فرازی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جلسه تنفیذ کمتر مورد توجه رسانه ها قرار گرفت؛ حال آنکه در مقاطع مختلف به عنوان یک موضوع مهم از سوی ایشان در این خصوص تذکر داده شده بود. « اتّحاد ملّت را مهم بشماریم. ما هرچه داریم، از وحدت ملّت، از اتّحاد ملّت در بین خودشان و از اتّحاد ملّت با مسئولین و مجریان امور کشور داریم؛ این اتّحاد را حفظ کنید. التهابآفرینی نشود؛ دودستگیهای مضر ایجاد نشود.»
در ادامه نیز با به رسمیت شناختن وجود سلایق مختلف تصریح بر آن شده است که «اختلافِنظر لزوماً بهمعنای گریبانگیری و درگیری نیست؛ میتوانند در کنار هم زندگی خوبی داشته باشند، سلایق مختلفی هم داشته باشند. التهابآفرینی نباید انجام بگیرد.»
این هشدارها مبتنی بر مفاهیمی صرفا نظری نیست؛ در دوره پس از انقلاب اسلامی، شاهد دوقطبی های التهاب آفرینی بوده ایم که تا سطح خانواده ها کشیده شد و پیامدهای اجتماعی گسترده ای داشت. از آن جمله می توان به دودستگی های باقیمانده از انتخابات ها اشاره کرد: دوقطبی سازی بنی صدر (نقطه عطف آن ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ بود که منجر به انتحار این جریان در تابستان ۱۳۶۰ شد، اما همچنان آثار نفرت افکنی های مستمر این گروه مشهود است)، دوقطبی سازی یاران نخست وزیر مقابل رئیس جمهور در دهه شصت (نقطه عطف آن تنش های پس از انتخابات ۱۳۶۴ بود که با درایت امام درمان شد، اما اثرات جدی بر روحیه رزمندگان گذاشت؛ بار دیگر نیز آتش آن در مقاطعی از زیر خاکستر بیرون زد و فتنه ۸۸ را رقم زد.) و تلاش های ناکام برای دوقطبی سازی جریان انحرافی (که فاقد اثر نیز نبود و در مقاطعی خود مشدد برخی رفتارهای دو جریان قبلی گشت.)
دولت یازدهم نیز بارها سعی به دوقطبی سازی (از جمله با موج برجام) داشت تا بتواند از پاسخگویی نسبت به عملکرد خود رها شده و فضای رقابت انتخابات را با شاخص هایی غیر از کارنامه در دست بگیرد.
در کنار آن دوقطبی های اجتماعی (سنت/ مدرنیته، فقیر/غنی، مرکز / پیرامون و دیگر تعارض های قطبی شده حاصل از تحصیلات، ایدئولوژی، جنسیت، قومیت،شکاف نسلی و … ) برای بهره برداری سیاسی – انتخاباتی نیز در مقاطع مختلف تکرار شده است که سعی به القای تصویر “دیو و دلبر “از دو سوی انتخابات داشته که در سیکل ترکیبی دوقطبی های قبلی منجر به شکاف های اجتماعی بیشتر شده است.
گسل های اجتماعی در مقاطع مختلف غیرفعال (Non-active)، فعال(Active)، متراکم(Reinforcing) یا متقاطع (Crosscutting) بوده اند که شاهد تلاش برخی سیاست مردان برای تغییر آرایش آنها به سوی چینش مطلوب انتخاباتی خود بوده ایم. اما این گسل ها پیامدهای دراز مدت نیز خواهد داشت.
از سوی دیگر هشدار پساانتخاباتی رهبر معظم انقلاب، به ما یادآوری می کند که بازآرایی این دوقطبی ها برای مقاصد سیاسی، امری دراز مدت است که اندیشکده های غربی گاه برای آن نسخه های ده ساله داده اند.
* ردپای گسل ها در اندیشکده ها
برای فهم دلیل این رویکرد، بازخوانی چند سند خالی از فایده نیست. نخست مقاله ای با عنوان « Which Path to Persia?» (کدام مسیر به سمت ایران؟) با زیر عنوان «گزینه هایی برای یک استراتژی جدید آمریکایی درباره ایران» از سوی موسسه مطالعاتی بروکینگز منتشر شد که بسیار راهبردی و مهم بود؛ این سند اگرچه در June 2009 منتشر شد، اما طرح اولیه ۱۶۴ صفحه ای آن در ۱۰/۶/۲۰۰۹ یعنی دو روز قبل از انتخابات رونمایی شد و تاریخ انتشار نشست اول نتیجه گیری در ۶۳ صفحه ، ۱۳ روز بعد در ۲۳/۶/۲۰۰۹ یعنی ۱۱ روز بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ بود. در این مقاله ۹ گزینه متصور برای مقابله با ایران بازخوانی شده و استفاده از ترکیب چند راهکار توصیه شده است، اما اصلی ترین گزینه را انقلاب مخملی و دراز مدت دانسته است. یکی از شش نویسنده این مقاله به نام «سوزان مالونی» ( استاد دانشگاه جان هاپکینز و نویسنده کتاب «بازبینی ایران» برای اندیشکده بروکینگز) در بخشی از این مقاله به صراحت می گوید: « جمهوری اسلامی همه نوع فاجعهای غیر از طاعون را سپری کرده است: جنگ، ایزوله شدن، بیثباتی، حملات تروریستی، انتقال رهبری، خشکسالی، زلزلههای عجیب و… لذا حکومت بسیار مستحکم است.» او آخرین گزینه را «انقلاب مخملین» می داند و امید چنین رویکردی را به ۳ جریان منعطف می کند.«اصلاح طلبان»، «روشنفکران فعال درحوزه فیمنیسم» و «سازمان دانشجویی و گروه های دانشجویی لیبرال» سه گروهی که ریشه فعالیت خود را بر تشدید برخی تعارض های اجتماعی بنیان نهاده اند. حتی در ادامه آن مقاله به تلاش رفرمیستها برای تشدید تعارض های حاصل از علاقه به سکولاریسم ونیز هجمه به مبانی «مشروعیت دینی» همچنین تشدید شکافهایی از جنس آنچه پس از پرسترویکا و گلاسنوست در شوروی پدید آمد، اشاره شده است.
۸ سال پس از آن مقاله، بسیاری از اعضای اتاقهای فکر آمریکا، در مقالات خود به اصلاحیه هایی برای عملیاتی شدن همان نسخه مشغولند. به عنوان مثال، “ری تکیه “از کارشناسان برجسته اندیشکده «شورای روابط خارجی» آمریکا (یکی از ۵ اندیشکده برتر ایالات متحده) که نظرات او درباره ایران به دلیل ریشه ایرانی اش مورد توجه جدی قرار می گیرد، در مجموعه جلساتی که در مجلس نمایندگان آمریکا برای بررسی چگونگی مهار قدرت ایران در منطقه برگزار شده است بارها الگوی لهستان و نه شوروی را پیشنهاد می کند. اتحادیه همبستگی “سولیدارنوشچ “یا همان “جنبش همبستگی” که اگرچه در آبان ۱۳۵۹ آغاز به کار کرد، اما تمرکز بر گسل های اجتماعی حاصل از مفاهیم کارگری، معیشتی، آزادی و … آن حدود ۲۰ سال زمان برد تا سرانجام در انتخابات ۱۳۷۸ لهستان توانست راه تغییرات وسیع بعدی مطلوب آمریکا را هموار کند.
اگر به مقاله بروکینگز بازگردیم که استفاده چند گانه گزینه ها -از جمله توسل به کودتا، آموزش و تقویت شورشیانی همچون منافقین، گزینه اُسیراک (حمله هوایی محدود به تأسیسات اتمی مانند حمله به تأسیسات اتمی اسیراک عراق توسط اسرائیل) و حتی تهاجم نظامی- را توصیه می کرد؛ ذیل همه موارد مذکور بیان شده که اگرچه راه حلی سریع و سهل الوصول است اما دشواری هایی دارد که از جمله آن اتحاد ایرانیان در برابر تهدید خارجی است. حال اگر دشمن بتواند از طریق تقویت دودستگیها و شکافها و گسل های سیاسی، اجتماعی و … وحدت ملی را هدف قرار دهد؛ با سرعت بیشتر و هزینه کمتر می تواند حمله یا کودتا را سامان دهد و در بدترین حالت ممکن، در دراز مدت و با تضعیف بنیان های اصیل انقلاب همچون استقلال ، نفی نظام سلطه ، عدالت و … از راه انتخابات برای تغییر نرم نظام وارد شود.
* چه باید کرد؟
موفقیت در ممانعت از گسترش گسل ها و ترمیم آنها؛ راهکاری طولانی مدت می طلبد. نخست پرهیز از اولویت دادن به مسائل فرعی و پرهیز از بزرگنمایی اختلافات برای منافع کوتاه مدت است.
همچنین باید در تعاملات سیاسی از ساز وکارهای مجابسازی، متقاعدسازی و اقناع استفاده شود، فقدان این گزاره ها است که سبب شده قهر، مقاومت، رادیکالیزه شدن و پرخاشگری جایگزین گفتگو، پیوند، همدلی و مشارکت شود.
وفاق تعمیمیافتهی فعال امری دراز مدت است که نیازمند مراقبتی دائمی است. باید توجه داشت که دو ویژگی تعمیمیافته بودن و فعال بودن در وفاق اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. این مستلزم آن است که انتظار داشته باشیم مردم ویا حداقل بخشی از گروه های اجتماعی براحتی توافق نکنند. وفاق نیازمند پرس و جو و کنکاش است، نه اینکه پیوند میان چند نفر به کل جامعه تعمیم داده شود. در جامعهای که وفاق تعمیمیافتهی فعال وجود نداشته باشد، اخلاق بحث انگیز می شود و به مفهوم حقانیت و مشروعیت توجه نمیشود. این نیازمند تلاش برای توسعه همفکران است. همراهی گروه های اجتماعی با قدرت، نیازمند آن است که نسبت به امر حقانیت مجاب شوند؛ این امر اگرچه سهل نیست، اما دور از دسترس نیز نمی باشد، چه آنکه ایران نمادی از همزیستی اقوام و ادیان مختلف در طول تاریخ بوده است و زمینه فرهنگی و تاریخی آن در دسترس است.