حیسن شریعتمداری، مدیر مسئول کیهان در یادداشتی با عنوان «دوگانه فریب!» نوشت:
دولت آقای روحانی برای ادامه حضور خود در دوره دوم ریاستجمهوری به ترفندی متوسل شده است که کارشناسان علوم سیاسی از آن با عنوان «دوگانه فریب» یاد کرده و درباره بهرهگیری دولتها از این ترفند هشدار میدهند. توضیح آن که؛ وقتی یک دولت در دور اول حاکمیت خود با ناکامی روبرو میشود و از عهده وعدههایی که به ملت داده است برنمیآید به طور طبیعی و منطقی، احتمال موفقیت خود در کسب دوباره آرا مردم را ناچیز میداند. در این حالت دولت ناکارآمد برای عبور از بنبست پیش روی خود به دو گزینه متوسل میشود؛
اول: ادعا میکند وعدههایی که داده است، راهکارهای درازمدت دارند و مردم اگر خواستار تحقق وعدهها هستند باید به دولت اجازه بدهند در دوره دوم حاکمیت خود به این وعدهها جامه عمل بپوشاند! دولت کنونی بهرهگیری از این شاخه ترفند «دوگانه فریب» را نزدیک به ۴ ماه است که آغاز کرده و با کلیدواژه «نیمه راه»! به عرصه آورده است. این روزها به فراوانی در ادبیات رئیسجمهور، برخی دولتمردان و روزنامههای زنجیرهای شنیده و دیده میشود که ادعا میکنند، دور اول ریاستجمهوری در دولت یازدهم، زمینهساز دوره دوم است و چنانچه آقای روحانی برای دور دوم ریاستجمهوری انتخاب نشود، وعدههای نیمهکاره – بخوانید برزمین مانده – به سامان و نتیجه مطلوب نخواهد رسید. دولت با بهرهگیری از این شاخه ترفند یاد شده ضمن آن که ادامه حضور خود بر مسند ریاستجمهوری دوازدهم را ضروری معرفی میکند، وعدههای بر زمین مانده را نیز به «وعدههای نیمهکاره» یا «نیمهتمام»! تغییر نام میدهد و از این طریق سعی در القاء این توهم دارد که وعدههای داده شده طی ۴ سال گذشته، «رها شده»! نبودهاند، بلکه دولت برای تحقق آن اقدامات اولیه را انجام داده و در انتظار عملیاتی کردن نیمه دیگر در دوره بعدی ریاستجمهوری است!
بهرهگیری دولت از این ترفند در حالی است که آقای رئیسجمهور و برخی دیگر از دولتمردان ایشان – و نه همه آنها – تاکید داشتهاند که وعدهها را در یک فاصله زمانی کوتاه – از جمله فاصله ۱۰۰ روزه – تحقق خواهند بخشید! ضمن آن که بسیاری از وعدههای مورد اشاره، از نوع وعدههایی نیستند که نتیجه آن فقط هنگامی به دست میآید، که به طور کامل اجراء شده باشند. مثلا مقابله با بیکاری که از وعدههای اصلی رئیسجمهور بوده است باید نتیجه آن از آغاز اجراء قابل دیدن باشد. یعنی، همانگونه که ایشان وعده داده بود، همه ساله حداقل یک میلیون شغل ایجاد شود و دامنه آن در سالهای بعد گسترش بیشتری پیدا کند، نه آن که، به جای ایجاد اشتغال بر دامنه بیکاری افزوده شود، که شده است! و یا وعده لغو تحریمها که رئیسجمهور محترم زمان انجام آن را در همان اولین روز اجرایی شدن برجام داده بود که تاکنون نه فقط تحریمی برداشته نشده، بلکه تحریمهای دیگری نیز به آن افزوده شده است.
کوتاه سخن آن که وعدههای فراوان رئیسجمهور از نوع ساختن مثلا فلان نیروگاه یا فلان سد نبوده است که در پارهای از موارد، تحقق آن به زمان بیش از ۴ سال نیاز داشته باشد!
دوم: شاخه دیگر ترفند «دوگانه فریب» ترساندن مردم از روی کار آمدن فلان رقیب یا رقبای انتخاباتی است. همان نکته که در مناظره دیروز ،آقای رئیسی با هوشمندی به آن اشاره کرد.
دولت یازدهم به جای آن که برای جلب آراء مردم در دور دوم ریاستجمهوری نشانههایی از کارآمدی خود را ارائه بدهد، دست خالی و کارنامه بدون دستاورد خود را با تهدید مردم به حمله نظامی دشمنان بیرونی تاخت میزند و ادعا میکند که مردم در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم با دو جریان روبرو هستند، یک جریان که در پی«آسایش و آرامش و امنیت» مردم است و جریان دیگر که معتقد به سختگیری و تنش و ناآرامی است! و در یک کلام اگر به رئیسجمهور کنونی رأی ندهید سایه جنگ را بر سر خود خواهید داشت! دولتمردان به این پرسش پاسخ نمیدهند که آیا اظهار ضعف و ترس داخلیها دشمن را به تجاوز نظامی تشویق میکند یا مشاهده اقتدار نظام و ایستادگی مردم؟! که در این خصوص روز چهارشنبه هفته گذشته در یادداشتی با عنوان «طناب شیطان» به آن پرداختهایم و تکرار آن را ضروری نمیدانیم.
و در پایان این وجیزه باید گفت؛ تاریخ گذشته و معاصر پر است از نمونههایی که در آن ملتها از این ترفند فریبخورده و در نتیجه با فاجعههای دردناک روبرو شدهاند که در این مختصر به چند نمونه بسنده میکنیم؛
۱- با عرض پوزش از دولت محترم و بیآن که خدای نخواسته قصد اهانتی در میان باشد، در صدر اسلام، کسانی که حاکمیت اشرافی خود را در خطر میدیدند، این توهم را القاء میکردند که علی(ع) سختگیر است و نمیگفتند که سختگیری مولای ما در مقابل غارتگران بیتالمال و متجاوزان به جان و مال و ناموس مردم است وگرنه حضرت امیر علیهالسلام برای دلجویی از فلان کودک یتیم، او را بر پشت خویش مینشاند و یا در مقابل زورگویی به یک دختر مسیحی، چهره مبارک خویش به آتش نزدیک کرده و میفرمود اگر کسی از این غصه بمیرد، ملامتی بر او نیست.
۲- در عصر حاضر، لیبی نمونه عبرتانگیز دیگری است. قذافی تمامی تاسیسات هستهای خود را بار کشتی کرده و به آمریکا فرستاد. در ماجرای لاکربی نزد آمریکا و انگلیس سر تعظیم فرود آورد و پای کلان سرمایهداران غربی را به لیبی باز کرده و منافع مردم این کشور را به تاراج گذاشت و در وادادگی و کاسهلیسی آمریکا هیچ فرصتی را از دست نداد و نتیجه آن شد که میبینیم.
۳- محمد مرسی، رئیسجمهور برآمده از انقلاب مصر، نمونه مثالزدنی و عبرتانگیز دیگری است. مرسی به جای تکیه بر خواست مردمی که او را به ریاستجمهوری رسانده بودند، از آنان روی گردانده و تا آنجا پیش رفت که برای شیمونپرز، رئیسجمهور وقت رژیم صهیونیستی سفیر ویژه فرستاد و او را که دشمن قسمخورده مردم کشورش بود «برادر عزیز»! خطاب کرد. در اولین سفر خارجی خود به آستانبوسی حکومت آمریکایی آلسعود رفت! دست آمریکاییها که بیشترین جنایات را علیه مردم مصر مرتکب شده بودند به بهانه تعامل در این کشور باز گذاشت و سرانجام مردم مصر را با فاجعه السیسی روبرو کرد.
… و این قصه سر دراز دارد.