولات این کشور در خطر می دیدند بر آن شدند تا با مداخله نظامی در این کشور از نزدیک شاهد دگرگونیهای این کشور بوده و به نوعی جریان این تحولات را در مسیر مورد دلخواه خود تغییر دهند.
با توجه به اینکه لیبی تنها کشورعربی بود که ناتو و در راس آن کشورهای غربی به ویژه فرانسه و انگلیس به بهانه حمایت از غیر نظامیان آشکارا دست به مداخله نظامی و صرف هزینه های بالایی در آن زدند، می توان گفت این کشور و چگونگی جریان پیدا کردن انقلاب در آن برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
از آنجا که قذافی در زمان حیات شوم خود مناسبات پیدا و پنهان گسترده ای با بسیاری از سران کشورهای غربی به منظور پیشبرد اهداف جنایتکارانه خود داشت، می توان گفت یکی از مسائلی که غرب شدیدا نگران آن بود محاکمه معمر قذافی و فاش شدن این اسرار بود که کشته شدن این دیکتاتور به تمام این نگرانی ها پایان داد.
قذافی با مرگ خود اسرار زیادی از مسائل پشت پرده داخلی، منطقه ای و بین المللی را که در طول دهه گذشته رخ داد با خود به گور می برد. از جمله سرنگونی هواپیمای آمریکایی بر فراز لاکربی، ربودن امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان، انفجار باشگاه افسران آمریکایی در آلمان و ترور منصور الکیخا وزیر خارجه اسبق لیبی.
از طرف دیگر سیف الاسلام پسر قذافی نیز به عنوان رابط دستگاه حاکمیت سابق لیبی با تلآویو میتوانست اطلاعات خوبی از ابعاد فعالیتهای پنهان رژیم قذافی با اسرائیل را در اختیار انقلابیون بگذارد و چهره واقعی رژیم سابق لیبی و هماهنگیهای غرب با دیکتاتور را بیشتر برای مردم روشن کند.
پس از آنجا که دادگاهی شدن افرادی مثل معمر قذافی و سیف الاسلام فرزند وی، میتوانست خطر بزرگی برای غرب و بویژه آمریکا در افشای مناسبات و فعالیتهای محرمانه آنها داشته باشد، به همین علت غرب ترجیح داد که با مرگ این مهره سوخته رازهای پنهان آنها به خاک سپرده شود و غرب برای عدم افشای این اسرار مجبور به هزینه کردن مجدد در لیبی نباشد.
نشریه “لوبکر ناخریشتن” آلمان هم درباره مرگ قذافی و واکنش غرب به این واقعه می نویسد: غرب هیچ علاقه ای به محاکمه دیکتاتور لیبی نداشت. برخی ها ممکن است اظهار تاسف کنند که این دیکتاتور با حکومتی طولانی چرا محاکمه نشده کشته شد. اما گروهی دیگر هم هستند که بعد از مرگ قذافی از اینکه وی در برابر دادگاه قرار نگرفت خیالشان راحت شد. اینها کسانی هستند که با او مبادلات و مناسبات تجاری خوبی داشتند و سلاحهای بسیاری به وی می فروختند. آنها همان کسانی هستند که قذافی در ازای پولهای فراوان مانعی برای ورود پناهندگان آفریقایی به کشورهایشان بود.
به این ترتیب می توان گفت با وجود اینکه ناتو به زعم خود با هدف حمایت ازغیر نظامیان در برابر قذافی به مداخله نظامی در لیبی دست زد، اما یکی از ماموریت های اصلی اش کشتن قذافی و وابستگان وی و به نوعی جلوگیری از محاکمه این دیکتاتور بود.
از طرف دیگر از مهمترین اهداف غرب در سایه ادعای دلسوزی که برای مردم این کشور داشتند ایجاد زمینه ای برای تداوم کسب درآمدهای کلان نفتی از این کشور همانگونه که در زمان حکومت قذافی از آن برخوردار بودند می باشد.
حالا و بعد از مرگ قذافی غربی ها پس از صرف هزینه سنگین هشت ماه مداخله نظامی و رفت و آمدهای دیپلماتیک در این کشور قطعا برنامه های سیاسی و امنیتی بسیاری را در لیبی دنبال خواهند کرد.
مطمئنا اگر قذافی زنده دستگیر می شد و پای میز محاکمه قرار می گرفت از آنجا که از دست متحدان سابق خود در غرب به شدت عصبانی بود اسراری را فاش می کرد که اصلا به مذاق غربی ها خوش نبوده و تمام اقدامات هشت ماهه آنها در لیبی را بر باد می داد و سران غربی را که در حال حاضر گرفتار چالش های سخت داخلی و خارجی فراوانی هستند با مسائل جدی تری روبرو می کرد.
اما حالا که غربی ها خیالشان با مرگ قذافی تا حدی آسوده شده بر آنند که این پیروزی به دست آمده در لیبی را به منظور بازسازی بخشی از هژمونی از دست رفته غرب در جریان مداخلات ناکام نظامی در کشورهای منطقه بخصوص در عراق و افغانستان مورد استفاده قرار داده و این موضوع را به افکار عمومی القا کنند که این بار گزینه نظامی آنها در منطقه کارآیی داشته و در آینده هم می تواند مشکلات منطقه را حل کند.
اوباما نیز در این راستا اظهار داشته که مرگ معمر قذافی حاکم لیبی نشانه تجدید رهبری آمریکا در جهان است.
به این ترتیب می توان گفت جسد مرده قذافی به ابزار انتخاباتی بسیاری از سران غربی برای سرپوش گذاشتن بر بسیاری از ناکامی ها و افزایش محبوبیت خود تبدیل شده است.
این در حالی است که به گفته بسیاری از تحلیلگران حضور دائمی و موثر مردم لیبی اصلی ترین دلیل برای سقوط معمر قذافی بود و تلاش غرب برای قبضه این پیروزی و استفاده ابزاری از آن نتیجه ای برای بهبود جایگاه از دست رفته آنها در دنیا نخواهد داشت، بلکه برعکس رفتارهای دوگانه سران کشورهای غربی در قبال انقلابهای عربی که با حضور نظامی غرب در لیبی و بی توجهی این بلوک به کشتارها و خشونتهای دیکتاتورهای یمن و بحرین نمود بیشتری پیدا کرده و بی اعتباری بیشتری برای آنها به ارمغان آورد.
درست است که ناتو این گونه به افکار عمومی القا کرده که ملت لیبی و خواسته های آنها در درجه اول اهمیت برای آنها قرار دارد، اما قطعا در آینده غربیها تلاش خواهند کرد محوریت امور را به شورای کنترل شده انتقالی بدهند و تا جایی که می توانند مردم را از معادلات لیبی حذف کنند. این در حالی است که تحولات اخیر منطقه نشان داده که این مردم هستند که حرف اول و آخر را می زنند و تلاشهای غربیها برای تغییر جهت دادن مسیر انقلابهای عربی در راستای منافع خود آب در هاون کوبیدن است.
در پایان می توان گفت درست است که قذافی و اسرار پنهان در سینه وی به گور رفتند اما گذشت زمان همانگونه که ما در عراق و افغانستان و در جریان کشته شدن صدام حسین و بن لادن تجربه کردیم دروغگویی ها و ریاکاریهای غرب را فاش خواهند کرد و سران کشورهای غربی نخواهند توانست از تحولات منطقه برگ برنده ای برای خود کسب کنند و منافع استبدادی خود را دنبال کنند.
—————-
زکیه شریعتمدار تهرانی